جایگاه کودکان در اقتصاد روستا
علیاکبر اسماعیلپور فعال حقوق کودک
پدیده کار کودک در مناطق روستایی ایران یک مسئله پیچیده و چندبعدی است که هم ریشههای اقتصادی دارد و هم با فرهنگ و ساختار اجتماعی این مناطق گره خورده است. بسیاری از خانوادههای روستایی با درآمد اندک و ناپایدار کشاورزی خردهپا مواجه هستند؛ جایی که محصولات زمین یا دامهای محدود فقط گذران زندگی روزمره را ممکن میسازد. فصلی بودن فعالیتهای کشاورزی و نبود حمایتهای اجتماعی کارآمد، خانوادهها را در چرخه فقر نگه میدارد و امکان استخدام کارگر روزمزد را تقریباً غیرممکن میسازد. در چنین شرایطی، استفاده از تمام اعضای خانواده، از جمله کودکان، به عنوان منبع نیروی کار به یک ضرورت، نه یک انتخاب تبدیل میشود. کار کودک در این بستر، نه به چشم آسیب، بلکه به عنوان یک استراتژی بقا پذیرفته و تبدیل به امری طبیعی در زندگی روزمره میشود.
علاوه بر فشار اقتصادی، فرهنگ کار در جوامع روستایی نقش مهمی در تثبیت این پدیده دارد. کار کودکان اغلب به عنوان بخشی از فرایند اجتماعیسازی و انتقال مهارتهای زندگی و حرفهای از نسلی به نسل دیگر دیده میشود. والدین آن را وسیلهای برای آموزش مسئولیتپذیری و آمادهسازی کودکان برای آینده میدانند. این نگرش فرهنگی، به ویژه برای پسران، ریشهای عمیق دارد و توانایی آنها در انجام کارهای کشاورزی یا دامپروری از سنین پایین، نماد «مرد شدن» و مایه افتخار خانواده تلقی میشود. در این اقتصاد معیشتی، داشتن فرزند بیشتر، به ویژه پسر، به منزله سرمایه کاری و بیمه طبیعی برای دوران پیری والدین محسوب میشود. مهاجرت نیروی کار جوان به شهرها نیز این چرخه را تشدید میکند. با ترک مردان جوان و سرپرستان خانوار، بار عمده کار کشاورزی و دامپروری بر دوش زنان و کودکان میافتد. کودکان برای کمک به مادران و جایگزینی نیروی کار از دست رفته مجبور به کار میشوند. این فشارها باعث میشود کار کودکان نهتنها ادامه حیات خانواده را ممکن سازد، بلکه به بخشی از ساختار اجتماعی و اقتصادی خانواده بدل شود. برای شکستن این چرخه، اقدامات جزیی کافی نیست و نیازمند توسعه همهجانبه روستاهاست. تقویت زیرساختها، دسترسی به بازارهای مطمئن، گسترش خدمات اجتماعی و ایجاد مشاغل غیرکشاورزی با درآمد پایدار، وابستگی اقتصادی خانوادهها به کار کودکان را کاهش میدهد. گردشگری جامعهمحلی میتواند به عنوان یک منبع درآمد بومی و محیطزیستسازگار برای زنان و جوانان عمل کند و انگیزه مهاجرت را کاهش دهد. در کنار این، نظام آموزشی باید بازنگری شود؛ مدارس باید مهارتهای زندگی روستایی و دانش بومی را همراه با آموزشهای متعارف ارائه دهند تا کودکان هم سواد داشته باشند و هم توانمندی عملی برای توسعه منابع محلی پیدا کنند. آموزش با کیفیت و دسترسپذیر، کلید خروج کودکان از چرخه کار و ابزار توسعه پایدار روستاست، اما بدون توجه به ارتباط با زندگی واقعی و اقتصاد بومی، این آموزش ناقص خواهد بود و بحران کار کودک ادامه مییابد.
علاوه بر فشار اقتصادی، فرهنگ کار در جوامع روستایی نقش مهمی در تثبیت این پدیده دارد. کار کودکان اغلب به عنوان بخشی از فرایند اجتماعیسازی و انتقال مهارتهای زندگی و حرفهای از نسلی به نسل دیگر دیده میشود. والدین آن را وسیلهای برای آموزش مسئولیتپذیری و آمادهسازی کودکان برای آینده میدانند. این نگرش فرهنگی، به ویژه برای پسران، ریشهای عمیق دارد و توانایی آنها در انجام کارهای کشاورزی یا دامپروری از سنین پایین، نماد «مرد شدن» و مایه افتخار خانواده تلقی میشود. در این اقتصاد معیشتی، داشتن فرزند بیشتر، به ویژه پسر، به منزله سرمایه کاری و بیمه طبیعی برای دوران پیری والدین محسوب میشود. مهاجرت نیروی کار جوان به شهرها نیز این چرخه را تشدید میکند. با ترک مردان جوان و سرپرستان خانوار، بار عمده کار کشاورزی و دامپروری بر دوش زنان و کودکان میافتد. کودکان برای کمک به مادران و جایگزینی نیروی کار از دست رفته مجبور به کار میشوند. این فشارها باعث میشود کار کودکان نهتنها ادامه حیات خانواده را ممکن سازد، بلکه به بخشی از ساختار اجتماعی و اقتصادی خانواده بدل شود. برای شکستن این چرخه، اقدامات جزیی کافی نیست و نیازمند توسعه همهجانبه روستاهاست. تقویت زیرساختها، دسترسی به بازارهای مطمئن، گسترش خدمات اجتماعی و ایجاد مشاغل غیرکشاورزی با درآمد پایدار، وابستگی اقتصادی خانوادهها به کار کودکان را کاهش میدهد. گردشگری جامعهمحلی میتواند به عنوان یک منبع درآمد بومی و محیطزیستسازگار برای زنان و جوانان عمل کند و انگیزه مهاجرت را کاهش دهد. در کنار این، نظام آموزشی باید بازنگری شود؛ مدارس باید مهارتهای زندگی روستایی و دانش بومی را همراه با آموزشهای متعارف ارائه دهند تا کودکان هم سواد داشته باشند و هم توانمندی عملی برای توسعه منابع محلی پیدا کنند. آموزش با کیفیت و دسترسپذیر، کلید خروج کودکان از چرخه کار و ابزار توسعه پایدار روستاست، اما بدون توجه به ارتباط با زندگی واقعی و اقتصاد بومی، این آموزش ناقص خواهد بود و بحران کار کودک ادامه مییابد.
ارسال دیدگاه




