افزایش عمر و بحران تعادل در نظام بین‌نسلی

افزایش عمر و بحران تعادل در نظام بین‌نسلی

سلاله صدرایی روزنامه نگار

نظام بین‌نسلی بیمه تأمین‌اجتماعی زنجیره‌ای است که سبب تداوم حیات صندوق‌های بیمه‌ای می‌شود و اساساً فعالیت این صندوق‌ها برمحور بین‌نسلی قرار دارد؛‌ به‌نحوی که نسل فعال جامعه کار با پرداخت حق‌بیمه، منابع مستمری نسل قدیم و بازنشستگان کنونی را پرداخت می‌کنند و در آینده وقتی به جمع بازنشستگان پیوستند، نسل جدید پس از آن‌ها با کار و تلاش، منابع مستمری آن‌ها را فراهم می‌کنند و این روند به‌صورت چرخشی ادامه دارد. در نتیجه ایجاد هرگونه اختلال در کارکرد صندوق‌های تأمین‌اجتماعی می‌تواند نظام بین‌نسلی را نیز مخدوش کند و باید دید؛ عوامل مختلفی مانند ایجاد ناترازی منابع و مصارف، وضع قوانین دارای بار مالی، افزایش امید به زندگی و جوانی جمعیت، تا چه حد نظام بین‌نسلی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. 
برای تبیین بهتر مفهوم بین‌نسلی ابتدا باید بدانیم شیوه فعالیت صندوق‌های بیمه‌ای مبتنی بر چه سازوکاری است. نظام‌های بیمه‌ای تأمین‌اجتماعی در سطح دنیا به اشکال مختلف فعالیت می‌کنند. نظام بیمه‌ای تأمین‌اجتماعی در کشور ما مبتنی بر «مزایای معین» (Defined Benefit) است که در اصطلاح به آن (DB) گفته می‌شود. در این نظام، محاسبه مستمری،‌ فرمول تعریف شده‌ای دارد که میزان دستمزدهای مشمول حق‌بیمه در یک بازه زمانی و سابقه پرداخت را شامل می‌شود. اما بین میزان حق‌بیمه و مزایای دریافتی ارتباط مستقیم وجود ندارد. همچنین یکی دیگر از ویژگی‌های این نوع نظام بیمه‌ای، توجه به انتقالات درون‌ و بین‌نسلی است. 
دکتر فرشید یزدانی، کارشناس حوزه رفاه و تأمین‌اجتماعی در گفت‌وگو با آتیه‌نو، مفهوم بین‌نسلی بودن نظام تأمین‌اجتماعی را اینگونه تعریف کرد: «صندوق‌های تأمین‌اجتماعی رویکرد بلندمدت دارد و مفهوم بین‌نسلی بودن دربردارنده دو مفهوم است؛ مفهوم نخست به تأمین منابع جاری و نقدینگی صندوق‌ها مربوط می‌شود؛ به این معنا که بخش مهمی ‌از درآمد صندوق تأمین‌اجتماعی که از پرداخت حق‌بیمه ناشی از دستمزد بیمه‌شدگان نیروی کار فعلی به‌ دست می‌آید، صرف پرداخت مستمری به نیروی کار قبلی می‌شود و این روند ادامه دارد. 
مفهوم دیگر به ابعاد تاریخی فعالیت صندوق‌ها مربوط می‌شود. در این فرایند تاریخی، مالکیت مجموعه صندوق‌های تأمین‌اجتماعی مشخص نیست و کسی نمی‌تواند مدعی شود که مالک تأمین‌اجتماعی است؛ زیرا مالکیت آن به همه افرادی تعلق دارد که به نوعی در فعالیت صندوق مشارکت داشته‌اند و از صندوق بهره‌مند شده‌اند. از همین‌روست که گفته می‌شود، دولت‌ها نمی‌توانند در صندوق‌ها مداخله اجرایی داشته باشند. البته نباید فراموش کرد که دولت‌ها به‌عنوان پایدارترین نهاد کشورها، نقش تضامنی در صندوق‌ها دارند و این نقش به صورت پیوسته وجود دارد و هر دولتی باید تعهدات دولت قبلی را پاسخگو باشد. از همین‌رو بخشی از نگاه بین‌نسلی بودن صندوق‌ها به مجموعه مدیریتی در سطح کلان سیاست‌گذاری‌ها برمی‌گردد.» 
ابوالفضل عباسی دره‌بیدی، پژوهشگر حوزه رفاه و تأمین‌اجتماعی نیز طی گفت‌وگو با آتیه‌نو در بیان مفهوم بین‌نسلی بودن صندوق‌ها اعتقاد دارد: «منابع و ریسک‌های احتمالی صندوق‌ها بین نسل‌های مختلف توزیع می‌شود و جریان می‌یابد. به نحوی که اگر صندوق‌ها با مازاد منابع مواجه شوند، بین همان نسل و نسل‌های بعد توزیع می‌شود و اگر ریسک یا کسری وجود داشته باشد، هم نسل جاری و نیز نسل‌های بعدی با آن درگیر می‌شوند. سازوکار منابع صندوق‌ها اینگونه است که با پرداخت حق‌بیمه از سوی یک نسل، مستمری نسل گذشته پرداخت می‌شود و این روند به‌صورت زنجیروار ادامه می‌یابد که رابطه بین‌نسلی را شکل می‌دهد.» 

مخاطرات تداوم نظام بین‌نسلی 
بنابراین یکی از عوامل پایداری صندوق‌های بیمه‌ای، تداوم بیمه‌پردازی نسل‌های کنونی برای تأمین منابع مالی مستمری نسل‌های گذشته است. حال ممکن است عوامل مختلفی روند بیمه‌پردازی را با اختلال مواجه کند و مفهوم بین‌نسلی بودن با مخاطراتی روبرو شود. 
عباسی دره‌بیدی، در این زمینه افزود: «شیوه بین‌نسلی بودن صرف‌نظر از قوانین تأمین‌اجتماعی دربردارنده نوعی توافق ضمنی بین‌نسل‌های جامعه است. به این نحو که گروه فعالان جامعه منابع مستمری نسل گذشته را پرداخت می‌کنند به این امید که وقتی به سن بازنشستگی رسیدند، نسل‌های آینده که وارد عرصه کار می‌شوند، منابع مستمری آن‌ها را پرداخت کند. اما اگر این توافق نقض شود و افراد احساس کنند که پیوند بین‌نسلی کم‌رنگ شده و قرار نیست که نسل بعدی مستمری آن‌ها را تأمین کند، تمایلی به گرویدن به صندوق‌های بیمه‌ای نخواهند داشت.»
عباسی با اشاره به سایر عوامل بازدارنده تداوم بین‌نسلی، ادامه داد: «فرارهای بیمه‌ای نیز می‌تواند پایداری صندوق‌ها را با چالش مواجه کند. همچنین ارسال لیست‌های بیمه‌ای غیرواقعی از دیگر مواردی است که می‌تواند منابع و مصارف صندوق‌ها را متزلزل کند.»
یزدانی در این زمینه ابتدا مفهوم به‌کارگیری «پایداری» صندوق‌ها را برداشتی اشتباه بیان کرد. به گفته او «ممکن است که صندوق‌ها با ناترازی مالی و نقدینگی مواجه شوند، اما این مسئله به‌معنای ناپایداری صندوق‌ها نیست؛ زیرا صندوق‌های بیمه‌ای همواره از طریق اشتغال دارای منابع مالی هستند و اشتغال معمولاً با رشد جمعیت و امکانات رو به افزایش است و هر کشور برای تداوم حیات اقتصادی باید فعالیت داشته باشد که امری بدیهی محسوب می‌شود. در نتیجه منابع صندوق‌ها نیز پایدار است و ناترازی منابع و مصارف نباید با ناپایداری خلط گرفته شود.»
او همچنین عدم تعادل منابع و مصارف صندوق‌ها را با مفهوم بین‌نسلی متفاوت دانست و تأکید کرد: «بین‌نسلی بودن صندوق‌ها تنها از منظر سن صندوق می‌تواند توجیه‌پذیر باشد. یعنی وقتی سن صندوق جوان است، تعداد ورودی‌ها نیز افزایش می‌یابد. ابتدای انقلاب شاخص پشتیبانی صندوق 24 به یک نفر بود. یعنی در ازای پرداخت 24 بیمه‌شده یک نفر مستمری‌بگیر وجود داشت. دوم به مسئله مدیریت صندوق‌ها مربوط می‌شود که مدیریت در سطح کلان دولت و حاکمیت تا مجموع مدیریت اجرایی را دربر می‌گیرد.»
قوانین سخاوتمندانه مستمری
یکی از مزایای تأمین‌اجتماعی پرداخت مستمری بازماندگان است که سبب تحکیم زندگی خانواده بیمه‌شده پس از فوت می‌شود. اما در سال‌‌های اخیر تصویب برخی قوانین سبب افزایش بار مصارف صندوق‌های تأمین‌اجتماعی شده است که در جای خود می‌تواند تداوم مسیر بین‌نسلی بودن را با دست‌انداز مواجه کند.
یزدانی پرداخت مستمری بازماندگان را نیز موضوعی متفاوت از بررسی مفهوم بین‌نسلی دانست و گفت: «عدم تعادل منابع صندوق‌ها ناشی از برخی قوانین حوزه مستمری است که طی سال‌های اخیر به تصویب رسیده است. اکنون همسر،‌ دختران مجرد بدون شغل و پسران دانشجو مشمول پرداخت مستمری بازماندگان هستند.
 یکی از قوانین که به‌صورت عوام‌گرایانه وضع شد، استمرار پرداخت مستمری به دختران اناث است که این افراد در هر سنی از همسر خود جدا شوند، مستمری پدرشان برای آن‌ها دایر می‌شود که این مسئله طلاق‌های صوری را در جامعه دامن زده است؛ حال اینکه در سال‌های گذشته دختران تنها تا سن 24 سالگی مشمول دریافت مستمری بازماندگان بودند. در نتیجه قوانینی از این دست در ایجاد تعادل منابع و مصارف صندوق‌ها خلل ایجاد می‌کند.»
در این زمینه عباسی دره‌بیدی اعتقاد دارد؛ قوانین حوزه مستمری بازماندگان سخاوتمندانه است و برخی از این قوانین برای پایداری صندوق‌ها باید بازنگری شود: «بخش قابل توجهی از هزینه‌های صندوق‌ها به بازماندگان پرداخت می‌شود که این روند در آینده افزایش پیدا خواهد کرد. براساس قانون پس از فوت بیمه‌شده اصلی، همسر او می‌تواند مادام‌العمر مستمری دریافت کند و حتی اگر ازدواج مجدد داشته باشد با وجود اینکه از نظر قانونی زنان تحت تکفل همسران‌شان قرار می‌گیرند و فرد دیگری وجود دارد که او را تأمین کند، اما مستمری همسر اول زنان قطع نمی‌شود. همچنین دختر بیمه‌شده اصلی، به شرط نداشتن شغل و شوهر می‌تواند مستمری بازماندگان را دریافت کند؛ همین مسئله سبب ترویج طلاق‌های سوری شده است و بخشی از هزینه‌های صندوق خارج از حق و غیرمنصفانه پرداخت می‌شود.»
پژوهشگر حوزه رفاه و تأمین‌اجتماعی تأکید کرد: «این درحالی است که هدف از اجرای قانون مستمری بازماندگان حمایت از اعضای خانواده بیمه‌شده اصلی است تا از نظر اقتصادی در تنگنا قرار نگیرند و با استمرار پرداخت مستمری، اساساً منطق اصلی وضع قوانین مستمری را نقض کرده‌ایم. در نتیجه قوانین که در حوزه پرداخت مستمری بدون انجام آزمون وسع و قیدوشرط به تصویب می‌رسد از دیگر مواردی است که منجر به ناپایداری صندوق‌ها می‌شود و بازنگری در این قوانین بسیار ضروری است.»

اصلاح پارامترها در برابر طول عمر
افزایش امید به زندگی، یکی از چالش‌های بنیادین صندوق‌های بازنشستگی در جهان است؛ زیرا با افزایش طول عمر، دوره پرداخت مستمری نیز بیشتر می‌شود و فشار مضاعفی بر منابع صندوق‌ها وارد می‌کند. در این میان، افراد در حالی بازنشسته می‌شوند که هنوز از توان کار برخوردارند و این امر موجب کاهش دوره مشارکت مؤثر آنان در اقتصاد می‌شود. کارشناسان بر این باورند که تداوم پایداری مالی صندوق‌ها مستلزم اصلاح پارامترهای بازنشستگی است؛ به‌ویژه افزایش تدریجی سن بازنشستگی متناسب با رشد امید به زندگی.
عباسی دره‌بیدی تأکید می‌کند که منطق صندوق‌ها بر تعادل منابع و مصارف استوار است؛ اگر طول عمر افزایش یابد و سن بازنشستگی ثابت بماند، این تعادل برهم می‌خورد. از سوی دیگر، بازنشستگی زودهنگام افرادِ توانمند هم بار مالی سنگینی بر صندوق‌ها تحمیل می‌کند.
یزدانی نیز با اشاره به تجربه جهانی می‌گوید در بیشتر کشورها، سن بازنشستگی متناسب با امید به زندگی افزایش یافته و اکنون در برخی کشورها به ۶۵ سال رسیده است. در ایران، در حالی‌که امید به زندگی از ۵۴ سال در سال ۱۳۵۴ به بیش از ۷۴ سال رسیده، قوانین بازنشستگی اصلاح نشده و حتی برخی مقررات بار مالی بیشتری بر تأمین‌اجتماعی تحمیل کرده‌اند. او نتیجه می‌گیرد که برای حفظ پایداری صندوق‌ها، اصلاحات فوری در سن و سابقه بازنشستگی اجتناب‌ناپذیر است. 

​​​​​​​جوانی جمعیت و پایداری صندوق‌ها
تعادل منابع و مصارف صندوق‌های بازنشستگی زمانی پایدار می‌ماند که هر نسل از نیروی کار بتواند منابع مالی لازم برای پرداخت مستمری نسل‌های پیشین را تأمین کند. از این‌رو، جوانی جمعیت عاملی اساسی در تحکیم پیوند بین‌نسلی محسوب می‌شود؛ هرچند به‌تنهایی برای حفظ این توازن کافی نیست.  دکتر فرشید یزدانی، کارشناس حوزه رفاه و تأمین‌اجتماعی، معتقد است نظام بین‌نسلی و جوانی جمعیت دو موضوع مستقل‌اند، اما از نظر کارکرد به‌هم پیوسته‌اند. به گفته او، ایران هنوز در مرحله پنجره جمعیتی قرار دارد و از ظرفیت بالای نیروی کار برخوردار است؛ اما ضعف در سیاست‌های اشتغال، مانع استفاده از این فرصت شده است.  به باور او، اگر اشتغال پایدار ایجاد نشود، با حرکت جمعیت به‌سمت سالمندی، شمار مستمری‌بگیران افزایش یافته و صندوق‌ها با ناترازی شدید روبه‌رو خواهند شد.ابوالفضل عباسی دره‌بیدی، پژوهشگر حوزه رفاه، نیز تأکید می‌کند که اثرات مثبت جوانی جمعیت بر منابع مالی صندوق‌ها موقتی است؛ زیرا میزان حق‌بیمه پرداختی نسل جوان کمتر از هزینه‌هایی است که در آینده برای تأمین مستمری همان نسل نیاز خواهد بود. او راه پایداری صندوق‌ها را در اصلاح پارامترهای بازنشستگی می‌داند؛ از جمله افزایش سن و سابقه بازنشستگی و بازنگری در فرمول محاسبه مستمری. به باور این کارشناسان، تنها در صورتی که سیاست‌های اشتغال و اصلاحات بیمه‌ای به موازات جوانی جمعیت اجرا شوند، چرخه بین‌نسلی تأمین‌اجتماعی تداوم خواهد یافت و فرصت پنجره جمعیتی به تهدید ناترازی بدل نخواهد شد.
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه