چشمانداز صفر؛ سرمایهگذاری برای زندگی
نوشین مقدمپناه روزنامه نگار
حوادث کار در ایران هر روزه صحنههای تلخی میآفریند؛ صحنههایی که نه حاصل قهر طبیعت، که نتیجه بیتوجهی به ابتداییترین اصول ایمنی است. کارگران، ستونهای بیادعای اقتصاد کشور، در محیطهایی جان میسپارند که میتوانست مأمن تلاش و روزیشان باشد. سقوط یک ستون سوله، ریزش آوار در معدن، انباشت گاز متان یا افتادن جسمی سخت بر سر یک کارگر، سرنوشت خانوادهای را دگرگون میسازد. روایت این فجایع، یادآور حقیقتی روشن است: مرگ و جراحت کارگران نه تقدیر محتوم که رخدادی قابل پیشگیری است؛ رخدادی که تنها در سایه صیانت واقعی از جان انسان پایان مییابد.
نگاهی به چند حادثه ساده، اما مرگبار
حوادث کار، اگرچه در ظاهر ساده و پیش پا افتاده مینمایند، اما هر بار که رخ میدهند، جانهایی را میستانند و خانوادههایی را داغدار میسازند. کافی است نگاهی گذرا به اخبار روزهای اخیر بیندازیم تا ببینیم چگونه بیاعتنایی به ابتداییترین اصول ایمنی، حوادثی خونبار را رقم زده است.
دوم مهرماه، در روستای کهمرهسرخی شیراز، ستون ناپایدار سولهای نیمهکاره ناگهان فرو ریخت و چهار کارگر نگونبخت را در کانکس نگهبانی زیر آوار مدفون ساخت. دقایقی بعد، امدادگران توانستند اجساد دو تن را بیرون کشند و دو تن دیگر را نیمهجان راهی بیمارستان کنند. سرنوشت این مردان زحمتکش، تنها به دلیل سقوط ستونی سست، در یک لحظه دگرگون شد.
همان روز در برازجان دشتستان، کارگری ساختمانی بر اثر سقوط به چاهک آسانسور، جان خویش را از کف داد. نه طوفانی سهمگین در کار بود و نه حادثهای مهیب؛ تنها بیتوجهی به بندهای ساده ایمنی، او را از فراز بنا به فرودگاهی بیبازگشت افکند.
شدت صدمات به اندازهای بود که حتی پیش از رسیدن نیروهای امداد، زندگیاش به پایان رسید.
باز در همان دوم مهر نیز در روستای کشکمور عنبرآباد کرمان، سه کارگر چاهکن با سرنوشتی تلخ روبهرو شدند.
نخستین کارگر، تبعهای افغان، به عمق شصتمتری چاه کشاورزی رفت و در هوای آمیخته به گازهای سمی بیهوش شد.
دو یار دیگرش، بیدرنگ و با نیت یاری، به درون چاه شتافتند؛ اما گاز مرگبار نفسهای آنان را نیز برید و سه پیکر بیجان از اعماق زمین بیرون آورده شد.
اندکی پیشتر، در ۳۱ شهریور، کارگری میانسال در یک دامداری در بوئینزهرا گرفتار برقگرفتگی شد. مردی ۴۵ ساله که شاید لحظهای پیش هنوز به فکر خانوادهاش بود، در چشمبرهمزدنی خاموش شد و حتی فرصت رسیدن به درمان نیافت. دو روز قبل از آن، ۲۹ شهریور، خبر دیگری از مریوان رسید؛ جایی که ایوب قادری، پدری کارگر و متأهل از روستای بیوله، در حین کار ساختمانی، قربانی سقوط جسمی سنگین شد و جانش را از دست داد. با مرگ او، دو کودک بیپناه شدند و خانوادهای در سوگ نشست.
اینها تنها مشتی از خروارند؛ روایتهایی از مرگهایی ناگهانی که در بازهای کمتر از یک هفته به وقوع پیوستند. از ۲۹ شهریور تا دوم مهر، تنها در پنج روز، پانزده کارگر در جایجای این سرزمین جان باختند و دستکم همین تعداد نیز با جراحاتی گاه عمیق و گاه سطحی روانه بیمارستان شدند. در پس این اعداد و اخبار، حقیقتی عریان نهفته است: مرگ کارگران نه سرنوشت محتوم که حاصل بیتوجهی است.
همه این رخدادها، بیهیچ استثنا، با اندکی دقت، نظارت و رعایت قواعد ایمنی قابل پیشگیری بودند. اگر ستونها با دقت استوار میشدند، اگر چاهها با تجهیزات ایمن همراه بودند، اگر کارگران از کمترین امکانات حفاظتی برخوردار بودند، شاید امروز هیچیک از این جانهای عزیز از میان نمیرفت.
چنین است که روایت این حوادث، فراتر از گزارشهای خبری، به آینهای بدل میشود که در آن بیمسئولیتی، کمتوجهی به ایمنی و بیارزشی جان کارگر آشکار میشود.
حوادث قابل پیشگیریاند
در فاصلهای کوتاه، تنها پنج روز، دستکم پانزده کارگر در گوشه و کنار کشور جان خود را از دست دادهاند؛ آماری که با در نظر گرفتن موارد اعلامنشده، قطعاً بیش از این است. این مرگهای خاموش، نه نتیجه قضا و قدر که نشانه آشکار بیاعتنایی به اصول ایمنی و بیتوجهی به صیانت از جان کارگر است. حقیقت آن است که قریب به اتفاق این حوادث، ساده، پیشبینیپذیر و بهتمامی قابل پیشگیری بودهاند.
نمونهای عبرتآموز، انفجار هولناک معدن زغالسنگ «معدنجوی طبس» است که در شبانگاه اول مهر سال گذشته، پنجاهوسه خانواده کارگری را داغدار کرد. حادثهای که هنوز صدای انفجارش در ذهنها طنینانداز است و به گفته علی مقدسیزاده، فعال کارگری و رئیس کانون شوراهای اسلامی کار خراسان جنوبی، اگر معدن به تجهیزات نوین مجهز بود، هرگز چنین فاجعهای رخ نمیداد. او که خود سالها در معادن طبس کار کرده، بهدرستی یادآور میشود: «اگر سیستم مانیتورینگ مرکزی و سنسورهای گاز مدرن در کار بود، بوی مرگبار متان پیش از فاجعه هشدار میداد، معدن تخلیه میشد و نه دهها کارگر جان میباختند و نه بسیاری امروز با نقص عضو و خانهنشینی دستبهگریبان بودند.»
تلختر آنکه حتی هشدار کارگران نیز به گوش کارفرما نرفت. آنان پیش از آغاز شیفت تازه اعلام کرده بودند که تونلها بوی گاز گرفته است، اما «حق امتناع از کار» نداشتند؛ ترس از اخراج و بیکاری، آنان را واداشت تا در دل خطر فرو روند و دقایقی بعد، انفجاری مهیب، زندگیشان را در هم کوبید.
این روایتها، آینهای روشن است از حقیقتی ناگزیر: جان کارگر در این دیار به بهایی ناچیز فروخته میشود، حال آنکه با اندکی سرمایهگذاری، نظارت و احترام به حقوق بنیادین انسانی، میتوانستیم این مرگهای تراژیک را به سادگی پیشگیری کنیم.
شرایط موفقیت پویش چشمانداز صفر
«پویش چشمانداز صفر» با هدف کاستن از مرگ و مصدومیت کارگران آغاز شده است، اما به گفته مقدسیزاده این پویش تنها زمانی به ثمر میرسد که الزامات بنیادین آن فراهم شود. او تأکید میکند که کشور ما نه کمبود قانون دارد و نه خلأ آییننامه؛ مشکل در اجرا و سرمایهگذاری است.
به روایت او، نخستین و حیاتیترین شرط، تأمین تجهیزات ایمنی و مکانیزه کردن کارگاههاست. در حال حاضر، ۹۵ درصد معادن ذغالسنگ کشور سنتی اداره میشوند و سنجش گاز بهطور دستی انجام میگیرد؛ بیهیچ سیستم مانیتورینگ مرکزی و ابزار هشداردهندهای که جان کارگران را نجات دهد. این کاستیها هزینهسازند، اما هزینه نکردن برای ایمنی، جان انسان را میستاند.
رئیس کانون شوراهای اسلامی کار خراسان جنوبی میگوید در شرایط تحریم و افزایش قیمت ارز، این وظیفه دولت است که پیشقدم شود، تجهیزات مدرن را وارد کند و کارگاهها را به ابزار استاندارد مجهز سازد.
دومین رکن، بازرسی سختگیرانه و مداوم است؛ بازرسان وزارت کار باید بدون مصلحتاندیشی، کارفرمایان را به رعایت دقیق اصول ایمنی وادار کنند، بهویژه در بخش ساختمان که بیشترین حوادث مرگبار در آن رخ میدهد.
اما همهچیز به تجهیزات و بازرسی خلاصه نمیشود. مقدسیزاده بر این باور است که کارگران باید امنیت شغلی و تشکل صنفی داشته باشند تا بتوانند در شرایط پرخطر، «حق امتناع از کار» را اعمال کنند؛ حقی که آنان را از انتخاب مرگبار میان بیکاری یا کار در محیط ناایمن میرهاند.
او هشدار میدهد: «اگر این پیشنیازها جدی گرفته نشود، «پویش چشمانداز صفر» به شعاری زیبا محدود خواهد ماند و هرگز به اصلاحات ساختاری و کاهش واقعی حوادث مرگبار منجر نخواهد شد.»
چشمانداز صفر چیست؟
«پویش چشمانداز صفر» عنوان ابتکاری است که از شانزدهم شهریورماه امسال به همت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و با پشتیبانی سازمان تأمیناجتماعی آغاز شد؛ پویشی اجتماعی و رسانهای با آرمانی بلند: کاستن از شمار حوادث و بیماریهای شغلی تا رسیدن به نقطه صفر.
این حرکت ملی بر پایه شعاری استوار است که سازمان جهانی کار نیز بر آن تأکید دارد: «به سوی جهانی بدون بیماریها و حوادث ناشی از کار». حتی برای جلب توجه عمومی، هشتگهایی چون «این بار صفر بگیرید» در دستور کار قرار گرفته تا این دغدغه حیاتی در ذهن جامعه ماندگار شود.
حسین مشیری تبریزی، مدیرکل امور بینالملل سازمان تأمیناجتماعی، در دومین نشست معرفی این پویش یادآور شد که تنها در سال گذشته، بیش از هفتصد کارگر در کشور بر اثر حوادث کار جان باختهاند؛ آماری تلخ که معنایش، مرگ دو انسان در هر روز کاری است.
او تأکید کرد که در سراسر جهان، کاهش این حوادث و رساندن نرخ مرگ ناشی از کار به صفر، هدفی جدی و مشترک است و اتحادیه بینالمللی تأمیناجتماعی نیز همین مسیر را پی میگیرد.
به گفته او، نخستین گام آن است که حوادث کار به حساب «بدشانسی» گذاشته نشوند؛ زیرا تقریباً همه این رخدادها پیشبینیپذیر و در نتیجه قابل پیشگیریاند.
نجات حتی یک کارگر از مرگ، به معنای حفظ یک خانواده و پاسداشت حیات انسانی است؛ از این رو باید ارادهای جدی و پایدار برای اجرای اقدامات پیشگیرانه در همه سطوح شکل گیرد.
جوهره اصلی این پویش بر حقیقتی روشن بنا شده است: حوادث ناشی از کار در اغلب موارد نه سرنوشت محتوم که حاصل بیتوجهی به اصول ایمنیاند. مرور حوادث خونبار در فاصلهای کوتاه، نشان میدهد که صد در صد آنها با رعایت حداقل ضوابط ایمنی قابل اجتناب بودهاند. اگر کارگاهها به آییننامهها پایبند باشند و نظارتها جدی گرفته شود، میتوان به روزی اندیشید که دیگر هیچ کارگری قربانی غفلت نشود و «چشمانداز صفر» از شعاری آرمانی به واقعیتی جاری بدل گردد.
تجربههای جهانی در مسیر «چشمانداز صفر»
«چشمانداز صفر» تنها یک شعار داخلی یا برنامه مقطعی نیست، بلکه پویشی جهانی در حوزه ایمنی و بهداشت شغلی است که حمایت نهادهای معتبر بینالمللی همچون اتحادیه جهانی تأمیناجتماعی (ISSA) و سازمان جهانی کار را پشت سر دارد. تجربههای موفق کشورها نشان میدهد این رویکرد، اگر جدی گرفته شود میتواند تحولی چشمگیر در کاهش حوادث کاری ایجاد کند.
نمونهای روشن، صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان لهستان است که پس از پیوستن فعال به این پویش، توانست با ایفای نقش تسهیلگر و ترویج استانداردهای ایمنی در بخش کشاورزی، آمار حوادث شغلی را تا ۸۰ درصد کاهش دهد؛ آماری که بهخوبی گویای قدرت پیشگیری و آموزش در عمل است.
در قاره دیگر، صنعت ساختمانسازی شیلی در سال ۲۰۲۰ گامهای بلندی در مسیر پیشگیری برداشت. با سرمایهگذاری در ارتقای بهداشت محیط کار و ایجاد برنامههای منظم پیشگیرانه، این صنعت نه تنها توانست نرخ حوادث را به شکل محسوسی پایین بیاورد، بلکه بابت این دستاورد، تقدیرنامهای بینالمللی نیز دریافت کرد. موفقیت شیلی بهروشنی نشان میدهد که هزینهکرد برای ایمنی، نه خرجی اضافی که سرمایهگذاری بر جان انسانها و آینده اقتصاد است.
تجربه دیگر، مؤسسه ایمنی و بهداشت حرفهای بریتانیاست که با همکاری نزدیک با اتحادیه جهانی تأمین اجتماعی، مجموعهای از راهبردهای پیشگیرانه را به اجرا گذاشت. هدف اصلی آنان ریشهکنی بیماریها و حوادث ناشی از کار بود و نتایج نیز حاکی از کاهش محسوس خطرات شغلی در صنایع مختلف است.
این نمونهها حقیقتی را عیان میسازند: پیشگیری همواره مؤثرتر و کمهزینهتر از درمان است. در حوادثی مانند انفجار معدن طبس که جان ۵۳ کارگر را گرفت، هیچ راهی برای جبران وجود نداشت. اگر تجهیزات ایمنی بهروز، سیستم مانیتورینگ مرکزی و گازسنجهای اتوماتیک در دسترس بودند، اگر کارگران آموزش میدیدند و حق امتناع از کار در شرایط خطرناک را داشتند، آن فاجعه هرگز رخ نمیداد.
علی مقدسیزاده، فعال صنفی باسابقه، تأکید میکند که بیش از ۹۵ درصد حوادث مرگبار شغلی قابل پیشگیریاند؛ به شرط آنکه برنامههای اجرایی واقعی تدوین شود و دغدغهمندان و کارگران باتجربه در فرآیند تصمیمگیری مشارکت داده شوند. او هشدار میدهد: «از پشت میز ریاست و زیر کولر نمیتوان واقعیت معادن و کارگاهها را فهمید.»
بدینسان، تجربه جهانی و واقعیت داخلی بر یک اصل مشترک گواهی میدهند: تنها با مشارکت، سرمایهگذاری و اجرای جدی سیاستهای پیشگیرانه است که «چشمانداز صفر» از یک آرمان دوردست به واقعیتی ملموس بدل خواهد شد.
نگاهی به چند حادثه ساده، اما مرگبار
حوادث کار، اگرچه در ظاهر ساده و پیش پا افتاده مینمایند، اما هر بار که رخ میدهند، جانهایی را میستانند و خانوادههایی را داغدار میسازند. کافی است نگاهی گذرا به اخبار روزهای اخیر بیندازیم تا ببینیم چگونه بیاعتنایی به ابتداییترین اصول ایمنی، حوادثی خونبار را رقم زده است.
دوم مهرماه، در روستای کهمرهسرخی شیراز، ستون ناپایدار سولهای نیمهکاره ناگهان فرو ریخت و چهار کارگر نگونبخت را در کانکس نگهبانی زیر آوار مدفون ساخت. دقایقی بعد، امدادگران توانستند اجساد دو تن را بیرون کشند و دو تن دیگر را نیمهجان راهی بیمارستان کنند. سرنوشت این مردان زحمتکش، تنها به دلیل سقوط ستونی سست، در یک لحظه دگرگون شد.
همان روز در برازجان دشتستان، کارگری ساختمانی بر اثر سقوط به چاهک آسانسور، جان خویش را از کف داد. نه طوفانی سهمگین در کار بود و نه حادثهای مهیب؛ تنها بیتوجهی به بندهای ساده ایمنی، او را از فراز بنا به فرودگاهی بیبازگشت افکند.
شدت صدمات به اندازهای بود که حتی پیش از رسیدن نیروهای امداد، زندگیاش به پایان رسید.
باز در همان دوم مهر نیز در روستای کشکمور عنبرآباد کرمان، سه کارگر چاهکن با سرنوشتی تلخ روبهرو شدند.
نخستین کارگر، تبعهای افغان، به عمق شصتمتری چاه کشاورزی رفت و در هوای آمیخته به گازهای سمی بیهوش شد.
دو یار دیگرش، بیدرنگ و با نیت یاری، به درون چاه شتافتند؛ اما گاز مرگبار نفسهای آنان را نیز برید و سه پیکر بیجان از اعماق زمین بیرون آورده شد.
اندکی پیشتر، در ۳۱ شهریور، کارگری میانسال در یک دامداری در بوئینزهرا گرفتار برقگرفتگی شد. مردی ۴۵ ساله که شاید لحظهای پیش هنوز به فکر خانوادهاش بود، در چشمبرهمزدنی خاموش شد و حتی فرصت رسیدن به درمان نیافت. دو روز قبل از آن، ۲۹ شهریور، خبر دیگری از مریوان رسید؛ جایی که ایوب قادری، پدری کارگر و متأهل از روستای بیوله، در حین کار ساختمانی، قربانی سقوط جسمی سنگین شد و جانش را از دست داد. با مرگ او، دو کودک بیپناه شدند و خانوادهای در سوگ نشست.
اینها تنها مشتی از خروارند؛ روایتهایی از مرگهایی ناگهانی که در بازهای کمتر از یک هفته به وقوع پیوستند. از ۲۹ شهریور تا دوم مهر، تنها در پنج روز، پانزده کارگر در جایجای این سرزمین جان باختند و دستکم همین تعداد نیز با جراحاتی گاه عمیق و گاه سطحی روانه بیمارستان شدند. در پس این اعداد و اخبار، حقیقتی عریان نهفته است: مرگ کارگران نه سرنوشت محتوم که حاصل بیتوجهی است.
همه این رخدادها، بیهیچ استثنا، با اندکی دقت، نظارت و رعایت قواعد ایمنی قابل پیشگیری بودند. اگر ستونها با دقت استوار میشدند، اگر چاهها با تجهیزات ایمن همراه بودند، اگر کارگران از کمترین امکانات حفاظتی برخوردار بودند، شاید امروز هیچیک از این جانهای عزیز از میان نمیرفت.
چنین است که روایت این حوادث، فراتر از گزارشهای خبری، به آینهای بدل میشود که در آن بیمسئولیتی، کمتوجهی به ایمنی و بیارزشی جان کارگر آشکار میشود.
حوادث قابل پیشگیریاند
در فاصلهای کوتاه، تنها پنج روز، دستکم پانزده کارگر در گوشه و کنار کشور جان خود را از دست دادهاند؛ آماری که با در نظر گرفتن موارد اعلامنشده، قطعاً بیش از این است. این مرگهای خاموش، نه نتیجه قضا و قدر که نشانه آشکار بیاعتنایی به اصول ایمنی و بیتوجهی به صیانت از جان کارگر است. حقیقت آن است که قریب به اتفاق این حوادث، ساده، پیشبینیپذیر و بهتمامی قابل پیشگیری بودهاند.
نمونهای عبرتآموز، انفجار هولناک معدن زغالسنگ «معدنجوی طبس» است که در شبانگاه اول مهر سال گذشته، پنجاهوسه خانواده کارگری را داغدار کرد. حادثهای که هنوز صدای انفجارش در ذهنها طنینانداز است و به گفته علی مقدسیزاده، فعال کارگری و رئیس کانون شوراهای اسلامی کار خراسان جنوبی، اگر معدن به تجهیزات نوین مجهز بود، هرگز چنین فاجعهای رخ نمیداد. او که خود سالها در معادن طبس کار کرده، بهدرستی یادآور میشود: «اگر سیستم مانیتورینگ مرکزی و سنسورهای گاز مدرن در کار بود، بوی مرگبار متان پیش از فاجعه هشدار میداد، معدن تخلیه میشد و نه دهها کارگر جان میباختند و نه بسیاری امروز با نقص عضو و خانهنشینی دستبهگریبان بودند.»
تلختر آنکه حتی هشدار کارگران نیز به گوش کارفرما نرفت. آنان پیش از آغاز شیفت تازه اعلام کرده بودند که تونلها بوی گاز گرفته است، اما «حق امتناع از کار» نداشتند؛ ترس از اخراج و بیکاری، آنان را واداشت تا در دل خطر فرو روند و دقایقی بعد، انفجاری مهیب، زندگیشان را در هم کوبید.
این روایتها، آینهای روشن است از حقیقتی ناگزیر: جان کارگر در این دیار به بهایی ناچیز فروخته میشود، حال آنکه با اندکی سرمایهگذاری، نظارت و احترام به حقوق بنیادین انسانی، میتوانستیم این مرگهای تراژیک را به سادگی پیشگیری کنیم.
شرایط موفقیت پویش چشمانداز صفر
«پویش چشمانداز صفر» با هدف کاستن از مرگ و مصدومیت کارگران آغاز شده است، اما به گفته مقدسیزاده این پویش تنها زمانی به ثمر میرسد که الزامات بنیادین آن فراهم شود. او تأکید میکند که کشور ما نه کمبود قانون دارد و نه خلأ آییننامه؛ مشکل در اجرا و سرمایهگذاری است.
به روایت او، نخستین و حیاتیترین شرط، تأمین تجهیزات ایمنی و مکانیزه کردن کارگاههاست. در حال حاضر، ۹۵ درصد معادن ذغالسنگ کشور سنتی اداره میشوند و سنجش گاز بهطور دستی انجام میگیرد؛ بیهیچ سیستم مانیتورینگ مرکزی و ابزار هشداردهندهای که جان کارگران را نجات دهد. این کاستیها هزینهسازند، اما هزینه نکردن برای ایمنی، جان انسان را میستاند.
رئیس کانون شوراهای اسلامی کار خراسان جنوبی میگوید در شرایط تحریم و افزایش قیمت ارز، این وظیفه دولت است که پیشقدم شود، تجهیزات مدرن را وارد کند و کارگاهها را به ابزار استاندارد مجهز سازد.
دومین رکن، بازرسی سختگیرانه و مداوم است؛ بازرسان وزارت کار باید بدون مصلحتاندیشی، کارفرمایان را به رعایت دقیق اصول ایمنی وادار کنند، بهویژه در بخش ساختمان که بیشترین حوادث مرگبار در آن رخ میدهد.
اما همهچیز به تجهیزات و بازرسی خلاصه نمیشود. مقدسیزاده بر این باور است که کارگران باید امنیت شغلی و تشکل صنفی داشته باشند تا بتوانند در شرایط پرخطر، «حق امتناع از کار» را اعمال کنند؛ حقی که آنان را از انتخاب مرگبار میان بیکاری یا کار در محیط ناایمن میرهاند.
او هشدار میدهد: «اگر این پیشنیازها جدی گرفته نشود، «پویش چشمانداز صفر» به شعاری زیبا محدود خواهد ماند و هرگز به اصلاحات ساختاری و کاهش واقعی حوادث مرگبار منجر نخواهد شد.»
چشمانداز صفر چیست؟
«پویش چشمانداز صفر» عنوان ابتکاری است که از شانزدهم شهریورماه امسال به همت وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی و با پشتیبانی سازمان تأمیناجتماعی آغاز شد؛ پویشی اجتماعی و رسانهای با آرمانی بلند: کاستن از شمار حوادث و بیماریهای شغلی تا رسیدن به نقطه صفر.
این حرکت ملی بر پایه شعاری استوار است که سازمان جهانی کار نیز بر آن تأکید دارد: «به سوی جهانی بدون بیماریها و حوادث ناشی از کار». حتی برای جلب توجه عمومی، هشتگهایی چون «این بار صفر بگیرید» در دستور کار قرار گرفته تا این دغدغه حیاتی در ذهن جامعه ماندگار شود.
حسین مشیری تبریزی، مدیرکل امور بینالملل سازمان تأمیناجتماعی، در دومین نشست معرفی این پویش یادآور شد که تنها در سال گذشته، بیش از هفتصد کارگر در کشور بر اثر حوادث کار جان باختهاند؛ آماری تلخ که معنایش، مرگ دو انسان در هر روز کاری است.
او تأکید کرد که در سراسر جهان، کاهش این حوادث و رساندن نرخ مرگ ناشی از کار به صفر، هدفی جدی و مشترک است و اتحادیه بینالمللی تأمیناجتماعی نیز همین مسیر را پی میگیرد.
به گفته او، نخستین گام آن است که حوادث کار به حساب «بدشانسی» گذاشته نشوند؛ زیرا تقریباً همه این رخدادها پیشبینیپذیر و در نتیجه قابل پیشگیریاند.
نجات حتی یک کارگر از مرگ، به معنای حفظ یک خانواده و پاسداشت حیات انسانی است؛ از این رو باید ارادهای جدی و پایدار برای اجرای اقدامات پیشگیرانه در همه سطوح شکل گیرد.
جوهره اصلی این پویش بر حقیقتی روشن بنا شده است: حوادث ناشی از کار در اغلب موارد نه سرنوشت محتوم که حاصل بیتوجهی به اصول ایمنیاند. مرور حوادث خونبار در فاصلهای کوتاه، نشان میدهد که صد در صد آنها با رعایت حداقل ضوابط ایمنی قابل اجتناب بودهاند. اگر کارگاهها به آییننامهها پایبند باشند و نظارتها جدی گرفته شود، میتوان به روزی اندیشید که دیگر هیچ کارگری قربانی غفلت نشود و «چشمانداز صفر» از شعاری آرمانی به واقعیتی جاری بدل گردد.
تجربههای جهانی در مسیر «چشمانداز صفر»
«چشمانداز صفر» تنها یک شعار داخلی یا برنامه مقطعی نیست، بلکه پویشی جهانی در حوزه ایمنی و بهداشت شغلی است که حمایت نهادهای معتبر بینالمللی همچون اتحادیه جهانی تأمیناجتماعی (ISSA) و سازمان جهانی کار را پشت سر دارد. تجربههای موفق کشورها نشان میدهد این رویکرد، اگر جدی گرفته شود میتواند تحولی چشمگیر در کاهش حوادث کاری ایجاد کند.
نمونهای روشن، صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان لهستان است که پس از پیوستن فعال به این پویش، توانست با ایفای نقش تسهیلگر و ترویج استانداردهای ایمنی در بخش کشاورزی، آمار حوادث شغلی را تا ۸۰ درصد کاهش دهد؛ آماری که بهخوبی گویای قدرت پیشگیری و آموزش در عمل است.
در قاره دیگر، صنعت ساختمانسازی شیلی در سال ۲۰۲۰ گامهای بلندی در مسیر پیشگیری برداشت. با سرمایهگذاری در ارتقای بهداشت محیط کار و ایجاد برنامههای منظم پیشگیرانه، این صنعت نه تنها توانست نرخ حوادث را به شکل محسوسی پایین بیاورد، بلکه بابت این دستاورد، تقدیرنامهای بینالمللی نیز دریافت کرد. موفقیت شیلی بهروشنی نشان میدهد که هزینهکرد برای ایمنی، نه خرجی اضافی که سرمایهگذاری بر جان انسانها و آینده اقتصاد است.
تجربه دیگر، مؤسسه ایمنی و بهداشت حرفهای بریتانیاست که با همکاری نزدیک با اتحادیه جهانی تأمین اجتماعی، مجموعهای از راهبردهای پیشگیرانه را به اجرا گذاشت. هدف اصلی آنان ریشهکنی بیماریها و حوادث ناشی از کار بود و نتایج نیز حاکی از کاهش محسوس خطرات شغلی در صنایع مختلف است.
این نمونهها حقیقتی را عیان میسازند: پیشگیری همواره مؤثرتر و کمهزینهتر از درمان است. در حوادثی مانند انفجار معدن طبس که جان ۵۳ کارگر را گرفت، هیچ راهی برای جبران وجود نداشت. اگر تجهیزات ایمنی بهروز، سیستم مانیتورینگ مرکزی و گازسنجهای اتوماتیک در دسترس بودند، اگر کارگران آموزش میدیدند و حق امتناع از کار در شرایط خطرناک را داشتند، آن فاجعه هرگز رخ نمیداد.
علی مقدسیزاده، فعال صنفی باسابقه، تأکید میکند که بیش از ۹۵ درصد حوادث مرگبار شغلی قابل پیشگیریاند؛ به شرط آنکه برنامههای اجرایی واقعی تدوین شود و دغدغهمندان و کارگران باتجربه در فرآیند تصمیمگیری مشارکت داده شوند. او هشدار میدهد: «از پشت میز ریاست و زیر کولر نمیتوان واقعیت معادن و کارگاهها را فهمید.»
بدینسان، تجربه جهانی و واقعیت داخلی بر یک اصل مشترک گواهی میدهند: تنها با مشارکت، سرمایهگذاری و اجرای جدی سیاستهای پیشگیرانه است که «چشمانداز صفر» از یک آرمان دوردست به واقعیتی ملموس بدل خواهد شد.
ارسال دیدگاه




