سایه سنگین سالمندی بر اقتصاد ایران

سایه سنگین سالمندی بر اقتصاد ایران

سیدمهدی قاری کارشناس فرهنگی سازمان بهزیستی

 اعلام اخیر رئیس سازمان بهزیستی درباره ورود ایران به مرحله سالمندی، تصویری روشن از دگرگونی جمعیتی‌ای ارائه می‌دهد که پیامدهای اقتصادی، درمانی و اجتماعی آن اکنون بر ساختار رفاه و نظام تأمین‌اجتماعی سایه انداخته است. عبور از این آستانه جمعیتی تنها یک تغییر آماری نیست بلکه آغاز دوره‌ای است که در آن فشار بر منابع مالی، زیرساخت‌های سلامت و شبکه‌های حمایتی شتاب می‌گیرد. بخش مهمی از این فشار در زندگی روزمره سالمندان دیده می‌شود؛ جایی که کاهش قدرت خرید، افزایش هزینه‌های خدمات و عدم تناسب مستمری با هزینه‌های واقعی زندگی، معیشت این گروه را در وضعیت شکننده قرار داده است. بسیاری از سالمندان ناچارند هزینه‌های حیاتی را اولویت‌بندی کنند، امری که خود نشانه‌ای از فاصله جدی میان نظام حمایت رسمی و نیازهای واقعی جامعه سالمند است. بار درمانی نیز به همان اندازه تعیین‌کننده است. افزایش بیماری‌های مزمن و وابستگی به خدمات مراقبتی طولانی‌مدت، نیاز به زیرساخت‌هایی دارد که در بسیاری موارد پاسخگوی حجم تقاضا نیست. بیماری‌هایی مانند آلزایمر و اختلالات وابسته به کهولت سن، هزینه‌های درمانی سنگینی بر دوش خانواده‌ها و نظام سلامت تحمیل کرده است. رشد جمعیت سالمند، هزینه‌های درمانی صندوق‌های بیمه‌ای و نظام سلامت را افزایش می‌دهد و سازمان تأمین‌اجتماعی، به‌عنوان بزرگ‌ترین ارائه‌دهنده خدمات درمانی، بار اصلی این تحولات را تحمل خواهد کرد. در چنین شرایطی، محدودیت منابع و افزایش تعهدات، خطر کاهش کیفیت خدمات درمانی را افزایش می‌دهد و احتمال ایجاد صف‌های طولانی در دسترسی به خدمات را بالا می‌برد. ابعاد اجتماعی این تحول نیز قابل چشم‌پوشی نیست. انزوای اجتماعی، کاهش شبکه‌های حمایتی و دوری فرزندان، سلامت روان سالمندان را تهدید می‌کند. تغییر ساختار خانواده و کاهش نقش سنتی آن در مراقبت از سالمندان، شکافی ایجاد کرده است که هنوز سازوکارهای رسمی قادر به پرکردن آن نیستند. این روند نه تنها نیاز به خدمات مراقبتی را افزایش می‌دهد، بلکه فشار روانی و اجتماعی مضاعفی بر سالمندان تحمیل می‌کند. انزوای گسترده‌تر، خطر افسردگی و کاهش کیفیت زندگی را به همراه دارد و به‌مرور به مسئله‌ای ملی تبدیل می‌شود که از توان یک نهاد یا یک وزارتخانه خارج است و نیازمند برنامه‌ریزی همه‌جانبه است. در این میان، نظام تأمین‌اجتماعی در شرایطی بحرانی است؛ کاهش جمعیت فعال و افزایش تعهدات مالی، نسبت بیمه‌پرداز به بازنشسته را به مرز خطر رسانده و احتمال ناترازی و ورشکستگی صندوق‌ها را تشدید کرده است. افزایش امید به زندگی و افت زاد و ولد این فشار را بیشتر می‌کند. بدون اصلاحات ساختاری فوری، آینده صندوق‌ها با تهدیدهای جدی روبه‌رو می‌شود. در نهایت، سالمندی جمعیت آزمونی برای توان مدیریت نظام رفاهی است. سرعت این تحول و شدت پیامدهای آن نشان می‌دهد که سیاست‌گذاری باید از سطح هشدار فراتر برود و به مرحله اقدام عملی برسد. 
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه