عمر طولانی و فرزند کمتر چالشساز شد
نازنین رزاقیمهر روزنامه نگار
تا همین دو دهه پیش، «پیری جمعیت» مفهومی بود که بیشتر به کشورهای اروپایی، ژاپن و چند اقتصاد پیشرفته نسبت داده میشد. ایران، با جمعیت جوان، نرخ بالای باروری و هرم سنی پهن در قاعده که نشانگر جمعیت جوان بیشتر بود، در سوی دیگر این معادله قرار داشت. اما حالا، با شتابی بیسابقه کشور در حال ورود به مرحلهای است که کارشناسان از آن با عنوان «ابَرسالمندی» یاد میکنند؛ مرحلهای که نه فقط تعداد سالمندان افزایش مییابد، بلکه خود جمعیت سالمندان نیز بهسرعت به سمت سالخوردگی و پیری در حال حرکت است. پدیدهای که اگر دیده نشود و سیاستگذاری درستی برای آن انجام نشود، میتواند نظام رفاه، سلامت، خانواده و اقتصاد ایران را همزمان تحت فشار سنگین قرار دهد. طرح بررسی «راهبردهای مواجهه نظام بازنشستگی ایران با تغییرات جمعیتی» که اخیراً با همکاری مشترک وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و سازمان تأمیناجتماعی از سوی مؤسسه عالی پژوهش تأمیناجتماعی و صندوق جمعیت ملل متحد انجام شد، حاوی آمارها و جداولی از تغییرات جمعیتی و نسبتهای ضریب پشتیبانی صندوقها در کشورهای مختلف از جمله ایران و راهکارهای سیاستی در این حوزه پیرامون واکنشها به پدیده پیری جمعیت و حفظ منابع صندوقهاست. نتایج این طرح نشان میدهد که افزایش امید زندگی و کاهش نرخ باروری دو عامل اصلی انفجار جمعیت سالمندان است.
عمر طولانی، فرزند کمتر
سلیمان پاکسرشت، رئیس مؤسسه عالی پژوهش تأمیناجتماعی، ریشههای این تحول را در دو تغییر بزرگ جمعیتی میبیند: افزایش امید زندگی و سقوط شدید باروری. او در گفتگویی بر این نکته تأکید میکند که در طول نیم قرن گذشته بیش از 20 سال به امید زندگی ایرانیان اضافه شده؛ افزایشی که باعث شده عمر باقیمانده در 65 سالگی از حدود 10 سال در اوایل دهه ۱۳۴۰ به حدود 16 سال در اوایل دهه ۱۴۰۰ برسد. همزمان، باروری کشور از رژیم 7 فرزندی به کمتر از 2 فرزند در کمتر از دو دهه سقوط کرده است.
این دو روند، به گفته پاکسرشت، موتور یک دینامیزم پیچیده را روشن کردهاند که نتیجه مستقیم آن، برهم خوردن توازن سنتی میان جمعیت جوان و جمعیت سالمند است؛ نسلی که در دهههای طلایی باروری متولد شده، حالا با افزایش شانس بقا، بهسرعت در حال ورود به سنین میانسالی و سالمندی است.
سالمندی مضاعف!
اما مسئله فقط افزایش تعداد سالمندان نیست. آنچه این موج را خطرناکتر میکند، پدیدهای است که در گزارشهای کارشناسی کمتر دیده میشود: «سالخورده شدن جمعیت سالمندان». به بیان دیگر، فقط با سالمندان 65 تا 74 سال روبهرو نیستیم، بلکه سهم سالمندان 75، 85 و بالاتر نیز بهسرعت در حال افزایش است. بر اساس برآوردهای ارائهشده در این پژوهش، جمعیت 65 ساله و بالاتر ایران تا سال 1430 به مرز 19 میلیون نفر نزدیک میشود. در سال 1400، حدود 70 درصد این سالمندان در گروه سنی 65 تا 74 سال قرار داشتند. این نسبت تا سال 1430 به حدود 60 درصد کاهش مییابد و تا سال 1450 به کمتر از 37 درصد میرسد. در مقابل، سهم سالمندان 75 تا 84 ساله به حدود 40 درصد افزایش خواهد یافت. مهمتر از همه، گروه سنی 85 سال به بالا است که بیش از 7 برابر بزرگتر میشود و سهم آن از 3 درصد به حدود 23 درصد افزایش مییابد. این یعنی ایران نهتنها با «سالمندی جمعیت»، بلکه با «کهنسالی سالمندان» روبهروست؛ وضعیتی که نیاز به مراقبتهای طولانیمدت، خدمات پرهزینه سلامت، توانبخشی و پرستاری را بهشدت افزایش میدهد.
میراث نسلهای کمدرآمد
پاکسرشت در تحلیل چرخه عمر اقتصادی، به یک واقعیت نگرانکننده دیگر هم اشاره میکند. سالمندان امروز ایران وارث «پسانداز منفی» هستند. در دهههای گذشته، بخش بزرگی از خانوارها منابع خود را صرف تأمین هزینههای آموزش، درمان و معیشت فرزندان کردهاند و در نتیجه، امکان تولید ثروت برای دوران سالمندی را از دست دادهاند. پیامد آن چیزی است که امروز بهنام «فقر چرخه عمر» یا فقر مزمن سالمندان شناخته میشود. بهگفته او، سالمندان ایرانی اکنون در شرایطی زندگی میکنند که از یکسو با فقر نسبی روبهرو هستند و از سوی دیگر، وابستگی فزایندهای به انتقالات عمومیمانند یارانه نقدی، مستمری و بازنشستگی پیدا کردهاند. این وابستگی، فشار مضاعفی را بر بودجه عمومیو صندوقهای بازنشستگی وارد میکند؛ صندوقهایی که خودشان نیز با بحران پایداری روبهرو هستند.
پیامدهای افزایش جمعیت سالمندی
افزایش جمعیت سالمند، پیامدهای گستردهای برای کل نظام رفاهی دارد. برخلاف گذشته که خانواده مسئول اصلی مراقبت از سالمندان بود، در یک قرن اخیر، بهتدریج بخشی از این مسئولیت به دولت منتقل شده است. پاکسرشت میگوید که در همه دنیا تعهدات خانواده کاهش یافته و تعهدات دولت افزایش پیدا کرده و تأمیناجتماعی به یکی از پرهزینهترین وظایف دولتها تبدیل شده است.
از نگاه او، نظام بازنشستگی ایران طی یک دهه آینده وارد مرحلهای میشود که بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی و تایلند پیشتر آن را تجربه کردهاند. امواج پیاپی فشار ناشی از کاهش باروری و افزایش امید زندگی که همه حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. مسئله فقط افزایش مستمریبگیران نیست، بلکه افزایش همزمان هزینههای درمان، مراقبت طولانیمدت و خدمات حمایتی نیز بر بار مالی دولت افزوده خواهد شد.
فرصتی که ایران هنوز در اختیار دارد
نکتهای که پاکسرشت بر آن تأکید میکند این است پدیده سالمندی برای همه کشورها جدید بوده است؛ حتی ژاپن و کشورهای اروپایی نیز پیشتر چنین ساختاری از جمعیت را تجربه نکردهاند. اما مزیت ایران نسبت به آنها این است که اکنون میتواند از تجربه شکستها و موفقیتهای آن کشورها درس بگیرد. در بسیاری از این کشورها، ناتوانی در تطبیق نظامهای رفاهی با موج سالمندی، به افزایش شکاف طبقاتی سالمندان، فشار بر خانوادهها و حتی بازگشت سالمندان به بازار کار ناامن منجر شده است. در مقابل، کشورهایی که زودتر به سراغ اصلاحات ترکیبی رفتهاند، توانستهاند بخشی از این فشار را مهار کنند. آنچه این پژوهش بهروشنی نشان میدهد، این است که بحران سالمندی یک تهدید دوردست نیست؛ مسئلهای مربوط به سه یا چهار دهه بعد هم نیست. ایران از هماکنون وارد مرحله انتقالی سالمندی شده و از دهه 1410، شتاب رشد سالمندان بهطور جدی افزایش خواهد یافت. همزمان، پدیده سالخورده شدن خود سالمندان نیز هزینههای رفاهی و انسانی این بحران را چند برابر میکند.
عمر طولانی، فرزند کمتر
سلیمان پاکسرشت، رئیس مؤسسه عالی پژوهش تأمیناجتماعی، ریشههای این تحول را در دو تغییر بزرگ جمعیتی میبیند: افزایش امید زندگی و سقوط شدید باروری. او در گفتگویی بر این نکته تأکید میکند که در طول نیم قرن گذشته بیش از 20 سال به امید زندگی ایرانیان اضافه شده؛ افزایشی که باعث شده عمر باقیمانده در 65 سالگی از حدود 10 سال در اوایل دهه ۱۳۴۰ به حدود 16 سال در اوایل دهه ۱۴۰۰ برسد. همزمان، باروری کشور از رژیم 7 فرزندی به کمتر از 2 فرزند در کمتر از دو دهه سقوط کرده است.
این دو روند، به گفته پاکسرشت، موتور یک دینامیزم پیچیده را روشن کردهاند که نتیجه مستقیم آن، برهم خوردن توازن سنتی میان جمعیت جوان و جمعیت سالمند است؛ نسلی که در دهههای طلایی باروری متولد شده، حالا با افزایش شانس بقا، بهسرعت در حال ورود به سنین میانسالی و سالمندی است.
سالمندی مضاعف!
اما مسئله فقط افزایش تعداد سالمندان نیست. آنچه این موج را خطرناکتر میکند، پدیدهای است که در گزارشهای کارشناسی کمتر دیده میشود: «سالخورده شدن جمعیت سالمندان». به بیان دیگر، فقط با سالمندان 65 تا 74 سال روبهرو نیستیم، بلکه سهم سالمندان 75، 85 و بالاتر نیز بهسرعت در حال افزایش است. بر اساس برآوردهای ارائهشده در این پژوهش، جمعیت 65 ساله و بالاتر ایران تا سال 1430 به مرز 19 میلیون نفر نزدیک میشود. در سال 1400، حدود 70 درصد این سالمندان در گروه سنی 65 تا 74 سال قرار داشتند. این نسبت تا سال 1430 به حدود 60 درصد کاهش مییابد و تا سال 1450 به کمتر از 37 درصد میرسد. در مقابل، سهم سالمندان 75 تا 84 ساله به حدود 40 درصد افزایش خواهد یافت. مهمتر از همه، گروه سنی 85 سال به بالا است که بیش از 7 برابر بزرگتر میشود و سهم آن از 3 درصد به حدود 23 درصد افزایش مییابد. این یعنی ایران نهتنها با «سالمندی جمعیت»، بلکه با «کهنسالی سالمندان» روبهروست؛ وضعیتی که نیاز به مراقبتهای طولانیمدت، خدمات پرهزینه سلامت، توانبخشی و پرستاری را بهشدت افزایش میدهد.
میراث نسلهای کمدرآمد
پاکسرشت در تحلیل چرخه عمر اقتصادی، به یک واقعیت نگرانکننده دیگر هم اشاره میکند. سالمندان امروز ایران وارث «پسانداز منفی» هستند. در دهههای گذشته، بخش بزرگی از خانوارها منابع خود را صرف تأمین هزینههای آموزش، درمان و معیشت فرزندان کردهاند و در نتیجه، امکان تولید ثروت برای دوران سالمندی را از دست دادهاند. پیامد آن چیزی است که امروز بهنام «فقر چرخه عمر» یا فقر مزمن سالمندان شناخته میشود. بهگفته او، سالمندان ایرانی اکنون در شرایطی زندگی میکنند که از یکسو با فقر نسبی روبهرو هستند و از سوی دیگر، وابستگی فزایندهای به انتقالات عمومیمانند یارانه نقدی، مستمری و بازنشستگی پیدا کردهاند. این وابستگی، فشار مضاعفی را بر بودجه عمومیو صندوقهای بازنشستگی وارد میکند؛ صندوقهایی که خودشان نیز با بحران پایداری روبهرو هستند.
پیامدهای افزایش جمعیت سالمندی
افزایش جمعیت سالمند، پیامدهای گستردهای برای کل نظام رفاهی دارد. برخلاف گذشته که خانواده مسئول اصلی مراقبت از سالمندان بود، در یک قرن اخیر، بهتدریج بخشی از این مسئولیت به دولت منتقل شده است. پاکسرشت میگوید که در همه دنیا تعهدات خانواده کاهش یافته و تعهدات دولت افزایش پیدا کرده و تأمیناجتماعی به یکی از پرهزینهترین وظایف دولتها تبدیل شده است.
از نگاه او، نظام بازنشستگی ایران طی یک دهه آینده وارد مرحلهای میشود که بسیاری از کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی و تایلند پیشتر آن را تجربه کردهاند. امواج پیاپی فشار ناشی از کاهش باروری و افزایش امید زندگی که همه حوزههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تحت تأثیر قرار میدهد. مسئله فقط افزایش مستمریبگیران نیست، بلکه افزایش همزمان هزینههای درمان، مراقبت طولانیمدت و خدمات حمایتی نیز بر بار مالی دولت افزوده خواهد شد.
فرصتی که ایران هنوز در اختیار دارد
نکتهای که پاکسرشت بر آن تأکید میکند این است پدیده سالمندی برای همه کشورها جدید بوده است؛ حتی ژاپن و کشورهای اروپایی نیز پیشتر چنین ساختاری از جمعیت را تجربه نکردهاند. اما مزیت ایران نسبت به آنها این است که اکنون میتواند از تجربه شکستها و موفقیتهای آن کشورها درس بگیرد. در بسیاری از این کشورها، ناتوانی در تطبیق نظامهای رفاهی با موج سالمندی، به افزایش شکاف طبقاتی سالمندان، فشار بر خانوادهها و حتی بازگشت سالمندان به بازار کار ناامن منجر شده است. در مقابل، کشورهایی که زودتر به سراغ اصلاحات ترکیبی رفتهاند، توانستهاند بخشی از این فشار را مهار کنند. آنچه این پژوهش بهروشنی نشان میدهد، این است که بحران سالمندی یک تهدید دوردست نیست؛ مسئلهای مربوط به سه یا چهار دهه بعد هم نیست. ایران از هماکنون وارد مرحله انتقالی سالمندی شده و از دهه 1410، شتاب رشد سالمندان بهطور جدی افزایش خواهد یافت. همزمان، پدیده سالخورده شدن خود سالمندان نیز هزینههای رفاهی و انسانی این بحران را چند برابر میکند.
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها




