
روایتی از وضعیت کارگران و کارفرمایان آجرپزخانههای قاسمآباد تهران
قصه خشتها و زندگی آجری
کورهپزخانههای قاسمآباد خاورشهر تهران در فاصله 11 کیلومتری از جنوب شرق پایتخت در حالی دهها خانوار را در دل خود جای داده که از روی فقر و ناچاری در اتاقکهای خشتی اطراف کورهها کارگری میکنند. در گذشته این منطقه 15 کوره فعال داشت که در حال حاضر به هفت کوره رسیده است و به گفته صاحبان این کورهها، دیگر ارزش نگهداری ندارد و سودآور نیست. در کورهپزخانهها دو نوع کارگر مشغول به کار هستند؛ کارگران فصلی که همراه با خانوادههایشان خشت تولید میکنند و کارگران دائمی که این خشتها را تبدیل به آجر میکنند. برخی کارگران فصلی بعد از فصل کار به شهر خود کوچ میکنند، اما کارگران دائمی در تمام سال در کنار کورهها هستند و با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکنند. مشکل قدیمی این کارگران بهداشت، بیمه، درمان و دستمزد است. نیمی از این خانوادهها از اتباع افغانستان و نیمی دیگر از مشهد، گرگان و شهرهای هممرز با افغانستان هستند. در تابستانها زن، مرد و کودک در کورهها کار میکنند، خشت میزنند و آجر میپزند. زمستانها هم وقتی کورهها خاموشند همانجا زندگی میکنند؛ ضایعات جمع میکنند، کارگری میکنند و با کمک خیرین روزگار میگذرانند که اگر کمک خیرین به این کارگران نباشد، معاش آنها به خطر میافتد.
فهیمه محمدخانی روزنامه نگار
علی یکی از کارگران این روستا که از اهالی تایباد است در مورد وضعیت زندگی و کار خود میگوید: «از ماه اردیبهشت تا مهرماه که کورهها فعالند، وضع ما بهتر است و با همه اعضای خانواده در طول شبانهروز 17 ساعت کار میکنیم، اما در پاییز و زمستان درآمدمان از جمعآوری ضایعات است که اکنون دیگر آن را هم نداریم.» او در مورد مهاجرتش نیز میگوید: «اینجا اوضاع زندگی ما بهتر است. در تایباد خشکسالی بود، وضع خیلی خراب شده بود و ما هیچ چیزی نداشتیم و به امید کار به تهران آمدیم. کارگران فصلی معمولاً مشکل بیمه دارند. مثلاً خود من بیمهشده هستم اما همسر و بچههایم که پابهپای ما کار میکنند، توسط صاحبکار بیمه نمیشوند! اگر روزی، صاحبکارمان بفهمد اسم خود را به بازرس سازمان تأمیناجتماعی دادهایم، بلافاصله اخراجمان میکند. همین چند ماه پیش یکی از همکارانم اسمش را به یکی از اعضای شورای کارگری داده بود تا بیمه شود اما ارباب اخراجش کرد. به همین خاطر هر وقت بازرس تأمیناجتماعی میآید طبق خواسته ارباب، آنهایی که بیمه نیستند، فرار میکنند و یا مخفی میشوند.»
رحیم که از دیگران سابقه بیشتری دارد نیز میگوید: «کارگران کورهپزخانه به لحاظ بیمه دچار مشکل جدی هستند. خود من از روزی که در کورهپزخانه مشغول کار شدم تا امروز به یاد ندارم که حتی یکی از کارگران این بخش بازنشسته تأمیناجتماعی شود؛ چون کارفرمایان لیست بیمه را به موقع و کامل رد نمیکنند. مثلاً در سال برای کارگر ما حدود سه ماه بیمه رد میکنند، به این بهانه که کارگر فصلی هستی و همسر و فرزندان کارگر را که از صبح تا شب کار میکنند، بیمه نمیکنند. کارفرماها میگویند فقط سرپرست خانواده را بیمه میکنیم، در حالی که طبق توافقاتی که داشتیم باید همه اعضای خانواده بیمه شوند.» فهمیدن اینکه کارگران بیمه هستند یا نه چندان کار سختی نیست و با پرسوجو از چند کارگر و حرفهای ضدونقیض آنها در مورد بیمه و ترس آنها از گفتن واقعیت، میتوان به واقعیت پی برد.
هنگام گفتوگو با کارگران رییس کوره یا همان ارباب نگاهش را از ما برنمیدارد تا مبادا کارگر چیزی بگوید که به ضرر کارفرما تمام شود.
تمام کارگران ایرانی و افغانی بیمه میشوند
رضا ثابتنو یکی از صاحبان کورهها میگوید: «ما تمام کارگران فصلی حتی کارگران افغان و اتباع را در دوران کار بیمه میکنیم. برخی رسانهها داستانهای عجیبی از خود درست میکنند. هیچ کورهپزی بردهداری نمیکند. کارگر مادامی که کار میکند، بیمه میشود. ما مخالف کار بچهها هستیم و میگوییم بچههایتان را پای کار نیاورید، اما خود کارگران میگویند ما خانوادگی کار میکنیم و بچهها کنار پدر کار میکنند و رسانهها هم با چینش بچهها سعی در جلب توجه خیریهها و مسئولان دارند و برخی هم با راه انداختن نمایشی از کمکهای مردمی سوءاستفاده میکنند.» ثابتنو در ادامه میافزاید: «اگر ما کارگران را بیمه نکنیم، خودمان درگیر میشویم. چون کارگران کورهپزی در معرض خطرات زیادی هستند و در صورت بیمه نشدن باید جوابگو باشیم. وزارت کار قیمت آجر، دستمزد کارگر و کورهچی را تعیین میکند و ما طبق دستورالعمل قانون کار دستمزد میدهیم. کارگرانی که زمستان هم اینجا هستند بیمه میشوند اما کارگران فصلی از اردیبهشت تا مهرماه بیمه میشوند و بعد، ما ترک کار آنها را میزنیم. بقیه کارگران هم روزمزد هستند و بیمه به آنها تعلق نمیگیرد.»
به کوره دیگر که میرویم با خانوادهای که از تربتجام آمدهاند روبهرو میشویم که سالهاست در این منطقه زندگی میکنند. زهرا دختر خانواده در غیاب پدرش میگوید: «پدر من 17 سال است که در این کوره نگهبان است و کار فصلی ندارد و ما به صورت دائم اینجا ساکن هستیم اما هر کارفرما طبق سلیقه خود دستمزد میدهد و بیمه میکند. ارباب ما، پدرم را بیمه نمیکند، اما ارباب کورهای دیگر از سر دلسوزی دو سالی است که پدرم را به دلیل سابقه کار طولانی بیمه کرده است.»
بیمه کارگران، تکلیف کارفرماست
پایین بودن دستمزد کارگران کورهپزخانه، بیمه نبودن اکثر کارگران که به گفته کارفرمایان روزمزد و فصلی هستند و رعایت نکردن قانون کار و چگونگی نظارت بر این کارگاهها سؤالاتی است که در حوزه اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان تهران است.
حامد ویسکرمی، مدیرکل اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان تهران در گفتوگو با آتیهنو در خصوص نظارت بر کارفرمایان و کارگران میگوید: «طبق ماده (148) قانون کار، کارفرمایان کارگاهها مکلفند نسبت به بیمه کارگران اقدام و سهم بیمه کارگران را به حساب تأمیناجتماعی واریز کنند. در این زمینه بازرسان کار اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی استان تهران به طور مداوم و دورهای از کارگاههای تحت شمول بازرسی میکنند.»
ویسکرمی در مورد بیمه کارگران کورهها میافزاید: «ما در تهران بالغ بر 235 هزار کارگاه و تعداد 53 نفر نیروی بازرس کار داریم و از این کارگاههای کورهپزخانههای استان هم بازرسی شده، اما کارگران این کورهها اغلب به صورت فصلی مشغول به کار هستند. ممکن است در زمانی که بازرسیها انجام میشود کارگری حضور نداشته باشد، با این حال هم باید به میزان ساعت کاری و کارکردشان از حق بیمه برخوردار باشند و اگر کارفرمایی از بیمه کردن کارگر تخطی کند برابر با ماده (183) قانون کار علاوه بر این که مکلف به واریز حقبیمه کارگر به حساب تأمیناجتماعی است، در مراجع قضایی نیز این ترک فعل مورد رسیدگی قرار میگیرد و از 2 تا 10 برابر حقبیمه هم جریمه خواهد شد. این اقدام به زودی تشدید خواهد شد و سازمان تأمیناجتماعی هم برابر با مواد قانونی خود تکلیف دارد که از واحدهای کارگری فعال بازرسی کند و وضعیت بیمهای آنها را مورد رسیدگی قرار دهد. با تعاملی هم که با سازمان تأمیناجتماعی داریم این بازرسیها تشدید خواهد شد.»
کاری که به صرفه هم نیست!
برخی برآوردها نشان میدهد ۱۱۰ کوره آجرپزی در اطراف شهر تهران فعال بوده که بیشترشان خاموش شدهاند. عدهای از مسئولان تعداد کورهها را بیش از این و برخی، کمتر عنوان میکنند. ۳۰ کوره آجرپزی نیز در نقاط مختلف پایتخت فعال است. در مناطق اطراف تهران، بیشترِ کورههای آجرپزی یا تعطیل شدهاند یا ظرفیت تولید را به کمتر از نصف رساندهاند. رکود بازار ساختوساز و افزایش قیمت حاملهای انرژی و کم شدن تقاضا برای استفاده از آجرهای سنتی در کار ساختمانی و روی آوردن به آجرهای سفالی موجب نیمهتعطیل و یا تعطیل شدن بیشتر واحدهای آجرپزی شده و بیکاری بیش از 2هزار کارگر فصلی و دائمی طی چندین سال گذشته در کورهپزخانههای اطراف تهران را رقم زده و مالکان کورهها میگویند دیگر ادامه فعالیت برای ما به صرفه
نیست.
جلیل که تا همین چند سال پیش به شغل «کورهسوزی» مشغول بوده میگوید: «زمانی، اربابان یا همان صاحبان کورهها به شهرهای تربتحیدریه و تایباد میرفتند و به کارگران کورهها شیرینی میدادند تا به کسی قول کار ندهند. مثلاً ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومان هدیه میدادند تا کارگر به کوره دیگری نرود و برای او کار کند. آن زمان کار زیاد بود و کارگر کم. حالا وضعیت فرق کرده است. خانهها با بتون و آهن ساخته میشود و در نتیجه فروش آجر کم شده است. بسیاری از کورهها هم غیرفعال شده و کورههای فعال هم جوابگوی این تعداد کارگر نیست. هر روز از تعداد کورههای فعال آجرپزی تهران کم میشود، اما نهتنها از مسائل و مشکلات آنها کاسته نمیشود، بلکه مردمی که اینجا زندگی میکنند، مشکلات جدیدی پیدا میکنند.»
در این بین بیبهره بودن کارگران از مقرری بیمه بیکاری به فقر و تبعات آن و انواع آسیبهای جسمی و روحی نیز منجر میشود. ترس از بیخانمان شدن و گرفتن مبلغی بیشتر به جای بیمه شدن و نبود آگاهی و سواد از داشتن مواهب بیمه موجب شده تا بسیاری از این کارگران با کارفرمایان در بازرسیهای صورت گرفته از سوی بازرسان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و همچنین سازمان تأمیناجتماعی همکاری کرده و خود را بیمهشده نشان دهند.
محرومیت؛ علت اصلی مهاجرت
محرومیت در شهرها و بیکاری روستاییان و مهاجرت آنان علت اصلی استیصال کارگران این کورههاست؛ چراکه اگر در شهر و دیار خود وضعیت شغلی مناسبی داشتند به حاشیه تهران مهاجرت نمیکردند.کارگران ایرانی و افغان ساکن این منطقه با اینکه از شرایط بهداشتی و درمانی و بیمهای و حمایتهای اجتماعی بیبهرهاند، اما از وضعیت فعلی خود نسبت به قبل رضایت بیشتری دارند و خشکسالی و بیکاری را علت اصلی مهاجرت خود میدانند. بررسی زندگی کارگران کورهپزخانههای اطراف تهران نشان میدهد نمیتوان تمام مشکلات ساکنان این مناطق را به گردن صاحبان کورهها و اربابها انداخت. کارگران برای کسب درآمد از شهر و روستاهای خود به این بخش از پایتخت آمده و مالکان کورهها برای اسکان آنها، اتاقهایی کنار کوره ساخته و برای استراحت به آنها دادهاند تا از اعضای خانواده دور نباشند. حالا هم که کورهپزخانهها تعطیل شدهاند، کارگرها مانده و قصدی برای بازگشت به دیارشان ندارند.
بازرسان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان تأمیناجتماعی هم به کرات مراجعه میکنند و کارفرمایان بیکاری، کمرونقی، غیرفعال بودن کورهها و فصلی بودن کارگران را علت بیمه نکردن آنها
عنوان میکنند. در آخر خشکسالی، بیکاری، فقر و محرومیت برخی شهرها و روستاهاست که ساکنان آن زندگی در این الونکهای بیدروپیکر در آلودهترین و محرومترین نقطه تهران را به آن
ترجیح میدهند.
و این قصه فراموششده خشتها و تنور داغ فقر کارگران در میدانگاه کورههاست که همچنان ادامه دارد...