از دارالفنون تا سمپاد

از دارالفنون تا سمپاد

مهین مهدوی جامعه‌شناس و دبیر فلسفه و منطق

عمر آموزش عمومی و اهمیت آن در جهان طولانی است. جان استوارت میل، فیلسوف انگلیسی آموزش را ابزار تحقق دموکراسی و کاهش نابرابری می‌داند؛ آموزشی که افراد را توانمند می‌سازد تا شهروندانی آگاه و فعال باشند. کارل مارکس، نظریه‌پرداز و اندیشمند آلمانی بر این باور بود که آموزش باید از همان نخستین مراحل زندگی کودکان به‌صورت رسمی و توسط دولت تأمین شود تا مسیر رشد همه را هموار سازد. بنابراین تبیین اهمیت آموزش همگانی در ذهن جامعه جهانی نهادینه شده است. 
از زمانی که امیرکبیر دارالفنون را تأسیس کرد و میرزا حسن رشدیه مدرسه بنا نهاد، زمان زیادی می‌گذرد. وقتی امروز وضعیت مدارس کشور را می‌بینیم، باید از خود بپرسیم آیا مسیر همگانی شدن آموزش به درستی پیش رفته و عدالت آموزشی را پدید آورده است؟ 
اگر به متن زندگی روزمره بیاییم هر سال با اعلام نتایج کنکور، دوباره بحث عدالت آموزشی به صدر خبرها می‌آید. حتماً در این روزها با این دست اخبار مواجه شده‌اید: امسال هم سمپادی‌ها بیشترین سهم رتبه‌های برتر را به خود اختصاص داده‌اند و مدارس دولتی جامانده‌اند. این فقط آمار نیست بلکه نشانه‌ای است از نوعی نابرابری. وقتی دانش‌آموزان مدارس معمولی باور کرده‌‌‌اند که جایگاهی در صدر ندارند یعنی سهم خود را از پیش کم می‌بینند. اینجا می‌توان فهمید که عدالت آموزشی پیش از آن‌که در مدارس و دفترچه کنکور نقض شود، در ذهن بچه‌ها فرو ریخته است. 
مدارس سمپاد در سال‌های گذشته بستری برای رشد بسیاری از استعدادهای درخشان فراهم کرده‌اند. با این وجود، بیشتر کشورهایی که در حوزه آموزش پیشرو محسوب می‌شوند، به جای ایجاد مدارس نخبه‌محور، مدارس فراگیر و جامع دارند. یعنی همه دانش‌آموزان صرف‌نظر از سطح توانایی، در یک محیط مشترک یاد می‌گیرند و مدرسه وظیفه دارد نیازهای متفاوت آنان را پوشش دهد.
این موضوع از زوایای مختلف قابل بررسی است و مزایا و چالش‌هایی دارد. از یک‌سو حضور دانش‌آموزان تیزهوش در کنار همکلاسی‌های عادی، کیفیت یادگیری و سطح انگیزه در کلاس را بالاتر می‌برد. بچه‌های عادی می‌بینند که همکلاسی‌شان جلوتر است و این به عنوان محرک عمل می‌کند. از سوی دیگر، همین تفاوت می‌تواند احساس عقب‌ماندگی و سرخوردگی ایجاد کند. معلم میان دو گروه متفاوت گرفتار می‌شود؛ نه می‌تواند همه را با تیزهوش‌ها پیش ببرد و نه سرعت کلاس را آنقدر پایین بیاورد که بچه‌های برتر دلسرد شوند. این وضعیت هم برای معلم فرساینده است و هم برای دانش‌آموزان گیج‌کننده.
شیوه جداسازی دانش‌آموزان تیزهوش به شکل‌گیری «جزیره نخبگان» منجر می‌شود که با جامعه فاصله دارد و نابرابری و فقدان تجربه مشترک نسلی ایجاد می‌کند. در بسیاری از کشورها، به جای مدارس نخبه‌محور، روی تقویت مدارس عمومی سرمایه‌گذاری می‌کنند تا استعدادها در دل جمع کشف شود. در ایران اما مدارس خاص نماد موفقیت شده و مدارس دولتی عادی حاشیه‌ای شده‌اند. 
ارسال دیدگاه
ضمیمه
ضمیمه