
همهچیز در خدمتِ بومِ ایران
این روزها، موسیقی و تئاتر ایران سوگوار دو چهرۀ برجستۀ خود شد.
هفتم شهریور، «احمد پژمان»، موسیقیدان و آهنگسازِ تکرارناشدنی، کمتر از دوماه پس از نود سالگی، دور از وطن، در آمریکا دار فانی را وداع گفت. او که فرهاد فخرالدینی «استفاده از ظرایف خاص موسیقی اصیل ایرانی، بهکارگیری صحیح آنها در نوشتن مجموعههای موسیقی و در نهایت همکاری با بهترین ارکسترهای اروپا و آمریکا» را از نکات قابل توجه در کارنامۀ هنریاش میداند، بیشتر با ساخت موسیقی فیلمهای بهمن فرمانآرا چون «شازده احتجاب»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانهای روی آب» و «یکبوس کوچولو» به یاد عموم آورده میشود، اما اهل فن میدانند او از جمله کلاسیکدانان زبردست ایران بود و آثار زیادی طی فعالیتهای هنری خود در فرمهای شناختهشدۀ غربی مانند سمفونی، اپرا، باله، راپسودی، اوراتوریو، پوئم سمفونیک و دیگر شیوهها با تأثیر از موتیفها و تمهای ایرانی خلق کرده است و ازهمینرو از موسیقیدانان صاحبسبک در ادبیات موسیقی معاصر ایرانی بهشمار میآید. او که پیش از انقلاب، مدتی مدیریت گروه موسیقی دانشگاه تهران را عهدهدار بود، در دانشگاه کلمبیای آمریکا، دکترای موسیقی گرفت و از آهنگسازان تالار رودکی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. «ایرج صغیری» که او را پدر تئاتر بوشهر مینامند و میدانند، بیستوپنجم شهریور، چندماه پیش از هشتاد سالگی جان به جانآفرین تسلیم کرد. او که با بازی در نقش ابوذر در تئاتری که با همکاری داریوش ارجمند و نظارت علی شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد و حسینیۀ ارشاد اجرا شد، توانست مهارت خود را به نمایش بگذارد و به محبوبیت دست یابد، ماندگارترین اثری که نویسندگی و کارگردانی کرد، «قلندرخونه» بود که پس از تحسین در نهمین جشن هنر شیراز، در مهر ۱۳۵۴ در سالن اصلی تئاتر شهر و در آبان همان سال در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفت و برترین نمایش آن سال شناخته شد. اثری که به اعتقاد داوود رشیدی، اصیل، ایرانی و ساختار گروه نمایشی بهدور از موج تئاتر غربگراییِ مرسوم آن روزها بود. نمایشی که با استفاده از عناصر آیینی مانند سینهزنی و دمامنوازی، فضایی حماسی و مذهبی خلق کرد که در خدمت بیان اعتراضات اجتماعی بود و با تلفیق سنت و مدرنیته، تصویری زنده از زندگی مردم جنوب ایران ارائه داد و ازاینرو میتوان آن را «یک تئاتر قومی» دانست که از آداب و رسوم ملی نشأت گرفته است.
هفتم شهریور، «احمد پژمان»، موسیقیدان و آهنگسازِ تکرارناشدنی، کمتر از دوماه پس از نود سالگی، دور از وطن، در آمریکا دار فانی را وداع گفت. او که فرهاد فخرالدینی «استفاده از ظرایف خاص موسیقی اصیل ایرانی، بهکارگیری صحیح آنها در نوشتن مجموعههای موسیقی و در نهایت همکاری با بهترین ارکسترهای اروپا و آمریکا» را از نکات قابل توجه در کارنامۀ هنریاش میداند، بیشتر با ساخت موسیقی فیلمهای بهمن فرمانآرا چون «شازده احتجاب»، «بوی کافور، عطر یاس»، «خانهای روی آب» و «یکبوس کوچولو» به یاد عموم آورده میشود، اما اهل فن میدانند او از جمله کلاسیکدانان زبردست ایران بود و آثار زیادی طی فعالیتهای هنری خود در فرمهای شناختهشدۀ غربی مانند سمفونی، اپرا، باله، راپسودی، اوراتوریو، پوئم سمفونیک و دیگر شیوهها با تأثیر از موتیفها و تمهای ایرانی خلق کرده است و ازهمینرو از موسیقیدانان صاحبسبک در ادبیات موسیقی معاصر ایرانی بهشمار میآید. او که پیش از انقلاب، مدتی مدیریت گروه موسیقی دانشگاه تهران را عهدهدار بود، در دانشگاه کلمبیای آمریکا، دکترای موسیقی گرفت و از آهنگسازان تالار رودکی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. «ایرج صغیری» که او را پدر تئاتر بوشهر مینامند و میدانند، بیستوپنجم شهریور، چندماه پیش از هشتاد سالگی جان به جانآفرین تسلیم کرد. او که با بازی در نقش ابوذر در تئاتری که با همکاری داریوش ارجمند و نظارت علی شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد و حسینیۀ ارشاد اجرا شد، توانست مهارت خود را به نمایش بگذارد و به محبوبیت دست یابد، ماندگارترین اثری که نویسندگی و کارگردانی کرد، «قلندرخونه» بود که پس از تحسین در نهمین جشن هنر شیراز، در مهر ۱۳۵۴ در سالن اصلی تئاتر شهر و در آبان همان سال در تماشاخانه سنگلج روی صحنه رفت و برترین نمایش آن سال شناخته شد. اثری که به اعتقاد داوود رشیدی، اصیل، ایرانی و ساختار گروه نمایشی بهدور از موج تئاتر غربگراییِ مرسوم آن روزها بود. نمایشی که با استفاده از عناصر آیینی مانند سینهزنی و دمامنوازی، فضایی حماسی و مذهبی خلق کرد که در خدمت بیان اعتراضات اجتماعی بود و با تلفیق سنت و مدرنیته، تصویری زنده از زندگی مردم جنوب ایران ارائه داد و ازاینرو میتوان آن را «یک تئاتر قومی» دانست که از آداب و رسوم ملی نشأت گرفته است.
ارسال دیدگاه