
واکنش متفاوت روشنفکران به دو کودتا استقبال و اعتراض
ماهرخ ابراهیمپور روزنامهنگار
کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ وقتی روی داد که روشنفکران تصور میکردند ایران نیاز به یک چهرۀ نوین برای دستیابی سریعتر به دنیای مدرن دارند؛ اما آن طرف کودتای ۱۳۳2 زمانی به وقوع پیوست که محمد رضا شاه پهلوی بیش از پیش از مشروطه فاصله گرفته بود و نخستوزیرش محمد مصدق سعی داشت که ایران را بر بستر مشروطه بهسمت حکومتی مطابق قانون اساسی سوق دهد. تفاوت واکنش چهرههای فرهنگی به کودتای ۱۲۹۹ و کودتای ۱۳۳۲ را میتوان در نوع نگاه به نقش کودتا، میزان امید به اصلاحات و فضای سیاسی حاکم بر هر دوره مشاهده کرد.
در کودتای ۱۲۹۹ که منجر به سقوط قاجار و روی کار آمدن رضا خان شد، بسیاری از چهرههای فرهنگی به این رویداد با دیدگاه نسبتاً امیدوارانه نگاه میکردند. آنها کودتا را فرصتی برای پایان دادن به هرجومرج سیاسی و ضعف حکومت قبلی میدیدند و معتقد بودند رضاشاه میتواند ایران را بهسمت مدرنیزه شدن و توسعه ببرد. در نتیجه، برخی از روشنفکران و نویسندگان با خوشبینی از تغییرات حمایت کردند و به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی امید داشتند. البته دراینمیان نگرانیهایی دربارۀ استبداد و محدود شدن آزادیها نیز وجود داشت، اما غالب واکنشها ترکیبی از امید و نگرانی بود.
در آنسو واکنش چهرههای فرهنگی به کودتای ۱۳۳۲ که با دخالت آمریکا و بریتانیا علیه دولت مصدق انجام شد، غالباً منفیتر و انتقادیتر بود. کودتای ۱۳۳۲ بهعنوان بازگشت دوباره به سلطنت پهلوی و پایان دولت منتخب مردم تلقی میشد، بنابراین بسیاری از روشنفکران و هنرمندان آن را سرکوب ارادۀ ملی و ضربه به دموکراسی میدانستند. این کودتا موجی از ناامیدی، خشم و سرخوردگی را در میان نخبگان فرهنگی به دنبال داشت. آنان که به دموکراسی، آزادیهای سیاسی و استقلال ملی اهمیت میدادند، بهشدت با این کودتا مخالفت کردند و آن را نمادی از دخالت خارجی و نقض حق مردم قلمداد کردند. این نفرت و ناامیدی را میتوان در ادبیات و فرهنگ و هنر این دوره لمس کرد.
خلاصه اینکه واکنش چهرههای فرهنگی به کودتای ۱۲۹۹ با امید به اصلاحات و مدرنیته همراه بود، درحالیکه واکنش به کودتای ۱۳۳۲ عمدتاً انتقادی، ناامیدانه و اعتراضآمیز بود؛ چراکه کودتای دوم با دخالت خارجی و سرکوب دموکراسی همراه بود و فضای سیاسی و فرهنگی ایران را بهشدت تحت تأثیر منفی قرار داد.
ارسال دیدگاه