
خانوادههایی در سایه زندان
فرخنده نجارزادگان فعال اجتماعی
وقتی سرپرست یک خانواده – چه پدر و چه مادر – به زندان میرود، نخستین قربانیان این غیبت، فرزندان هستند. تجربه فعالان اجتماعی نشان میدهد که نبود سرپرست، نهتنها بار اقتصادی، بلکه فشار عاطفی و روانی سنگینی بر دوش خانواده میگذارد؛ باری که هیچ انجمن یا نهاد حمایتی قادر به جبران کامل آن نیست.
انجمن حمایت از خانوادههای زندانیان هرچند در مواردی وارد عمل میشود، اما واقعیت آن است که حجم آسیبها بسیار بیشتر از ظرفیت این انجمنهاست. بسیاری از خانوادهها حتی از وجود چنین نهادهایی اطلاعی ندارند. در نتیجه، در خلأ حمایت کافی، کودکان این خانوادهها با خطر ترک تحصیل، ورود به جرایم خرد و حتی گرفتار شدن در چرخه اعتیاد مواجه میشوند.
بخش بزرگی از این آسیبها به نوع جرم سرپرست بازمیگردد. در پروندههای قتل یا جرایم سنگین، خانواده عملاً در موقعیتی قرار میگیرد که بازگشت به زندگی عادی دشوارتر است. گاه حتی کودکانی که پس از سالها همراه والد زندانی خود آزاد میشوند، به دلیل فشارهای بیرونی و سختیهای معیشت، زندگی در زندان را امنتر از بیرون توصیف میکنند.
نقش مادران در چنین شرایطی نیز تعیینکننده است. در خانوادههایی که پدر گرفتار اعتیاد یا زندان است، بار اصلی حفظ انسجام خانواده بر دوش زنان میافتد. هرچند بسیاری از آنان با تمام توان برای جلوگیری از فروپاشی تلاش میکنند، اما فشار مضاعف اقتصادی و روانی احتمال بازتولید آسیبها در فرزندان را بالا میبرد. فعالان اجتماعی تأکید میکنند که در اولویتبندی کمکها، باید مادران زندانی یا زنان سرپرست خانواده بیشتر مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا نبود آنان به معنای فقدان کامل تکیهگاه خانوادگی است.
نقش خیرین و ستاد دیه نیز در این میان قابل توجه است. بسیاری از زندانیان جرایم غیرعمد تنها با پرداخت بدهیهای نه چندان زیاد میتوانند آزاد شوند، اما روند فعلی نشان میدهد که حمایتهای مالی موجود پاسخگوی حجم گسترده نیازها نیست. فعالان اجتماعی بارها یادآور شدهاند که قانون باید انعطاف بیشتری برای جلوگیری از زندانی شدن سرپرستان خانواده – بهویژه در جرایم مالی – داشته باشد، زیرا زندانی شدن آنان نه تنها یک فرد، بلکه آینده یک خانواده را به حاشیه میراند.
امروز بیش از هر زمان دیگر، جامعه نیازمند سیاستهای حمایتی روشن برای خانوادههای زندانیان است؛ چه از مسیر تقویت بودجه انجمنها و چه از راه اصلاح قوانین کیفری. اگر این زنجیره حمایت کامل نشود، چرخه آسیبهای اجتماعی – از ترک تحصیل و بزهکاری نوجوانان گرفته تا اعتیاد نسل بعدی – همچنان ادامه خواهد داشت. سرپرست که به زندان میرود، خانواده نیز به یک زندانی نادیدنی گرفتار میشود؛ زندانی که دیوارهایش فقر، طرد اجتماعی و بیپناهی است. وظیفه جامعه، خیرین و نهادهای مسئول است که راهی برای شکستن این دیوارها بیابند، پیش از آنکه نسل دیگری در سایه زندان قربانی شود.
انجمن حمایت از خانوادههای زندانیان هرچند در مواردی وارد عمل میشود، اما واقعیت آن است که حجم آسیبها بسیار بیشتر از ظرفیت این انجمنهاست. بسیاری از خانوادهها حتی از وجود چنین نهادهایی اطلاعی ندارند. در نتیجه، در خلأ حمایت کافی، کودکان این خانوادهها با خطر ترک تحصیل، ورود به جرایم خرد و حتی گرفتار شدن در چرخه اعتیاد مواجه میشوند.
بخش بزرگی از این آسیبها به نوع جرم سرپرست بازمیگردد. در پروندههای قتل یا جرایم سنگین، خانواده عملاً در موقعیتی قرار میگیرد که بازگشت به زندگی عادی دشوارتر است. گاه حتی کودکانی که پس از سالها همراه والد زندانی خود آزاد میشوند، به دلیل فشارهای بیرونی و سختیهای معیشت، زندگی در زندان را امنتر از بیرون توصیف میکنند.
نقش مادران در چنین شرایطی نیز تعیینکننده است. در خانوادههایی که پدر گرفتار اعتیاد یا زندان است، بار اصلی حفظ انسجام خانواده بر دوش زنان میافتد. هرچند بسیاری از آنان با تمام توان برای جلوگیری از فروپاشی تلاش میکنند، اما فشار مضاعف اقتصادی و روانی احتمال بازتولید آسیبها در فرزندان را بالا میبرد. فعالان اجتماعی تأکید میکنند که در اولویتبندی کمکها، باید مادران زندانی یا زنان سرپرست خانواده بیشتر مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا نبود آنان به معنای فقدان کامل تکیهگاه خانوادگی است.
نقش خیرین و ستاد دیه نیز در این میان قابل توجه است. بسیاری از زندانیان جرایم غیرعمد تنها با پرداخت بدهیهای نه چندان زیاد میتوانند آزاد شوند، اما روند فعلی نشان میدهد که حمایتهای مالی موجود پاسخگوی حجم گسترده نیازها نیست. فعالان اجتماعی بارها یادآور شدهاند که قانون باید انعطاف بیشتری برای جلوگیری از زندانی شدن سرپرستان خانواده – بهویژه در جرایم مالی – داشته باشد، زیرا زندانی شدن آنان نه تنها یک فرد، بلکه آینده یک خانواده را به حاشیه میراند.
امروز بیش از هر زمان دیگر، جامعه نیازمند سیاستهای حمایتی روشن برای خانوادههای زندانیان است؛ چه از مسیر تقویت بودجه انجمنها و چه از راه اصلاح قوانین کیفری. اگر این زنجیره حمایت کامل نشود، چرخه آسیبهای اجتماعی – از ترک تحصیل و بزهکاری نوجوانان گرفته تا اعتیاد نسل بعدی – همچنان ادامه خواهد داشت. سرپرست که به زندان میرود، خانواده نیز به یک زندانی نادیدنی گرفتار میشود؛ زندانی که دیوارهایش فقر، طرد اجتماعی و بیپناهی است. وظیفه جامعه، خیرین و نهادهای مسئول است که راهی برای شکستن این دیوارها بیابند، پیش از آنکه نسل دیگری در سایه زندان قربانی شود.
ارسال دیدگاه