آوردگاه تاختن  به دانش

دسترسی ساده به اطلاعات دنیای اینترنت منجر به رخدادی نگران‌کننده شده است

آوردگاه تاختن به دانش

«تحقیقات نشان داده است که‌...»‌، «این یک واقعیت است که...»، «اطمینان داشته باشید که...»! اینها جملات آغازین اظهارنظرهای برخی‌ از ماست که بارها ‌و‌ بارها در روز می‌شنویم. کافی است به اطراف خود نگاهی بیندازید تا سیل عظیمی از انسان‌هایی را ببینید که با داشتن تنها خرده اطلاعاتی در اکثر زمینه‌ها «گنجینه تخصص و دانایی» می‌دانند. این احساس کاذبی است که دسترسی ساده به منابع اطلاعاتی به مدد دنیای اینترنت در بسیاری از ما خلق کرده است. امروزه متخصص شدن کار سختی نیست. کافی ا‌ست چند کلیدواژه مرتبط به هر موضوعی را در موتورهای جست‌وجوگر بنویسیم و کلید ورودی را بفشاریم، دریایی از اطلاعات ریز و درشت، سطحی و عمیق، علمی و غیر‌علمی، آزموده و نیازموده و درست و نادرست جلوی چشمان ما نقش می‌بندد که با سرهم کردن آنها، خود را کارشناس فرض کرده و سخنرانی قرایی درباره موضوع ارائه می‌کنیم. تصور ما این است که نسبت به دیگران به بینش عمیق‌تری دست پیدا کرده‌ایم و از این آگاهی‌بخشی لذت می‌بریم. از خطرات احتمالی واکسن زدن گرفته تا روش‌های به دست آوردن دل مادرشوهر، تا تاریخچه جنگ جهانی و درمان میگرن و راهکار دستیابی به اعتماد‌به‌نفس در 10 دقیقه! آمیزش این واقعیت‌های ناقص با ایده‌های نیمه‌کاره‌ و نسنجیده دنیای اینترنت، فرزندی متولد خواهد کرد که کمر به قتل دانش و تخصص حقیقی خواهد بست که ممکن است ما را به دانایی پوشالی دچار کند. این زنگ خطر باید آغاز راهی باشد که جنگ با این جاهلیت آمیخته با رنگ و لعاب مدرنیستی را آغاز کنیم. پس بیایید به کمک هم به جنگ‌افزارهای مورد نیاز برای این کارزار سخت و درک مرز باریک دانش و شبه دانش‌، مسلح شویم.

پرتو جغتایی روزنامه نگار

ماجراهای یک ویروس مسری 
اغلب ما باور داریم که تکیه بر علم می‌تواند بسیاری از مسائل شخصی و عمومی زیست امروزی را حل کرده و راهکارهای دقیقی ارائه دهد. نکته مهم اما این است که این دانش در اختیار چه کسانی است و از طریق چه کسانی به کار برده شود؟ پاسخ این سؤال واضح است: «افراد متخصص». اما آیا دنیای امروزی به طور تمام و کمال بر پایه دانش متخصصان راهکار می‌دهد؟ پاسخ این سؤال نیز واضح است: «خیر». اغلب ما به مرضی ویروسی به نام اعتماد به اینترنت و مطالبی که در آن فضا منتشر می‌شود، مبتلا شده‌ایم؛ بیماری واگیرداری که به سرعت در حال سرایت است. اما هنگام بروز همه‌گیری کرونا اتفاقات عجیبی در سراسر دنیا افتاد و بسیاری به نظریات تئوری توطئه روی آوردند. عده زیادی حتی در کشورهای پیشرفته ماسک نمی‌زدند؛ زیرا ویدئویی را دیده بودند که در آن فردی ادعا می‌کرد استفاده از ماسک موجب خفگی و ایجاد آسیب مغزی خواهد شد. گروه زیادی از مردم در کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه به درمان‌های سنتی کرونا روی آوردند که هیچ پایه علمی درستی نداشت. این اخبار و اطلاعات گمراه‌کننده در مقیاسی وسیع در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها پخش می‌شد. حتی رسانه‌ها و خبرگزاری‌های رسمی نیز برای جذب مخاطب تعدادی از چنین محتواهایی را بازنشر می‌کردند. این ماجرا تا زمان واکسیناسیون کرونا نیز تداوم یافت و شایعه به کار بردن میکروچیپ در واکسن‌ها برای کنترل انسان‌ها از همین طریق پخش شد. در سراسر جهان اعتراضات مختلفی به تزریق واکسن‌های کرونا صورت گرفت، معترضان عموماً تحت تأثیر اطلاعات غلط با واکسیناسیون مخالفت کردند و آن را برای سلامتی بدن مضر می‌دانستند. اهمیت دادن به این اطلاعات غلط موجب شد که روند بهبود این ویروس کند شود و با وجود اینکه واکسن آن در دسترس عموم قرار داشت، مرگ‌و‌میر به دلیل کرونا همچنان به قوت خود باقی بماند. این اتفاق تنها یکی از معدود رخدادهایی است که حاصل این قبیل از بی‌توجهی‌هاست. صرف‌نظر از اینکه مسأله بر سر مرگ و زندگی باشد یا تصمیمات عادی روزمره زندگی، باید به پاسخ این سؤال رسید که چرا اغلب انسان امروزی به سراغ متخصصان نمی‌رود و فقط می‌تواند به دانسته‌های خودش تکیه کند؟

تخصص هنوز نمرده؛ اما...
صنعت فرهنگ که به نظر می‌رسد قدرتمندترین بازوی نئولیبرالیسم است، با تبدیل همه ‌چیز به کالای قابل خرید و فروش و مبدل کردن بنگاه‌های خبررسانی به سیرک‌های شبانه‌روزی و له کردن اخلاق، معنا و ارزش‌ها، توانسته پروژه‌ تحمیق فردی و جمعی را به جایی رساند که امروز با چند میلیارد همه‌ چیزدان روی کره‌ زمین روبه‌رو هستیم که خیلی کم پیش می‌آید حرف متخصصان حقیقی به گوش‌شان فرو برود. گرچه تخصص هنوز نمرده، اما سخت در مخمصه است. یک جای کار بدجور می‌لنگد. موضوع فقط این نیست که مردم اطلاعات فراوانی درباره‌ علم یا سیاست یا جغرافیا ندارند؛ بله ندارند، اما این مشکلی قدیمی است و به‌ راستی اصلاً مشکل نیست. باید پذیرفت ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که امور خویش را با سیستم تقسیم ‌کار می‌گذراند؛ سیستمی که هدف از طراحی‌اش این است که تک‌تک ما مجبور نباشیم درباره‌ همه ‌چیز بدانیم. خلبان هواپیما می‌راند، وکیل پرونده تشکیل می‌دهد و پزشک دارو تجویز می‌کند. هیچکدام از ما داوینچی نیستیم که صبح مونالیزا می‌کشید و شب هلیکوپتر طراحی می‌کرد. اشکالی هم ندارد. مشکل بزرگتر این است که به دانستن همه چیز «افتخار می‌کنیم» و امتناع از پذیرش توصیه‌ متخصصان به نوعی معادل اظهار خودمختاری است. این یک اعلامیه‌ استقلال جدید در راستای به قتل رساندن متخصصان محسوب می‌شود. اگر این روند ادامه‌دار شود زین «همه‌» حقایق را بدیهی می‌دانیم؛ حتی آنهایی را که حقیقت ندارند. هر چیزی شناختنی می‌شود و هر عقیده‌ای درباره‌ هر موضوعی محترم است.
دانش خاص خود را بپرورانیم
عصر مدرن از یک‌سو به جهش‌های عظیم در حوزه دانش انجامیده و از سوی دیگر کمبودهای بشر را تشدید و پررنگ کرده است. با وجود اینکه اینترنت علت اول و آخر مرگ تخصص نیست، اما یکی از متهمان اصلی محسوب می‌شود. اینترنت همانقدر که مخزن عظیم دانش به شمار می‌رود، سرچشمه و منشأ اپیدمی اطلاعات غلط نیز
 محسوب می‌شود. 
پس بیاییم تسلیم محض شدن برابر اطلاعات اینترنتی را تمام کنیم. قرار نیست ما همه چیز را بدانیم و در هر کاری متخصص باشیم. شاید در زمان‌های بسیار دور هر روستایی خودش با کنده‌های درخت برای خود و خانواده کلبه می‌ساخت و کارش راه می‌افتاد، اما آن شیوه هم بسیار ابتدایی و در معرض بسیاری از خطرات بود. امروزه جهان سمت‌و‌سوی تازه‌ای را تجربه می‌کند. حالا اگر قرار است خانه‌ای ساخته شود انتظار نداریم متالوژیستی که جنس تیرآهن را می‌شناسد، معماری که ساختمان را طراحی می‌کند و شیشه‌بری که پنجره‌ها را نصب می‌کند، یک نفر باشد.
 شاید دانش و تخصص ما به نوعی با دانش فرد دیگری نزدیکی یا همپوشانی داشته باشد، اما یکسان نیست. باید یاد بگیریم توانایی حرفه‌ای هر فردی را محترم بشماریم و با افزایش آگاهی در زمینه تخصصی خودمان، نتایج عظیم و مفیدتری رقم بزنیم و در گرداب دانش‌های جانیفتاده
 غوطه‌ور نشویم.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه