
نجات جان در لحظه بحران
در آستانه روز جهانی پیشگیری از خودکشی، کارشناسان، مددکاران و مشاوران بالینی بر ضرورت اتخاذ رویکردهای چندجانبه و همکاری گسترده بین نهادهای مختلف برای مقابله با این معضل جهانی تأکید دارند. خودکشی به عنوان یکی از پیچیدهترین چالشهای سلامت روان، نیازمند راهحلهایی جامع است که نهتنها به جنبههای روانی، بلکه به عوامل زیستی و اجتماعی نیز توجه کند. ایجاد خطوط بحران ۲۴ساعته، آموزش عمومی مهارتهای مقابلهای، کاهش انگ اجتماعی و بهرهگیری ایمن از فناوریهای نوین از جمله اقداماتی هستند که میتوانند جان انسانها را نجات دهند و امیدی دوباره به زندگی آنان ببخشند.
کلید مهار خودکشی
لیلا کریمیفرشی، روانشناس بالینی، در گفتوگویی با آتیهنو، خودکشی را پدیدهای چندوجهی توصیف میکند که نمیتوان با مدلهای تکبعدی با آن مقابله کرد. او معتقد است که یک چارچوب یکپارچه، با تمرکز همزمان بر عوامل زیستی، روانی و اجتماعی، تنها راهحل مؤثر برای کاهش آمار خودکشی است. در حوزه زیستی، شناسایی و درمان بیماریهای روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب و همچنین بیماریهای جسمی مرتبط که ممکن است خطر خودکشی را افزایش دهند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. کریمیفرشی توضیح میدهد: «بسیاری از افرادی که در معرض خطر خودکشی قرار دارند، از اختلالات روانپزشکی درماننشده رنج میبرند. تشخیص زودهنگام و مداخله پزشکی میتواند جان آنها را نجات دهد.» در حوزه روانی، آموزش مهارتهای مقابلهای نظیر مدیریت استرس، حل مسئله و تنظیم هیجانات، نقش محوری دارد. ارائه خدمات رواندرمانی و حمایت از افراد در شرایط بحرانی، از دیگر اقدامات کلیدی در این حوزه است. کریمیفرشی میافزاید: «فردی که در بحران است، اغلب نیاز به یک گوش شنوا و راهنمایی حرفهای دارد تا بتواند از تاریکی ذهن خود خارج شود.»
در حوزه اجتماعی نیز کاهش انگ و تبعیض مرتبط با مسائل سلامت روان، بهبود شرایط اقتصادی-اجتماعی و تقویت شبکههای حمایتی، از جمله خانواده، دوستان و جامعه محلی، ضروری است. او به تجربههای موفق جهانی اشاره میکند و میگوید: «در کشورهایی که بیمارستانها، مدارس، رسانهها و سازمانهای مردمنهاد به صورت هماهنگ عمل کردهاند، آمار خودکشی در بازه زمانی چندساله به طور چشمگیری کاهش یافته است.»
این همکاری بینبخشی نشاندهنده آن است که هیچ نهادی به تنهایی نمیتواند این چالش را حل کند؛ بلکه همافزایی و هماهنگی کلید موفقیت است. کریمیفرشی تأکید میکند که این رویکرد چندبعدی باید متناسب با فرهنگ و شرایط هر جامعه طراحی شود. برای مثال، در برخی کشورها، برنامههای پیشگیری با تمرکز بر گروههای خاص مانند جوانان یا سالمندان اجرا شده و نتایج مثبتی به همراه داشته است. او میافزاید: «ایران نیز با توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی خود، نیازمند برنامههایی است که به نیازهای خاص هر منطقه و گروه توجه کند.»
پایههای نجات زندگی
برنامههای موفق پیشگیری از خودکشی در سراسر جهان، فارغ از تفاوتهای فرهنگی، بر چند اصل مشترک و جهانی استوار هستند. کریمیفرشی این اصول را به چهار محور اصلی تقسیم میکند. اولین اصل، دسترسی سریع و آسان به خدمات فوری است. خطوط تلفن بحران، که در هر ساعت از شبانهروز در دسترس هستند، نمادی از این اصل به شمار میروند. او میگوید: «یک شماره تماس که همیشه پاسخگو باشد، میتواند مانند یک طناب نجات برای فردی عمل کند که در اوج ناامیدی قرار دارد.» دومین اصل، آموزش عمومی و افزایش آگاهی مردم درباره علائم هشداردهنده خودکشی و روشهای کمکرسانی است. این آموزشها میتوانند جامعه را به یک شبکه نظارتی تبدیل کنند که به طور مداوم مراقب افراد در معرض خطر است. کریمیفرشی توضیح میدهد: «وقتی مردم بدانند که تغییر رفتار، انزوای اجتماعی یا صحبت درباره مرگ میتواند نشانه خطر باشد، میتوانند به موقع مداخله کنند و فرد را به خدمات تخصصی ارجاع دهند.» سومین اصل، کاهش دسترسی به ابزارها و روشهای کشنده است. محدود کردن دسترسی به داروهای پرخطر، سلاحها یا دیگر وسایل خطرناک، زمان بیشتری برای مداخله فراهم میکند. کریمیفرشی به نمونهای در یک کشور آسیایی اشاره میکند: «تنها با محدود کردن فروش داروهای پرخطر، آمار خودکشی به طور قابلتوجهی کاهش یافت. این نشان میدهد که اقدامات ساده اما هدفمند میتوانند تأثیرات بزرگی داشته باشند.» چهارمین اصل، حمایت مستمر از افرادی است که پیشتر اقدام به خودکشی کردهاند. این افراد پس از ترخیص از بیمارستان یا مراکز درمانی، همچنان در معرض خطر هستند و نیاز به پیگیری مداوم دارند. کریمیفرشی میگوید: «این حمایتها میتوانند شامل جلسات مشاوره منظم، گروههای حمایتی یا حتی تماسهای دورهای برای اطمینان از وضعیت فرد باشند.» فناوریهای نوین نیز در این اصول نقش مهمی ایفا میکنند. اپلیکیشنهای غربالگری میتوانند با پرسشهای استاندارد، افراد در معرض خطر را شناسایی کنند و به خدمات تخصصی ارجاع دهند. پلتفرمهای گفتوگوی آنلاین نیز امکان ارتباط متنی فوری با مشاوران را فراهم میکنند، که برای افرادی که تماس تلفنی برایشان دشوار است، بسیار حیاتی است.
کلید مهار خودکشی
لیلا کریمیفرشی، روانشناس بالینی، در گفتوگویی با آتیهنو، خودکشی را پدیدهای چندوجهی توصیف میکند که نمیتوان با مدلهای تکبعدی با آن مقابله کرد. او معتقد است که یک چارچوب یکپارچه، با تمرکز همزمان بر عوامل زیستی، روانی و اجتماعی، تنها راهحل مؤثر برای کاهش آمار خودکشی است. در حوزه زیستی، شناسایی و درمان بیماریهای روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب و همچنین بیماریهای جسمی مرتبط که ممکن است خطر خودکشی را افزایش دهند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. کریمیفرشی توضیح میدهد: «بسیاری از افرادی که در معرض خطر خودکشی قرار دارند، از اختلالات روانپزشکی درماننشده رنج میبرند. تشخیص زودهنگام و مداخله پزشکی میتواند جان آنها را نجات دهد.» در حوزه روانی، آموزش مهارتهای مقابلهای نظیر مدیریت استرس، حل مسئله و تنظیم هیجانات، نقش محوری دارد. ارائه خدمات رواندرمانی و حمایت از افراد در شرایط بحرانی، از دیگر اقدامات کلیدی در این حوزه است. کریمیفرشی میافزاید: «فردی که در بحران است، اغلب نیاز به یک گوش شنوا و راهنمایی حرفهای دارد تا بتواند از تاریکی ذهن خود خارج شود.»
در حوزه اجتماعی نیز کاهش انگ و تبعیض مرتبط با مسائل سلامت روان، بهبود شرایط اقتصادی-اجتماعی و تقویت شبکههای حمایتی، از جمله خانواده، دوستان و جامعه محلی، ضروری است. او به تجربههای موفق جهانی اشاره میکند و میگوید: «در کشورهایی که بیمارستانها، مدارس، رسانهها و سازمانهای مردمنهاد به صورت هماهنگ عمل کردهاند، آمار خودکشی در بازه زمانی چندساله به طور چشمگیری کاهش یافته است.»
این همکاری بینبخشی نشاندهنده آن است که هیچ نهادی به تنهایی نمیتواند این چالش را حل کند؛ بلکه همافزایی و هماهنگی کلید موفقیت است. کریمیفرشی تأکید میکند که این رویکرد چندبعدی باید متناسب با فرهنگ و شرایط هر جامعه طراحی شود. برای مثال، در برخی کشورها، برنامههای پیشگیری با تمرکز بر گروههای خاص مانند جوانان یا سالمندان اجرا شده و نتایج مثبتی به همراه داشته است. او میافزاید: «ایران نیز با توجه به تنوع فرهنگی و اجتماعی خود، نیازمند برنامههایی است که به نیازهای خاص هر منطقه و گروه توجه کند.»
پایههای نجات زندگی
برنامههای موفق پیشگیری از خودکشی در سراسر جهان، فارغ از تفاوتهای فرهنگی، بر چند اصل مشترک و جهانی استوار هستند. کریمیفرشی این اصول را به چهار محور اصلی تقسیم میکند. اولین اصل، دسترسی سریع و آسان به خدمات فوری است. خطوط تلفن بحران، که در هر ساعت از شبانهروز در دسترس هستند، نمادی از این اصل به شمار میروند. او میگوید: «یک شماره تماس که همیشه پاسخگو باشد، میتواند مانند یک طناب نجات برای فردی عمل کند که در اوج ناامیدی قرار دارد.» دومین اصل، آموزش عمومی و افزایش آگاهی مردم درباره علائم هشداردهنده خودکشی و روشهای کمکرسانی است. این آموزشها میتوانند جامعه را به یک شبکه نظارتی تبدیل کنند که به طور مداوم مراقب افراد در معرض خطر است. کریمیفرشی توضیح میدهد: «وقتی مردم بدانند که تغییر رفتار، انزوای اجتماعی یا صحبت درباره مرگ میتواند نشانه خطر باشد، میتوانند به موقع مداخله کنند و فرد را به خدمات تخصصی ارجاع دهند.» سومین اصل، کاهش دسترسی به ابزارها و روشهای کشنده است. محدود کردن دسترسی به داروهای پرخطر، سلاحها یا دیگر وسایل خطرناک، زمان بیشتری برای مداخله فراهم میکند. کریمیفرشی به نمونهای در یک کشور آسیایی اشاره میکند: «تنها با محدود کردن فروش داروهای پرخطر، آمار خودکشی به طور قابلتوجهی کاهش یافت. این نشان میدهد که اقدامات ساده اما هدفمند میتوانند تأثیرات بزرگی داشته باشند.» چهارمین اصل، حمایت مستمر از افرادی است که پیشتر اقدام به خودکشی کردهاند. این افراد پس از ترخیص از بیمارستان یا مراکز درمانی، همچنان در معرض خطر هستند و نیاز به پیگیری مداوم دارند. کریمیفرشی میگوید: «این حمایتها میتوانند شامل جلسات مشاوره منظم، گروههای حمایتی یا حتی تماسهای دورهای برای اطمینان از وضعیت فرد باشند.» فناوریهای نوین نیز در این اصول نقش مهمی ایفا میکنند. اپلیکیشنهای غربالگری میتوانند با پرسشهای استاندارد، افراد در معرض خطر را شناسایی کنند و به خدمات تخصصی ارجاع دهند. پلتفرمهای گفتوگوی آنلاین نیز امکان ارتباط متنی فوری با مشاوران را فراهم میکنند، که برای افرادی که تماس تلفنی برایشان دشوار است، بسیار حیاتی است.
ارسال دیدگاه