دربارۀ سریالهای تاریخی که هم هویتسازند و هم میتوانند درآمدزا باشند
سرمایهگذاریِ فراموششده
سیدمهرزاد موسوی روزنامهنگار
در سالهای اخیر، نفوذ شبکۀ نمایش خانگی در بین مردم از صداوسیما بیشتر و عمیقتر شده است. این فضا به تولیدکنندگان امکان داده تا موضوعاتی را که در تلویزیون کمتر مجال بروز مییابند، در قالب آثار متنوع به مخاطب عرضه کنند. یکی از حوزههایی که هنوز در نمایش خانگی آثار کمشماری دارد، ساخت سریال تاریخی ایرانی است؛ حوزهای که میتواند هم ظرفیت هنری بالایی داشته باشد و هم بر آگاهی و هویت فرهنگی جامعه اثرگذار شود.
تولید سریال تاریخی بهدلیل هزینههای بالای دکور، لباس، صحنهآرایی و تحقیق، برای پلتفرمهای خصوصی که وابسته به بودجههای دولتی نیستند، گران و پرریسک محسوب میشود و طبیعی است که جز برای رهایی از قید و بندهای داستانی (محدودیتهای موجود برای تعریف قصه امروزی) سراغ این ژانر نروند. اما آیا انبوه نهادهای مسئول در حوزۀ تاریخ و میراث فرهنگی و حتی آموزش و پرورش نباید بخشی از بودجههای فرهنگی خود را در چنین پروژههایی سرمایهگذاری کنند؟
تجربه نشان داده که تأثیرگذاری یک سریال تاریخی -البته خوشساخت و دراماتیک- بر ذهن و حافظۀ جمعی مردم، بسیار بیشتر از کتابهای ویترینی، بیلبوردهای خیابانی یا همایشهای رسمی است. تخصیص بودجههای فرهنگی به تولید چنین آثاری نهتنها اتلاف منابع نیست، بلکه سرمایهگذاری بلندمدت برای افزایش شناخت تاریخی جامعه و تقویت هویت ملی است.
نمونههایی مانند سریال «جیران» که به روایت بخشی از زندگی ناصرالدینشاه و رابطهاش با جیران پرداخت، یا «خاتون» که با تمرکز بر دوران اشغال ایران در جنگ جهانی دوم تلاش کرد تصویری تازه از آن مقطع تاریخی ارائه دهد، نشان دادند که مخاطب برای دیدن تاریخ از دریچۀ روایت درام، علاقه و اشتیاق دارد. حتی سریال پرحاشیه و تازه پخششدهای مثل «تاسیان» که در بستری تاریخی-اجتماعی روایت میشود، نشان میدهد ظرفیتهای موضوعی تاریخ، چه در پرداخت عاشقانهها و چه در بازآفرینی فضای اجتماعی گذشته، توان بالایی برای جذب تماشاگر دارند. استقبال از این آثار ثابت میکند که تاریخ، اگر در قالب داستانی جذاب روایت شود، میتواند مخاطب گستردهای پیدا کند.
اما در بسیاری مواقع، موضوع اصلی، بحث درآمدزایی و بازگشت سرمایه مطرح میشود؛ آیا تنها راه بازگشت سرمایه در نمایش خانگی، اسپانسرینگ مرسوم است؟ نمایش خانگی میتواند از ظرفیتهای متنوعی چون فروش بینالمللی، حق پخش در پلتفرمهای خارجی، عرضه در قالب استریم جهانی و حتی گردشگری تاریخی بهره ببرد. یک سریال تاریخی جذاب که روایتی منسجم و شخصیتپردازی قوی داشته باشد، نهتنها در ایران بلکه در بازارهای منطقهای و جهانی هم مخاطب پیدا میکند. نمونههای موفق جهانی همچون «بازی تاجوتخت» یا سریال بریتانیایی «تاج» نشان دادهاند که تاریخ -یا تاریخ بازآفرینیشده- تا چه اندازه میتواند به محصولی جهانی و درآمدزا تبدیل شود. بنابراین سرمایهگذاری در این حوزه میتواند بازگشت مالی فراتر از تبلیغات سنتی داشته باشد.
نمایش خانگی برخلاف تلویزیون، محدودیتها و سانسورهای صداوسیمایی را ندارد. همین آزادی عمل میتواند به سازندگان کمک کند تا به نقاط مبهم، جذاب و کمتر روایتشده تاریخ بپردازند؛ موضوعاتی که در چارچوبهای سختگیرانه تلویزیون یا به فراموشی سپرده شده یا سطحی بیان شدهاند. نمایش خانگی میتواند امکان روایتهای چندلایه، پرداخت به کاراکترهای خاکستری، و حتی بازخوانی انتقادی وقایع تاریخی را فراهم کند؛ امری که برای مخاطب امروز، بهویژه نسل جوان، جذاب و آموزنده خواهد بود.
تولید سریال تاریخی بهدلیل هزینههای بالای دکور، لباس، صحنهآرایی و تحقیق، برای پلتفرمهای خصوصی که وابسته به بودجههای دولتی نیستند، گران و پرریسک محسوب میشود و طبیعی است که جز برای رهایی از قید و بندهای داستانی (محدودیتهای موجود برای تعریف قصه امروزی) سراغ این ژانر نروند. اما آیا انبوه نهادهای مسئول در حوزۀ تاریخ و میراث فرهنگی و حتی آموزش و پرورش نباید بخشی از بودجههای فرهنگی خود را در چنین پروژههایی سرمایهگذاری کنند؟
تجربه نشان داده که تأثیرگذاری یک سریال تاریخی -البته خوشساخت و دراماتیک- بر ذهن و حافظۀ جمعی مردم، بسیار بیشتر از کتابهای ویترینی، بیلبوردهای خیابانی یا همایشهای رسمی است. تخصیص بودجههای فرهنگی به تولید چنین آثاری نهتنها اتلاف منابع نیست، بلکه سرمایهگذاری بلندمدت برای افزایش شناخت تاریخی جامعه و تقویت هویت ملی است.
نمونههایی مانند سریال «جیران» که به روایت بخشی از زندگی ناصرالدینشاه و رابطهاش با جیران پرداخت، یا «خاتون» که با تمرکز بر دوران اشغال ایران در جنگ جهانی دوم تلاش کرد تصویری تازه از آن مقطع تاریخی ارائه دهد، نشان دادند که مخاطب برای دیدن تاریخ از دریچۀ روایت درام، علاقه و اشتیاق دارد. حتی سریال پرحاشیه و تازه پخششدهای مثل «تاسیان» که در بستری تاریخی-اجتماعی روایت میشود، نشان میدهد ظرفیتهای موضوعی تاریخ، چه در پرداخت عاشقانهها و چه در بازآفرینی فضای اجتماعی گذشته، توان بالایی برای جذب تماشاگر دارند. استقبال از این آثار ثابت میکند که تاریخ، اگر در قالب داستانی جذاب روایت شود، میتواند مخاطب گستردهای پیدا کند.
اما در بسیاری مواقع، موضوع اصلی، بحث درآمدزایی و بازگشت سرمایه مطرح میشود؛ آیا تنها راه بازگشت سرمایه در نمایش خانگی، اسپانسرینگ مرسوم است؟ نمایش خانگی میتواند از ظرفیتهای متنوعی چون فروش بینالمللی، حق پخش در پلتفرمهای خارجی، عرضه در قالب استریم جهانی و حتی گردشگری تاریخی بهره ببرد. یک سریال تاریخی جذاب که روایتی منسجم و شخصیتپردازی قوی داشته باشد، نهتنها در ایران بلکه در بازارهای منطقهای و جهانی هم مخاطب پیدا میکند. نمونههای موفق جهانی همچون «بازی تاجوتخت» یا سریال بریتانیایی «تاج» نشان دادهاند که تاریخ -یا تاریخ بازآفرینیشده- تا چه اندازه میتواند به محصولی جهانی و درآمدزا تبدیل شود. بنابراین سرمایهگذاری در این حوزه میتواند بازگشت مالی فراتر از تبلیغات سنتی داشته باشد.
نمایش خانگی برخلاف تلویزیون، محدودیتها و سانسورهای صداوسیمایی را ندارد. همین آزادی عمل میتواند به سازندگان کمک کند تا به نقاط مبهم، جذاب و کمتر روایتشده تاریخ بپردازند؛ موضوعاتی که در چارچوبهای سختگیرانه تلویزیون یا به فراموشی سپرده شده یا سطحی بیان شدهاند. نمایش خانگی میتواند امکان روایتهای چندلایه، پرداخت به کاراکترهای خاکستری، و حتی بازخوانی انتقادی وقایع تاریخی را فراهم کند؛ امری که برای مخاطب امروز، بهویژه نسل جوان، جذاب و آموزنده خواهد بود.
ارسال دیدگاه




