گذار از فقر سنتی به فقر مدرن

گذار از فقر سنتی به فقر مدرن

زهرا کریمی عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران


 در دو دهه گذشته، چهره فقر در ایران به شکل قابل توجهی تغییر کرده است. دیگر فقر محدود به افراد کم‌سواد یا کارگران مشاغل طاقت‌فرسا با دستمزد اندک نیست. امروز، بسیاری از جوانان و میانسالان تحصیلکرده، با وجود داشتن مدارک دانشگاهی، قادر به تأمین نیازهای اولیه زندگی خود نیستند. این گذار از فقر سنتی به فقر مدرن، نشان‌دهنده شکاف عمیق ساختاری در اقتصاد کشور است و ناکامی اقتصاد در ایجاد فرصت‌های شغلی متناسب با تحصیلات بالاتر را آشکار می‌کند. تحولات جمعیتی نقش مهمی در این روند دارند؛ کاهش نرخ فرزندآوری و سرمایه‌گذاری گسترده خانواده‌ها بر تحصیلات فرزندان، باعث شده سالانه صدها هزار فارغ‌التحصیل وارد بازاری شوند که ظرفیت جذب آنان را ندارد. اقتصاد ایران، با وابستگی شدید به درآمدهای نفتی و تحرک ناکافی، نتوانسته مشاغل اداری، مدیریتی و خدماتی با مهارت متوسط را توسعه دهد، در حالی که در مشاغل سخت و طاقت‌فرسا با کمبود نیروی کار روبه‌رو هستیم. میلیون‌ها نیروی کار افغانستانی جای خالی نیروی کار داخلی را پر کرده‌اند، زیرا بسیاری از ایرانیان نه از نظر اجتماعی و نه از نظر درآمدی تمایلی به انجام این مشاغل ندارند. پیامد این عدم تعادل، شکل‌گیری پدیده‌ای به نام «شاغلین فقیر» است. بیش از نیمی از خانوارهای فقیر حداقل یک عضو شاغل دارند، اما مشکل اصلی کمبود شغل نیست، بلکه ناکافی بودن درآمد حاصل از آن است. بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاهی مجبورند در مشاغل با حداقل دستمزد قانونی فعالیت کنند، درآمدی که گاه از دستمزد یک کارگر ساده نیز پایین‌تر است و نمی‌تواند زندگی متوسط را تأمین کند. این شرایط نشان‌دهنده سقوط تدریجی قشر متوسط به زیر خط فقر است. تحریم‌ها، به ویژه پس از خروج آمریکا از برجام در سال ۱۳۹۷، روند سقوط را تشدید کردند و فشار بر خانوارها را افزایش دادند. برآوردهای رسمی نشان می‌دهد جمعیت زیر خط فقر در پنج تا شش سال اخیر به حدود ۳۰ درصد رسیده و بسیاری از کسانی که خود را طبقه متوسط می‌دانستند، اکنون در زمره نیازمندان قرار گرفته‌اند.
راهکارهای ساده مانند افزایش دستمزد یا توزیع کمک‌های نقدی، مانند کالابرگ، در شرایط کنونی اثربخش نیستند. رکود تولید و افزایش سرسام‌آور هزینه‌ها، توان بنگاه‌های تولیدی را کاهش داده و افزایش دستمزد می‌تواند به ورشکستگی و افزایش بیکاری بینجامد. کمک‌های نقدی نیز در برابر تورم بالا، تأثیر ملموسی بر معیشت مردم ندارند و تنها تسکینی موقتی ایجاد می‌کنند. بنابراین، مهار ابرتورم تنها راه‌حل پایدار است و مستلزم ثبات در فضای کلان اقتصادی، افزایش فرصت‌های تولیدی و کاهش ریسک سرمایه‌گذاری است. تا زمانی که این چالش بنیادین حل نشود، نه‌تنها فقر مدرن تثبیت خواهد شد، بلکه دامنه و عمق آن در میان تحصیلکردگان و سایر اقشار جامعه گسترش خواهد یافت و قشر متوسط بیش از پیش به پایین سقوط خواهد کرد. روند کنونی نشان می‌دهد که بدون اصلاحات ساختاری، سیاست‌های کوتاه‌مدت تنها علائم بحران را مخفی می‌کنند و قادر به توقف آن نیستند. 
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه