افزایش مصرف روانگردها میان نوجوانان
الهه ابراهیمی روزنامه نگار
این روزها شاهد استفاده انواع روانگردها در میان نوجوانان هستیم و از بسیاری از والدین از این مواد اطلاعات کافی ندارند در حالی استفاده از این موارد آسیب های جدی دارد. سعید صفاتیان تحلیلگر و پژوهشگر حوزه اعتیاد معتقد است که پیشگیری در سنین نوجوانی مهمترین ابزار ماست و بدون آموزش والدین، هیچ برنامهای موفق نمیشود.
***
با توجه به تغییرات اجتماعی و ظهور مواد روانگردان جدید، آیا لازم است والدین نسبت به انواع مواد و عوارض آنها آگاهی بیشتری پیدا کنند؟ در مواجهه با شرایط امروز چه باید کرد؟
قطعاً همینطور است. گذر از دوره نوجوانی امروز نسبت به ۲۰ یا ۳۰ سال پیش بسیار تغییر کرده است. فضای مجازی و برنامههای متعدد آن، همراه با ورود مواد روانگردان جدید در شکلها و رنگهای مختلف، نوجوانان و جوانان را هدف گرفته است. بنابراین نیاز جدی به طراحی و اجرای یک نظام آموزشی فراگیر برای خانوادهها وجود دارد؛ کاری که در بسیاری از کشورهای دنیا انجام میشود و من از نزدیک دیدهام. نکته اصلی این است که آیا نهادی وجود دارد که بهطور مشخص مسئول آموزش خانوادهها باشد؟ در کشورهای موفق نهادهای دولتی برنامههای آموزشی ویژه والدین برگزار میکنند؛ برنامههایی که محور اصلی آنها مهارتهای زندگی، مهارت فرزندپروری و افزایش تابآوری است. در میان این مهارتها شاید مهمترین موضوع، توانایی «نه گفتن» نوجوان به پیشنهاد مصرف مواد است؛ مهارتی که میتواند مسیر زندگی او را تغییر دهد. سؤال اینجاست که چه کسی باید خانواده را آموزش دهد؟ آیا باید از خانواده بخواهیم کتابی بخرد و در خانه مطالعه کند؟ قطعاً خیر؛ این روش جواب نمیدهد. در اینجا نهادهایی مانند آموزشوپرورش، صداوسیما، وزارت ارشاد، بهزیستی، وزارت بهداشت و… باید وارد عمل شوند. طبق قانون، بیش از ۱۰ تا ۱۲ دستگاه در کشور متولی پیشگیری از اعتیاد هستند. با وجود این جایگاه مهم، هنوز آموزش فراگیر انجام نمیشود. خانواده برای اینکه بتواند مهارت یاد بگیرد، باید در کلاسهای آموزشی شرکت کند و این آموزش را بعد به فرزندش منتقل کند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، موفقیت در پیشگیری از اعتیاد بسیار سخت خواهد بود.
با وجود این وضعیت، برخی مسئولان پس از یک یا دو سال اعلام میکنند که اعتیاد کنترل شده یا کاهش یافته است. اما آنچه در جامعه دیده میشود با این ادعاها همخوان نیست. علت چیست؟
براساس مشاهدات و نظر کارشناسان، روند اعتیاد در کشور رو به رشد است. مشکل اصلی این است که برنامههای پیشگیری زمانبر و بلندمدتاند؛ حداقل پنج سال طول میکشند تا نتیجه دهند. اما مدیرانی که تنها دو یا سه سال در مسئولیت هستند، انگیزهای برای اجرای برنامهای ندارند که نتیجهاش در دوره مدیریت آنها دیده نشود. از سوی دیگر، مدیر بالادست نیز از او خروجی کوتاهمدت میخواهد؛ خروجیای که واقعبینانه نیست. این مسائل باعث میشود آموزش و پیشگیری در اولویت دوم قرار گیرد و مقابله امنیتی و انتظامی جای آن را بگیرد. در کشور ما سالهاست که اعتیاد با نگاه امنیتی و انتظامی مدیریت شده است. دبیران کل ستاد مبارزه با مواد مخدر اغلب از حوزههای امنیتی آمدهاند. نتیجه این است که اعتیاد بهجای آنکه بهعنوان یک «آسیب اجتماعی» دیده شود، یک «موضوع امنیتی» تلقی میشود و همین نگاه، پیشگیری را به حاشیه میبرد. درحالیکه در کشورهای موفق، اعتیاد یک آسیب اجتماعی است و سیاستگذاری آن بر مبنای اجتماعی و درمانی انجام میشود. وقتی نگاه کلان امنیتی باشد، ارائه آمار واقعی دشوار میشود. حتی مدیر یک مدرسه هم ممکن است اگر دانشآموز معتادی داشته باشد، گزارش نکند؛ زیرا تصور میکند ضعف مدیریتی او تلقی میشود. در کنار این مسائل، جرمانگاری اعتیاد نیز مانع اعلام واقعیتهاست. بسیاری از خانوادهها از ترس پیامدهای قانونی، موضوع را پنهان میکنند. این مشکلات باعث شده ما حتی در «آمارگیری» هم با چالش مواجه باشیم. برای مثال، سالها پیش سازمان بهزیستی طرحی برای سرشماری اعتیاد اجرا کرد، اما روش آن نادرست بود و پاسخ صحیح به دست نیامد؛ چون خانوادهها در مواجهه با پرسش مستقیم، طبعا پاسخ منفی میدهند.
انتظار جامعه کارشناسی از رویکرد دولت فعلی در این زمینه چیست؟
با توجه به اینکه دکتر پزشکیان سالها در کمیتههای درمان و پیشگیری نگاه اجتماعی و درمانمحور داشت، انتظار کارشناسان این بود که در دولت چهاردهم، مسئولان حوزه مبارزه با مواد مخدر از میان افراد با رویکرد اجتماعی انتخاب شوند، نه افراد با سایر سوابق. اما این اتفاق رخ نداد. تا زمانی که نگاه امنیتی تغییر نکند، ارائه آمار واقعی و اجرای برنامههای پیشروی اجتماعی امکانپذیر نیست.
در موضوع اعتیاد زنان، آمارها چه میگویند؟ آیا واقعاً روند مصرف در میان دختران نوجوان افزایش یافته است؟
بله، متأسفانه روند رو به رشد است. در یک تحقیق در سالهای ۸۰ تا ۸۲، تنها ۵ درصد معتادان کشور زن بودند. در پژوهش بعدی در سال ۹۰، این عدد به ۱۰ درصد رسید؛ یعنی دو برابر. امروز بهنظر من این رقم حتی بیشتر شده، هرچند هنوز به میانگین جهانی نرسیدهایم که در برخی کشورهای اروپای غربی تا ۳۰ یا ۴۰ درصد میرسد. در حال حاضر علت اصلی افزایش اعتیاد در میان دختران نوجوان کنجکاوی و لذتطلبی، دسترسی آسان و قیمت پایین، تأثیر گروه همسالان، تغییر فرهنگ مصرف در نسل جدید، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ناامیدی نسبت به آینده، فقدان آموزش والدین و اشتغال تماموقت والدین و رهاشدگی نوجوان در ساعات طولانی است. ۲۰ سال پیش در پارکها شاید اگر بهزور یک دختر سیگار میکشید، پنهان میکرد؛ اما امروز گروههای ۵–۶ نفره نوجوان بدون هیچ پنهانکاری مواد روانگردان مصرف میکنند. برای بخشی از این گروهها، مصرف نوعی «کلاس اجتماعی» تلقی میشود. از سوی دیگر، خانوادهها یا کاملاً سختگیر هستند یا کاملاً رها؛ یا پنهانکاری میکنند یا تصور میکنند خودشان میتوانند مسئله را حل کنند. این نگاهها موجب تشدید بحران میشود.
با توجه به مجموعه این مشکلات، اولین گام اصلاح وضعیت چیست؟
اولین گام کنار گذاشتن نگاه امنیتی و پذیرفتن اعتیاد بهعنوان یک آسیب اجتماعی است. بعد از آن باید آموزش مهارتهای زندگی در مدارس، صداوسیما و دستگاههای مرتبط جدی گرفته شود. در کنار آن، والدین باید مسئولیتپذیر شوند. همان خانوادهای که برای کلاس ریاضی و فیزیک چند میلیون هزینه میکند، حاضر نیست یک ساعت در یک جلسه آموزش مهارتهای فرزندپروری شرکت کند. در شهرهای کوچک هنوز مراجعه به روانشناس و مددکار اجتماعی نوعی «تابو» است. این باورها باید اصلاح شود. اعتبار پژوهشها نشان میدهد که اعتیاد سالانه بیش از یک میلیارد دلار به اقتصاد کشور آسیب وارد میکند. دستگاهها باید بهجای ارائه برنامههای نمایشی، واقعیت را ببینند و سهم خود را در کاهش این آسیب جدی بگیرند. پیشگیری در سنین نوجوانی مهمترین ابزار ماست و بدون آموزش والدین، هیچ برنامهای موفق نمیشود.
***
با توجه به تغییرات اجتماعی و ظهور مواد روانگردان جدید، آیا لازم است والدین نسبت به انواع مواد و عوارض آنها آگاهی بیشتری پیدا کنند؟ در مواجهه با شرایط امروز چه باید کرد؟
قطعاً همینطور است. گذر از دوره نوجوانی امروز نسبت به ۲۰ یا ۳۰ سال پیش بسیار تغییر کرده است. فضای مجازی و برنامههای متعدد آن، همراه با ورود مواد روانگردان جدید در شکلها و رنگهای مختلف، نوجوانان و جوانان را هدف گرفته است. بنابراین نیاز جدی به طراحی و اجرای یک نظام آموزشی فراگیر برای خانوادهها وجود دارد؛ کاری که در بسیاری از کشورهای دنیا انجام میشود و من از نزدیک دیدهام. نکته اصلی این است که آیا نهادی وجود دارد که بهطور مشخص مسئول آموزش خانوادهها باشد؟ در کشورهای موفق نهادهای دولتی برنامههای آموزشی ویژه والدین برگزار میکنند؛ برنامههایی که محور اصلی آنها مهارتهای زندگی، مهارت فرزندپروری و افزایش تابآوری است. در میان این مهارتها شاید مهمترین موضوع، توانایی «نه گفتن» نوجوان به پیشنهاد مصرف مواد است؛ مهارتی که میتواند مسیر زندگی او را تغییر دهد. سؤال اینجاست که چه کسی باید خانواده را آموزش دهد؟ آیا باید از خانواده بخواهیم کتابی بخرد و در خانه مطالعه کند؟ قطعاً خیر؛ این روش جواب نمیدهد. در اینجا نهادهایی مانند آموزشوپرورش، صداوسیما، وزارت ارشاد، بهزیستی، وزارت بهداشت و… باید وارد عمل شوند. طبق قانون، بیش از ۱۰ تا ۱۲ دستگاه در کشور متولی پیشگیری از اعتیاد هستند. با وجود این جایگاه مهم، هنوز آموزش فراگیر انجام نمیشود. خانواده برای اینکه بتواند مهارت یاد بگیرد، باید در کلاسهای آموزشی شرکت کند و این آموزش را بعد به فرزندش منتقل کند. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، موفقیت در پیشگیری از اعتیاد بسیار سخت خواهد بود.
با وجود این وضعیت، برخی مسئولان پس از یک یا دو سال اعلام میکنند که اعتیاد کنترل شده یا کاهش یافته است. اما آنچه در جامعه دیده میشود با این ادعاها همخوان نیست. علت چیست؟
براساس مشاهدات و نظر کارشناسان، روند اعتیاد در کشور رو به رشد است. مشکل اصلی این است که برنامههای پیشگیری زمانبر و بلندمدتاند؛ حداقل پنج سال طول میکشند تا نتیجه دهند. اما مدیرانی که تنها دو یا سه سال در مسئولیت هستند، انگیزهای برای اجرای برنامهای ندارند که نتیجهاش در دوره مدیریت آنها دیده نشود. از سوی دیگر، مدیر بالادست نیز از او خروجی کوتاهمدت میخواهد؛ خروجیای که واقعبینانه نیست. این مسائل باعث میشود آموزش و پیشگیری در اولویت دوم قرار گیرد و مقابله امنیتی و انتظامی جای آن را بگیرد. در کشور ما سالهاست که اعتیاد با نگاه امنیتی و انتظامی مدیریت شده است. دبیران کل ستاد مبارزه با مواد مخدر اغلب از حوزههای امنیتی آمدهاند. نتیجه این است که اعتیاد بهجای آنکه بهعنوان یک «آسیب اجتماعی» دیده شود، یک «موضوع امنیتی» تلقی میشود و همین نگاه، پیشگیری را به حاشیه میبرد. درحالیکه در کشورهای موفق، اعتیاد یک آسیب اجتماعی است و سیاستگذاری آن بر مبنای اجتماعی و درمانی انجام میشود. وقتی نگاه کلان امنیتی باشد، ارائه آمار واقعی دشوار میشود. حتی مدیر یک مدرسه هم ممکن است اگر دانشآموز معتادی داشته باشد، گزارش نکند؛ زیرا تصور میکند ضعف مدیریتی او تلقی میشود. در کنار این مسائل، جرمانگاری اعتیاد نیز مانع اعلام واقعیتهاست. بسیاری از خانوادهها از ترس پیامدهای قانونی، موضوع را پنهان میکنند. این مشکلات باعث شده ما حتی در «آمارگیری» هم با چالش مواجه باشیم. برای مثال، سالها پیش سازمان بهزیستی طرحی برای سرشماری اعتیاد اجرا کرد، اما روش آن نادرست بود و پاسخ صحیح به دست نیامد؛ چون خانوادهها در مواجهه با پرسش مستقیم، طبعا پاسخ منفی میدهند.
انتظار جامعه کارشناسی از رویکرد دولت فعلی در این زمینه چیست؟
با توجه به اینکه دکتر پزشکیان سالها در کمیتههای درمان و پیشگیری نگاه اجتماعی و درمانمحور داشت، انتظار کارشناسان این بود که در دولت چهاردهم، مسئولان حوزه مبارزه با مواد مخدر از میان افراد با رویکرد اجتماعی انتخاب شوند، نه افراد با سایر سوابق. اما این اتفاق رخ نداد. تا زمانی که نگاه امنیتی تغییر نکند، ارائه آمار واقعی و اجرای برنامههای پیشروی اجتماعی امکانپذیر نیست.
در موضوع اعتیاد زنان، آمارها چه میگویند؟ آیا واقعاً روند مصرف در میان دختران نوجوان افزایش یافته است؟
بله، متأسفانه روند رو به رشد است. در یک تحقیق در سالهای ۸۰ تا ۸۲، تنها ۵ درصد معتادان کشور زن بودند. در پژوهش بعدی در سال ۹۰، این عدد به ۱۰ درصد رسید؛ یعنی دو برابر. امروز بهنظر من این رقم حتی بیشتر شده، هرچند هنوز به میانگین جهانی نرسیدهایم که در برخی کشورهای اروپای غربی تا ۳۰ یا ۴۰ درصد میرسد. در حال حاضر علت اصلی افزایش اعتیاد در میان دختران نوجوان کنجکاوی و لذتطلبی، دسترسی آسان و قیمت پایین، تأثیر گروه همسالان، تغییر فرهنگ مصرف در نسل جدید، مشکلات اجتماعی، اقتصادی و ناامیدی نسبت به آینده، فقدان آموزش والدین و اشتغال تماموقت والدین و رهاشدگی نوجوان در ساعات طولانی است. ۲۰ سال پیش در پارکها شاید اگر بهزور یک دختر سیگار میکشید، پنهان میکرد؛ اما امروز گروههای ۵–۶ نفره نوجوان بدون هیچ پنهانکاری مواد روانگردان مصرف میکنند. برای بخشی از این گروهها، مصرف نوعی «کلاس اجتماعی» تلقی میشود. از سوی دیگر، خانوادهها یا کاملاً سختگیر هستند یا کاملاً رها؛ یا پنهانکاری میکنند یا تصور میکنند خودشان میتوانند مسئله را حل کنند. این نگاهها موجب تشدید بحران میشود.
با توجه به مجموعه این مشکلات، اولین گام اصلاح وضعیت چیست؟
اولین گام کنار گذاشتن نگاه امنیتی و پذیرفتن اعتیاد بهعنوان یک آسیب اجتماعی است. بعد از آن باید آموزش مهارتهای زندگی در مدارس، صداوسیما و دستگاههای مرتبط جدی گرفته شود. در کنار آن، والدین باید مسئولیتپذیر شوند. همان خانوادهای که برای کلاس ریاضی و فیزیک چند میلیون هزینه میکند، حاضر نیست یک ساعت در یک جلسه آموزش مهارتهای فرزندپروری شرکت کند. در شهرهای کوچک هنوز مراجعه به روانشناس و مددکار اجتماعی نوعی «تابو» است. این باورها باید اصلاح شود. اعتبار پژوهشها نشان میدهد که اعتیاد سالانه بیش از یک میلیارد دلار به اقتصاد کشور آسیب وارد میکند. دستگاهها باید بهجای ارائه برنامههای نمایشی، واقعیت را ببینند و سهم خود را در کاهش این آسیب جدی بگیرند. پیشگیری در سنین نوجوانی مهمترین ابزار ماست و بدون آموزش والدین، هیچ برنامهای موفق نمیشود.
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها




