فرصتهای پساجنگ برای احیای اقتصاد
ایران پس از جنگ ۱۲ روزه در موقعیتی حساس قرار دارد؛ آیا این لحظه میتواند به سکویی برای بازسازی اقتصادی تبدیل شود؟
محمد رضوانی روزنامه نگار
اقتصاد ایران طی چهار دهه گذشته مسیری پرتلاطم را پیموده؛ از تحریمهای فلجکننده و تنشهای ژئوپلیتیکی گرفته تا ناکارآمدیهای ساختاری که بارها مانع شکوفایی اقتصادی شدهاند. جنگ ۱۲ روزه اخیر با رژیم صهیونیستی، هرچند کوتاه، این چالشها را تشدید و پرسشهایی اساسی درباره آینده اقتصادی کشور مطرح کرد. با از دست رفتن بخش قابل توجهی از ثروت ملی در این درگیری و ابهام در چشمانداز پیشرو، آیا ایران میتواند از فضای شکننده پساجنگ برای حرکت به سوی ثبات و رشد بهره ببرد؟ این گزارش با استناد به گفتوگو با هادی حقشناس، اقتصاددان به بررسی تابآوری اقتصادی ایران، هزینههای پنهان تحریمها، پیامدهای جنگ و ظرفیتهای احیای اقتصاد در این لحظه حساس میپردازد.
هزینههای پنهان تحریمها
تحریمهای بینالمللی از اوایل دهه ۱۳۸۰ به یکی از اصلیترین موانع رشد اقتصادی ایران تبدیل شد. این تحریمها که با گذر زمان پیچیدهتر و هدفمندتر شدهاند، نهتنها درآمدهای نفتی را به شدت کاهش داد، بلکه هزینههای غیرمستقیمی را نیز به اقتصاد تحمیل کرد که در آمارهای رسمی کمتر دیده میشوند. به گفته حقشناس، صادرات نفت ایران که در شرایط عادی میتوانست به ۲ میلیون بشکه در روز برسد، در دورههایی به کمتر از ۵۰۰ هزار بشکه سقوط کرد. این کاهش به معنای از دست رفتن ۷۰ درصد درآمدهای ارزی کشور در برخی ماهها بود که ضربهای سنگین به منابع مالی دولت وارد کرد.
این هزینههای مستقیم تنها بخشی از این ماجرا به شمار میروند. تحریمها ایران را وادار کردهاند تا کالاهای وارداتی را با قیمتی بالاتر از بازارهای جهانی خریداری کند، در حالی که صادرات خود را با تخفیفهای قابل توجه عرضه نماید تا محدودیتها را دور بزند. حقشناس در این باره توضیح میدهد: «بخش خصوصی به دلیل محدودیتهای بانکی مجبور به استفاده از واسطههاست که این موضوع هزینهها را چندین برابر میکند.» این پویایی—خرید گران و فروش ارزان—سودآوری را کاهش داده و منابع ملی را به تحلیل برده است. این فشارها؛ به ویژه برای اقشار کمدرآمد و طبقه کارگر ملموس بوده و سفره خانوارها را کوچکتر کرده است.
علاوه بر این، تحریمها اثرات روانی عمیقی بر بازارها داشتهاند. نااطمینانی ناشی از محدودیتهای تجاری و بانکی، اعتماد سرمایهگذاران را تضعیف کرده و تمایل به سرمایهگذاری بلندمدت را کاهش داده است. به گفته حقشناس، این چرخه معیوب نهتنها رشد اقتصادی را متوقف کرده، بلکه به افزایش هزینههای زندگی و کاهش قدرت خرید منجر شده است. در چنین شرایطی، جنگ به عنوان یک عامل تشدیدکننده وارد عمل میشود و فشارها را چندین برابر میکند.
زخمهای اقتصادی جنگ
جنگ ۱۲ روزه که اکنون با آتشبسی شکننده به پایان رسیده، اقتصاد ایران را در موقعیتی حساس قرار داده است. اگرچه این درگیری کوتاه بود، اما پیامدهای اقتصادی آن قابل توجه است. افزایش هزینههای دفاعی، اختلال در جریانهای مالی بینالمللی و بیثباتی روانی بازارها فشار مضاعفی بر اقتصادی شکننده وارد کردهاند. حقشناس هشدار میدهد که ادامه جنگ میتوانست سرمایهگذاری و اشتغال را به شدت مختل کند و اقتصاد کشور را به سوی رکودی عمیق سوق دهد.
تجربه جنگ هشتساله ایران و عراق درسهای تلخی در این زمینه ارائه میدهد. در آن دوره، تأسیسات نفتی، صنعتی و حملونقل آسیبهای جدی دیدند و سرمایهگذاری بلندمدت عملاً متوقف شد. حقشناس میگوید: «جنگ، توسعه را متوقف میکند و اقتصاد را به عقب میراند.» جنگ اخیر؛ هرچند کوتاه، خطراتی مشابه به همراه داشت: اختلال در زنجیره تأمین، افزایش هزینههای لجستیک و کاهش اعتماد سرمایهگذاران. با این حال، توانایی ایران در تأمین کالاهای اساسی مانند گندم، سوخت و دارو، حتی در اوج بحران نشاندهنده سطحی از تابآوری است؛ تابآوریای که اگرچه حیاتی است، اما به تنهایی برای پیشرفت کافی نیست.
پایان جنگ، اما روزنهای از امید ایجاد کرد. حقشناس معتقد است: «آتشبس فضایی برای تنفس فراهم کرده است.» کاهش تهدید فوری درگیری به ایران این امکان را میدهد تا بر بازسازی اعتماد اقتصادی تمرکز کند. اثرات روانی جنگ—ترس از بیثباتی—اغلب آسیبهای اقتصادی را تشدید میکند، انتظارات تورمی را بالا میبرد و سرمایهگذاران را دلسرد میسازد. آتشبس میتواند این روند را معکوس کند؛ مشروط بر اینکه سیاستگذاران با سرعت و دقت عمل کنند.
ظرفیتهای صادرات نفت
یکی از کلیدهای بهبود وضعیت اقتصادی، احیای صادرات نفت است. حقشناس تأکید میکند که فروش نفت بدون واسطهگری یا تخفیفهای ناشی از تحریمها میتواند ذخایر ارزی را تقویت و بازارها را تثبیت کند. او میگوید: «حتی دسترسی محدود به بازارهای جهانی نشانهای از پیشرفت است.» چنین تحولی میتواند فشار بر ارزش ریال را کاهش دهد، تورم را مهار کند و اعتماد سرمایهگذاران و مصرفکنندگان را بازگرداند.
بازگشت به بازارهای جهانی نفت همچنین میتواند اثرات روانی مثبتی به دنبال داشته باشد. کاهش وابستگی به واسطهها و تهاتر، اعتماد به نفس اقتصادی را تقویت میکند و سیگنالی به بازارهای داخلی و خارجی میفرستد که ایران در حال بازگشت به صحنه جهانی است. با این حال، این فرایند نیازمند دیپلماسی هوشمندانه و اصلاحات داخلی است تا موانع ساختاری مانند ناکارآمدیهای بوروکراتیک و فساد برطرف شوند.
مهار تورم افسارگسیخته
تورم که از ترکیبی از تحریمها، کاهش ارزش پول ملی و مشکلات ساختاری تغذیه میشود، همواره یکی از بزرگترین چالشهای اقتصاد ایران بوده است. انتظارات تورمی—باور عمومی به افزایش قیمتها—اغلب به تحقق پیشبینیها منجر میشود؛ زیرا مصرفکنندگان خرید را تسریع و کسبوکارها، کالاها را احتکار میکنند. حقشناس تأکید میکند که تغییر این برداشت عمومی کلید موفقیت است: «اگر مردم به ثبات باور داشته باشند، رفتارشان تغییر خواهد کرد.»
لحظه پساجنگ فرصتی برای بازتنظیم این انتظارات فراهم میکند. بازگشت به مذاکرات بینالمللی؛ بهویژه درباره رفع تحریمها میتواند چشماندازی روشنتر ترسیم کند. حقشناس میگوید: «بهبود روابط جهانی نااطمینانی را کاهش میدهد.» حتی پیشرفتهای اندک دیپلماتیک میتواند فشارهای تورمی را خنک کند، راه را برای سرمایهگذاری بیشتر، ایجاد شغل و رونق اقتصادی هموار سازد. اما این فرصت، شکننده و نیازمند اقدام سریع برای جلوگیری از افول اعتماد عمومی است.
برای مهار تورم، سیاستهای پولی و مالی نیز باید بازنگری شوند. افزایش شفافیت در بودجهریزی، کاهش کسری بودجه و مدیریت عرضه پول میتوانند به تثبیت قیمتها کمک کنند. علاوه بر این، تقویت تولید داخلی و کاهش وابستگی به واردات کالاهای اساسی میتواند اقتصاد را در برابر شوکهای خارجی مقاومتر سازد.
بازسازی هدفمند
برای بهرهبرداری از این لحظه حساس، ایران باید آسیبپذیریهای اقتصادی خود را به طور مستقیم هدف قرار دهد. حقشناس سه محور اصلی برای بهبود پیشنهاد میدهد: جذب سرمایه ایرانیان خارج از کشور، ایجاد منافع مشترک داخلی و خارجی و پذیرش فناوریهای نوین.
- جذب سرمایه دیاسپورا: ایرانیان خارج از کشور منبعی بکر از سرمایه مالی و فکری به شمار میروند. میلیونها ایرانی در سراسر جهان داراییهای قابل توجهی دارند که میتوانند به بازسازی اقتصاد کمک کنند. موج میهنپرستی ناشی از جنگ اخیر، فرصتی برای جذب این منابع فراهم کرده است؛ به شرط آنکه ایران فضایی امن و شفاف برای سرمایهگذاری ایجاد کند. حقشناس تأکید میکند: «اعتماد، حیاتی است. بدون اطمینان به حاکمیت، سرمایههای دیاسپورا بازنمیگردد.» اصلاحات حقوقی، تضمین امنیت سرمایه و شفافیت در سیاستگذاری میتوانند این فرایند را تسریع کنند.
- منافع مشترک جهانی: ایجاد منافع مشترک با شرکای خارجی میتواند ثبات را تثبیت کند. پروژههای مشترک که برای سرمایهگذاران خارجی سودآور و برای ایرانیان اشتغالزا باشند؛ بهویژه در بخشهایی مانند زیرساخت، انرژیهای تجدیدپذیر و کشاورزی میتوانند از تنشهای آینده جلوگیری کنند. حقشناس میگوید: «وقتی خارجیها در موفقیت ایران ذینفع باشند، کمتر از تهاجم حمایت میکنند.» چنین پروژههایی همچنین نشانهای از گشایش ایران به بازارهای جهانی است که پیشنیازی برای رشد بلندمدت محسوب میشوند.
- انقلاب فناوری: پیشرفت فناوری برای مدرنسازی اقتصاد ایران غیرقابل مذاکره است. از انرژیهای تجدیدپذیر تا لجستیک هوشمند و اتوماسیون صنعتی، ایران نیازمند ابزارهای پیشرفته برای افزایش بهرهوری است. همکاری با شرکتهای خارجی میتواند نهتنها سرمایه، بلکه دانش فنی و مدیریتی را به کشور وارد کند. حقشناس مدیریت منابع آب، حملونقل هوشمند و تولید صنعتی را به عنوان حوزههای آماده نوآوری برجسته میکند. انتقال فناوری میتواند ایران را از سیستمهای منسوخ به سوی اقتصادی رقابتی سوق دهد.
تابآوری یا پیشرفت؟
اقتصاد ایران بارها توانایی خود را در تحمل فشارهای سنگین—از جنگها و تحریمها گرفته تا بحرانهای داخلی—به اثبات رسانده است. تأمین نیازهای اساسی مانند غذا، سوخت و دارو حتی در شرایط سخت حفظ شده است. اما حقشناس هشدار میدهد که نباید بقا را با موفقیت اشتباه گرفت: «تابآوری کافی نیست. اقتصادی که فقط دوام میآورد، در خطر رکود است.»
جنگ ایران و عراق درس تلخی ارائه میدهد: ایران اگرچه عملکردهای اساسی را حفظ کرد، اما دههها پتانسیل توسعه را از دست داد. زیرساختها ویران، سرمایهگذاریها متوقف و روند پیشرفت متوقف شد. اقتصاد امروز اگر در حالت بقا باقی بماند، با خطرات مشابهی روبهروست. حقشناس در این باره میگوید: «تابآوری واقعی سکویی برای رشد است؛ نه هدفی نهایی.» بدون سرمایهگذاری در زیرساخت، آموزش و فناوری، اقتصاد ایران ممکن است به دام رشد پایین بیفتد و به جای نوآوری، به مصرف وابسته شود.
برای حرکت به سوی پیشرفت، ایران باید از تابآوری به عنوان پایهای برای جهش استفاده کند. این موضوع نیازمند اصلاحات ساختاری، از جمله کاهش بوروکراسی، مبارزه با فساد و تقویت بخش خصوصی است. همچنین سرمایهگذاری در آموزش و پرورش نیروی انسانی میتواند نسل جدیدی از کارآفرینان و متخصصان را پرورش دهد که قادر به رقابت در بازارهای جهانی باشند.
بهرهبرداری از فرصت
پنجره پساجنگ، محدود اما واقعی است. آتشبس، همراه با احتمال پایین تجدید درگیری، فضایی برای بازتنظیم اقتصادی ایجاد کرده است. احیای صادرات نفت، تثبیت بازارها و تعامل مجدد با جهان میتواند ایران را به مسیری جدید سوق دهد، اما این موضوع نیازمند اقدام جسورانه و هماهنگ است.
حقشناس استراتژی ملی مبتنی بر شفافیت، همکاری بینالمللی و مشارکت عمومی را متصور است. او میگوید: «مردم آماده ثبات هستند». او به اثر انگیزشی جنگ نیز اشاره میکند و معتقد است که یک نقشه راه روشن—با اولویتبندی شغل، زیرساخت و فناوری—میتواند این انرژی را به پیشرفتی پایدار تبدیل کند. این نقشه باید شامل اصلاحات بانکی، تسهیل تجارت خارجی و حمایت از کسبوکارهای کوچک و متوسط باشد.
عدم اقدام، اما، خطر از دست دادن این فرصت را به همراه دارد. حقشناس هشدار میدهد: «این لحظات زودگذرند.» بدون گامهای قاطع، ایران ممکن است دوباره به چرخه تنش و رکود بازگردد. مخاطرات بالاست: فرصتی برای بازتعریف آینده اقتصادی ایران در ترازوست.
ایران اکنون در لحظهای سرنوشتساز ایستاده است. اقتصاد آن، اگرچه زخمی اما نشکسته و پتانسیل ظهور قویتر را دارد—اگر سیاستگذاران روز را غنیمت شمارند. پایان جنگ ۱۲ روزه، چشمانداز پیشرفتهای دیپلماتیک و وعده درآمدهای نفتی جدید کورسوهایی از امید ارائه میدهند. اما امید به تنهایی کافی نیست.
با بهرهگیری از منابع دیاسپورا، تقویت مشارکتهای بینالمللی و پذیرش فناوری، ایران میتواند از تابآوری صرف به سوی پیشرفت معنادار حرکت کند. مسیر مملو از چالشهاست—ناکارآمدیهای ریشهدار، بیاعتمادی جهانی و بدبینی داخلی—اما فرصت غیرقابل انکار است. به قول حقشناس: «چشمانداز امروز روشنتر از پیش از جنگ است. اکنون زمان عمل است.»