نوآوری و تخریب خلاق در نوبل اقتصاد 2025
حمیدرضا علینیا روزنامه نگار
نیمی از جایزه ۱۱ میلیون کرونی نوبل (حدود یک میلیون دلار) به جوئل موکییر (Mokyr)، تاریخدان اقتصادی هلندیتبار از دانشگاه نورثوسترن، اهدا شد. نیم دیگر نیز به طور مشترک به فیلیپ آگیون (Philippe Aghion)، اقتصاددان فرانسوی در «کالج دو فرانس» و مدرسه عالی مدیریت «اینسیاد» و پیتر هاویت (Peter Howitt)، اقتصاددان کانادایی در دانشگاه براون تعلق گرفت. به طور کلی، پژوهشهای این سه نفر اهمیت نوآوری را در پیشبرد رشد اقتصادی پایدار بررسی کرده و نشان داده که در اقتصادهای پویا، شرکتهای قدیمی از بین میروند و شرکتهای جدید متولد میشوند.
نوآوری؛ محرک رشد پایدار
به گفته آکادمی سلطنتی علوم سوئد، رشد اقتصادی در دو قرن گذشته میلیاردها نفر را از فقر نجات داده است. گرچه ما این را امری عادی میپنداریم، اما در طول تاریخ پدیدهای بسیار نادر است. دورهای که از حدود سال ۱۸۰۰ آغاز شد، نخستین دوره در تاریخ بشر است که در آن رشد اقتصادی مداوم رخ داده است. این واقعیت هشداری است که نباید نسبت به آینده آسودهخاطر باشیم، زیرا سیاستهای نادرست میتوانند باعث رکود دوباره اقتصادها شوند.
یکی از داوران نوبل مثالی در این زمینه میزند: «در سوئد و بریتانیا، در طول چهار قرن، میان سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی، پیشرفت چندانی در سطح زندگی مردم مشاهده نشد.» موکییر در پژوهشهای خود نشان داد که پیش از انقلاب صنعتی، نوآوریها بیشتر بر پایه آزمون و خطا انجام میشدند تا بر اساس درک علمی. او استدلال کرده که رشد اقتصادی پایدار در جهانی شکل نمیگیرد که در آن «مهندسی بدون مکانیک، آهنگری بدون متالورژی، کشاورزی بدون علم خاک، معدنکاری بدون زمینشناسی، نیروی آبی بدون هیدرولیک، رنگرزی بدون شیمی آلی و پزشکی بدون میکروبشناسی و ایمنیشناسی باشد.» موکییر مثال استریلکردن ابزار جراحی را مطرح میکند. این اقدام در دهه ۱۸۴۰ یا حتی پیشتر پیشنهاد شده بود، اما جراحان از این ایده برآشفتند که ممکن است خود ناقل بیماری باشند. تنها پس از پژوهشهای لویی پاستور و جوزف لیستر در دهه ۱۸۶۰، نقش میکروبها در بیماری شناخته شد و استریلسازی رواج یافت. او همچنین بر اهمیت گشودگی جامعه نسبت به ایدههای نو تأکید کرد. به گفته کمیته نوبل: « بنا بر نظر موکییر، پذیرش تغییرات در فضای اجتماعی و تعامل عملی با علم از سوی متخصصان، از دلایل اصلی آغاز انقلاب صنعتی در بریتانیا بود.»
برندگان و بازندگان
دو برنده دیگر امسال، آگیون و هاویت، دریافتند که نوآوری هم شرکتهای برنده و هم بازنده میآفریند. در ایالات متحده، هر سال حدود ۱۰ درصد از شرکتها وارد بازار و ۱۰ درصد از آن خارج میشوند. ترویج رشد اقتصادی نیازمند درک هر دو فرایند است.
مقاله سال ۱۹۹۲ آنها بر پایه پژوهشهای پیشین درباره مفهوم «رشد درونزا» بنا شده بود. ایدهای که میگوید رشد اقتصادی از درون نظام اقتصادی ایجاد میشود، نه بر اثر نیروهایی که از بیرون بر آن تأثیر میگذارند. این مفهوم بعدها برای پل رومر جایزه نوبل سال ۲۰۱۸ را به همراه آورد. این مقاله همچنین از نظریه «تخریب خلاق» (Creative Destruction) جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter) الهام گرفته بود. به باور شومپیتر نیروی اصلی پیشبرنده سرمایهداری نوآوری است، اما این نوآوری همواره با از میان رفتن ساختارها، فناوریها و بنگاههای قدیمی همراه است. به بیان دیگر، پیشرفت اقتصادی زمانی رخ میدهد که روشها و محصولات جدید جایگزین نمونههای پیشین شوند. همانگونه که انقلاب صنعتی، صنایع دستی را کنار زد یا تلفنهای هوشمند، بازار تلفنهای ساده را نابود کردند. این فرایند از دید شومپیتر «تخریب خلاق» نام دارد، زیرا در عین حال که ویرانگر است (زیرا مشاغل، صنایع یا شرکتهای قدیمی را از بین میبرد)، سازنده نیز هست، چون زمینه را برای رشد، بهرهوری بیشتر و نوآوریهای آینده فراهم میکند. مدلی که آگیون و هاویت ارائه کردند، نشان میدهد دولتها باید در طراحی یارانهها برای تشویق نوآوری دقت کنند. اگر شرکتها احساس کنند هر نوآوریای که در آن سرمایهگذاری کنند بهسرعت از سوی رقیبی جدید کنار زده میشود و در نتیجه مزیتشان از بین میرود، انگیزه کمتری برای سرمایهگذاری در نوآوری خواهند داشت. پژوهشهای آنان همچنین از این ایده پشتیبانی میکند که دولتها باید از کارگرانی که در اثر جایگزینی شرکتهای نوآورتر شغل خود را از دست میدهند، حمایت و آنان را بازآموزی کنند.
این اقدام باعث افزایش حمایت سیاسی از سیاستهایی میشود که رشد اقتصادی را تشویق میکنند.
ابرهای تیره در افق
فیلیپ آگیون در سخنان خود با استعاره «ابرهای تیره در افق» به چالشهایی اشاره کرد که میتوانند رشد و نوآوری آینده را تهدید کنند. او تأکید داشت گرچه رشد اقتصادی در ذات خود نیرویی مثبت و محرک توسعه است، اما در صورت بیتوجهی به پایداری زیستمحیطی، میتواند پیامدهای منفی به همراه داشته باشد. آگیون بر ضرورت قیمتگذاری کربن تأکید کرد تا رشد اقتصادی با کاهش انتشار گازهای گلخانهای سازگار شود و مسیر توسعه به سمت اقتصاد سبز و پایدار هدایت گردد. به باور او، تنها از این طریق میتوان میان پیشرفت اقتصادی و حفظ محیط زیست تعادل برقرار کرد. او همچنین هشدار داد که موانع تجاری و سیاستهای تعرفهای میتوانند مانند ابرهایی تیره بر فراز اقتصاد جهانی ظاهر شوند و جریان آزاد ایدهها، رقابت و نوآوری را کند کنند. آگیون یادآور شد که باید از رفتارهای ضد رقابتی شرکتهای بزرگ جلوگیری شود، زیرا تسلط بیش از حد این شرکتها ممکن است مانع ورود نوآوران تازه و خلاقیتهای آینده گردد. مجموعه این نگرانیها از دید او همان «ابرهای تیره»ای هستند که اگر جدی گرفته نشوند، میتوانند پیوند مثبت میان نوآوری، رشد اقتصادی و رفاه پایدار را تضعیف کنند.
یک جایزه نو و پر ابهام
در وصیتنامه سال ۱۸۹۵ شیمیدان سوئدی آلفرد نوبل، جایزه اقتصاد یکی از پنج جایزه اصلی مورد نظر او نبود. از این جهت نام اصلی و رسمی آنچه به «جایزه اقتصاد نوبل» معروف شد «جایزه بانک مرکزی سوئد در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل» است و نخستینبار در سال ۱۹۶۹ اهدا شد. این مسئله، پرسش مهمی را در میان میاندازد؛ آنچه که پیشتر بسیاری از منتقدان مطرح میکنند. منتقدان استدلال میکنند که جایزه اقتصاد بهلحاظ نهادی و ایدئولوژیک با منافع سرمایهداری در هم تنیده است و اهدای آن در کنار مراسم نوبل ماهیتی سیاسی و نخبگانی به آن میبخشد. منتقدان اشاره میکنند که برندگان غالباً از دانشگاههای برجسته آمریکا آمده است و نظریههای مورد تقدیر اغلب با نسخههای سیاستمحور بازاردوست و طرفدار سرمایه هماهنگاند؛ الگویی که از دید آنان به مشروعسازی انتخابهای سیاستی نئولیبرال کمک میکند و صداهایی را که بر طبقه، استثمار یا نقدهای ساختاری تاکید دارند به حاشیه میبرد.
بسیاری از منتقدان همچنین ادعای این جایزه درباره وضعیتِ کاملاً علمی آن را زیر سؤال میبرند. آنها میگویند اقتصاد متکی به مدلها و فروض دارای بار ارزشی است؛ نه قوانین تجربی قابل تکرارِ مشابه با علوم طبیعی. از این جهت اعطای برچسب «نوبل» با اعتبار بالا، میتواند ماهیت هنجاری اقتصاد و مناقشهانگیز بودن بسیاری از نظریههای اقتصادی را پنهان کند. از منظر سیاسی، این مسئله پیامدهایی دارد: تقدیر و ترویج چارچوبهای مشخصی میتواند اختیار تفکر اقتصادی را متمرکز کند و راه را برای خاموش شدن رویکردهای متضاد (اقتصاد نهادی، نظریه وابستگی، فمینیستی و غیره) هموار سازد. به این ترتیب بحثهای سیاستی اقتصاد بهسوی وضعیتهای قدرت مشخص و موجود سوق مییابد. در نتیجه، منتقدان اغلب یا خواهان اصلاح روشهای انتخاب و تنوعبخشی به افراد شناختهشده برای دریافت جایزهاند، یا خواهان ایجاد نهادهای جایگزین که فضای بیشتری به سنتهای دگراندیش اختصاص دهند. پیشنهادهای آنها از متنوعسازی کمیتههای انتخاب و شناسایی گستره وسیعتری از روشها و نظریات تا پیشنهادهای رادیکالتری مانند لغو اعتبار این جایزه متغیر است. هدف این اقدامات گشودن بحثهای سیاستی به تحلیلهایی است که بر نابرابری، کار، امپریالیسم و محدودیتهای زیستمحیطی تمرکز دارند، نه صرفا ستایش نوآوریهای مبتنی بر بازار.
نوآوری؛ محرک رشد پایدار
به گفته آکادمی سلطنتی علوم سوئد، رشد اقتصادی در دو قرن گذشته میلیاردها نفر را از فقر نجات داده است. گرچه ما این را امری عادی میپنداریم، اما در طول تاریخ پدیدهای بسیار نادر است. دورهای که از حدود سال ۱۸۰۰ آغاز شد، نخستین دوره در تاریخ بشر است که در آن رشد اقتصادی مداوم رخ داده است. این واقعیت هشداری است که نباید نسبت به آینده آسودهخاطر باشیم، زیرا سیاستهای نادرست میتوانند باعث رکود دوباره اقتصادها شوند.
یکی از داوران نوبل مثالی در این زمینه میزند: «در سوئد و بریتانیا، در طول چهار قرن، میان سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۷۰۰ میلادی، پیشرفت چندانی در سطح زندگی مردم مشاهده نشد.» موکییر در پژوهشهای خود نشان داد که پیش از انقلاب صنعتی، نوآوریها بیشتر بر پایه آزمون و خطا انجام میشدند تا بر اساس درک علمی. او استدلال کرده که رشد اقتصادی پایدار در جهانی شکل نمیگیرد که در آن «مهندسی بدون مکانیک، آهنگری بدون متالورژی، کشاورزی بدون علم خاک، معدنکاری بدون زمینشناسی، نیروی آبی بدون هیدرولیک، رنگرزی بدون شیمی آلی و پزشکی بدون میکروبشناسی و ایمنیشناسی باشد.» موکییر مثال استریلکردن ابزار جراحی را مطرح میکند. این اقدام در دهه ۱۸۴۰ یا حتی پیشتر پیشنهاد شده بود، اما جراحان از این ایده برآشفتند که ممکن است خود ناقل بیماری باشند. تنها پس از پژوهشهای لویی پاستور و جوزف لیستر در دهه ۱۸۶۰، نقش میکروبها در بیماری شناخته شد و استریلسازی رواج یافت. او همچنین بر اهمیت گشودگی جامعه نسبت به ایدههای نو تأکید کرد. به گفته کمیته نوبل: « بنا بر نظر موکییر، پذیرش تغییرات در فضای اجتماعی و تعامل عملی با علم از سوی متخصصان، از دلایل اصلی آغاز انقلاب صنعتی در بریتانیا بود.»
برندگان و بازندگان
دو برنده دیگر امسال، آگیون و هاویت، دریافتند که نوآوری هم شرکتهای برنده و هم بازنده میآفریند. در ایالات متحده، هر سال حدود ۱۰ درصد از شرکتها وارد بازار و ۱۰ درصد از آن خارج میشوند. ترویج رشد اقتصادی نیازمند درک هر دو فرایند است.
مقاله سال ۱۹۹۲ آنها بر پایه پژوهشهای پیشین درباره مفهوم «رشد درونزا» بنا شده بود. ایدهای که میگوید رشد اقتصادی از درون نظام اقتصادی ایجاد میشود، نه بر اثر نیروهایی که از بیرون بر آن تأثیر میگذارند. این مفهوم بعدها برای پل رومر جایزه نوبل سال ۲۰۱۸ را به همراه آورد. این مقاله همچنین از نظریه «تخریب خلاق» (Creative Destruction) جوزف شومپیتر (Joseph Schumpeter) الهام گرفته بود. به باور شومپیتر نیروی اصلی پیشبرنده سرمایهداری نوآوری است، اما این نوآوری همواره با از میان رفتن ساختارها، فناوریها و بنگاههای قدیمی همراه است. به بیان دیگر، پیشرفت اقتصادی زمانی رخ میدهد که روشها و محصولات جدید جایگزین نمونههای پیشین شوند. همانگونه که انقلاب صنعتی، صنایع دستی را کنار زد یا تلفنهای هوشمند، بازار تلفنهای ساده را نابود کردند. این فرایند از دید شومپیتر «تخریب خلاق» نام دارد، زیرا در عین حال که ویرانگر است (زیرا مشاغل، صنایع یا شرکتهای قدیمی را از بین میبرد)، سازنده نیز هست، چون زمینه را برای رشد، بهرهوری بیشتر و نوآوریهای آینده فراهم میکند. مدلی که آگیون و هاویت ارائه کردند، نشان میدهد دولتها باید در طراحی یارانهها برای تشویق نوآوری دقت کنند. اگر شرکتها احساس کنند هر نوآوریای که در آن سرمایهگذاری کنند بهسرعت از سوی رقیبی جدید کنار زده میشود و در نتیجه مزیتشان از بین میرود، انگیزه کمتری برای سرمایهگذاری در نوآوری خواهند داشت. پژوهشهای آنان همچنین از این ایده پشتیبانی میکند که دولتها باید از کارگرانی که در اثر جایگزینی شرکتهای نوآورتر شغل خود را از دست میدهند، حمایت و آنان را بازآموزی کنند.
این اقدام باعث افزایش حمایت سیاسی از سیاستهایی میشود که رشد اقتصادی را تشویق میکنند.
ابرهای تیره در افق
فیلیپ آگیون در سخنان خود با استعاره «ابرهای تیره در افق» به چالشهایی اشاره کرد که میتوانند رشد و نوآوری آینده را تهدید کنند. او تأکید داشت گرچه رشد اقتصادی در ذات خود نیرویی مثبت و محرک توسعه است، اما در صورت بیتوجهی به پایداری زیستمحیطی، میتواند پیامدهای منفی به همراه داشته باشد. آگیون بر ضرورت قیمتگذاری کربن تأکید کرد تا رشد اقتصادی با کاهش انتشار گازهای گلخانهای سازگار شود و مسیر توسعه به سمت اقتصاد سبز و پایدار هدایت گردد. به باور او، تنها از این طریق میتوان میان پیشرفت اقتصادی و حفظ محیط زیست تعادل برقرار کرد. او همچنین هشدار داد که موانع تجاری و سیاستهای تعرفهای میتوانند مانند ابرهایی تیره بر فراز اقتصاد جهانی ظاهر شوند و جریان آزاد ایدهها، رقابت و نوآوری را کند کنند. آگیون یادآور شد که باید از رفتارهای ضد رقابتی شرکتهای بزرگ جلوگیری شود، زیرا تسلط بیش از حد این شرکتها ممکن است مانع ورود نوآوران تازه و خلاقیتهای آینده گردد. مجموعه این نگرانیها از دید او همان «ابرهای تیره»ای هستند که اگر جدی گرفته نشوند، میتوانند پیوند مثبت میان نوآوری، رشد اقتصادی و رفاه پایدار را تضعیف کنند.
یک جایزه نو و پر ابهام
در وصیتنامه سال ۱۸۹۵ شیمیدان سوئدی آلفرد نوبل، جایزه اقتصاد یکی از پنج جایزه اصلی مورد نظر او نبود. از این جهت نام اصلی و رسمی آنچه به «جایزه اقتصاد نوبل» معروف شد «جایزه بانک مرکزی سوئد در علوم اقتصادی به یاد آلفرد نوبل» است و نخستینبار در سال ۱۹۶۹ اهدا شد. این مسئله، پرسش مهمی را در میان میاندازد؛ آنچه که پیشتر بسیاری از منتقدان مطرح میکنند. منتقدان استدلال میکنند که جایزه اقتصاد بهلحاظ نهادی و ایدئولوژیک با منافع سرمایهداری در هم تنیده است و اهدای آن در کنار مراسم نوبل ماهیتی سیاسی و نخبگانی به آن میبخشد. منتقدان اشاره میکنند که برندگان غالباً از دانشگاههای برجسته آمریکا آمده است و نظریههای مورد تقدیر اغلب با نسخههای سیاستمحور بازاردوست و طرفدار سرمایه هماهنگاند؛ الگویی که از دید آنان به مشروعسازی انتخابهای سیاستی نئولیبرال کمک میکند و صداهایی را که بر طبقه، استثمار یا نقدهای ساختاری تاکید دارند به حاشیه میبرد.
بسیاری از منتقدان همچنین ادعای این جایزه درباره وضعیتِ کاملاً علمی آن را زیر سؤال میبرند. آنها میگویند اقتصاد متکی به مدلها و فروض دارای بار ارزشی است؛ نه قوانین تجربی قابل تکرارِ مشابه با علوم طبیعی. از این جهت اعطای برچسب «نوبل» با اعتبار بالا، میتواند ماهیت هنجاری اقتصاد و مناقشهانگیز بودن بسیاری از نظریههای اقتصادی را پنهان کند. از منظر سیاسی، این مسئله پیامدهایی دارد: تقدیر و ترویج چارچوبهای مشخصی میتواند اختیار تفکر اقتصادی را متمرکز کند و راه را برای خاموش شدن رویکردهای متضاد (اقتصاد نهادی، نظریه وابستگی، فمینیستی و غیره) هموار سازد. به این ترتیب بحثهای سیاستی اقتصاد بهسوی وضعیتهای قدرت مشخص و موجود سوق مییابد. در نتیجه، منتقدان اغلب یا خواهان اصلاح روشهای انتخاب و تنوعبخشی به افراد شناختهشده برای دریافت جایزهاند، یا خواهان ایجاد نهادهای جایگزین که فضای بیشتری به سنتهای دگراندیش اختصاص دهند. پیشنهادهای آنها از متنوعسازی کمیتههای انتخاب و شناسایی گستره وسیعتری از روشها و نظریات تا پیشنهادهای رادیکالتری مانند لغو اعتبار این جایزه متغیر است. هدف این اقدامات گشودن بحثهای سیاستی به تحلیلهایی است که بر نابرابری، کار، امپریالیسم و محدودیتهای زیستمحیطی تمرکز دارند، نه صرفا ستایش نوآوریهای مبتنی بر بازار.
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها




