بحران خاموش معافیتها در تأمیناجتماعی
مهناز بیرانوند روزنامه نگار
در کارگاههای پرهیاهوی تهران، جایی که صدای دستگاهها با گفتوگوی کارگران درهمآمیخته، تحولی آرام اما عمیق در جریان است. برای میلیونها ایرانی، بیمه تأمیناجتماعی چیزی بیش از یک مزیت شغلی محسوب میشود. این بیمه، شبکهای حیاتی برای امنیت شغلی، دسترسی به خدمات درمانی و اطمینان از آیندهای پایدار در دوران بازنشستگی است. با این حال، زیر این ظاهر آرام، بحرانی در حال شکلگیری است: نظام معافیتهای بیمهای که برای حمایت از اقشار آسیبپذیر طراحی شده، به دلیل گستردگی و بار مالی سنگین، دولت و سازمان تأمیناجتماعی را تحت فشار قرار داده است. با تکیه ۵۰ میلیون نفر به خدمات این سازمان، اصلاح این نظام—که در برنامه هفتم توسعه هدفگذاری شده—نهتنها یک ضرورت مالی، بلکه آزمونی برای تعهد ایران به عدالت اجتماعی است.
معافیتهای بیمهای: شمشیری دولبه
بیمه تأمیناجتماعی در ایران، فراتر از یک الزام قانونی، به یکی از اولویتهای اصلی کارگران در انتخاب شغل تبدیل شده است. در آگهیهای استخدام، کارفرمایان اغلب پوشش بیمهای را بهعنوان مشوقی کلیدی برجسته میکنند؛ حتی با وجود اینکه قانون کار، بیمه کردن نیروی کار را اجباری کرده است. اما این الزام قانونی با واقعیتهای پیچیده بازار کار برخورد میکند. معافیتهای بیمهای که به گروههای خاصی مانند زنان خانهدار، دانشجویان، قالیبافان، کارگران ساختمانی، صیادان و زنبورداران اعطا میشود، به کارفرمایان اجازه میدهد با حمایت مالی دولت، بخش کمتری از حق بیمه را بپردازند. این سیاست، اگرچه با هدف حمایت از اقشار کمدرآمد طراحی شده، اما به دلیل گستردگی و عدم نظارت کافی، به چالشی بزرگ تبدیل شده است. طبق آمار، حدود ۵۰ میلیون نفر تحت پوشش خدمات سازمان تأمیناجتماعی قرار دارند. از این تعداد، ۲۶ گروه شغلی خاص از معافیتهای بیمهای بهرهمند میشوند؛ بهگونهای که دولت تا ۲۰ درصد از کل ۳۰ درصد حق بیمه را برای این گروهها پرداخت میکند. این تعهد، بار مالی سنگینی بر دوش دولت گذاشته است. سید مهران جمالیان، رئیس شعبه ۲۳ تأمیناجتماعی تهران، در گفتوگو با آتیهنو توضیح میدهد: «ناتوانی دولتها در پرداخت کامل سهم حق بیمه، منجر به انباشت مطالبات سازمان تأمیناجتماعی شده است.» این بدهیها، همراه با فشار برای ارائه خدمات بدون وقفه، سازمان را در تنگنای مالی قرار داده و نیاز به بازنگری اساسی در این نظام را برجسته کرده است. این معافیتها، اگرچه در تئوری برای حمایت از گروههای آسیبپذیر طراحی شدهاند، در عمل مشکلاتی ایجاد کردهاند. بسیاری از کارگاهها با ارائه مدارک حداقلی، از این معافیتها بهرهمند شدهاند؛ بدون اینکه واقعاً واجد شرایط باشند. جمالیان میافزاید: «در دو سال اخیر، الزام به ارائه مدارک معتبر برای اثبات تولیدی بودن کارگاهها، تا حدی این مشکل را کاهش داده است.» با این حال، گستردگی گروههای مشمول و عدم نظارت کافی، همچنان مانع از توزیع عادلانه منابع میشود.
محدودیتهای قانونی برای توزیع عادلانه
برنامه هفتم توسعه که از سال ۱۴۰۴ اجرایی شد، رویکردی جدید برای مدیریت معافیتهای بیمهای معرفی کرد. این برنامه، با هدف کاهش فشار مالی بر دولت و ساماندهی تعهدات آن، معافیتهای بیمهای را محدود کرده است. بر اساس قانون جدید، دولت تنها هزینه بیمه سهم کارفرما برای حقوق پایه (حداقل دستمزد مصوب شورای عالی کار) و تا سقف ۵ کارگر را در کارگاههای مشمول پرداخت میکند. این تغییر، اگرچه گامی به سوی پایداری مالی محسوب میشود، اما پرسشهایی درباره تأثیر آن بر کارگران و کارفرمایان نیز مطرح کرده است.
مصطفی سالاری، مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی، در نشستی با اتاق تعاون ایران در خرداد ماه امسال تأکید کرد: «محدودیتهای برنامه هفتم برای پایدارسازی منابع سازمان و توزیع عادلانه یارانههای بیمهای ضروری است.» او افزود که تعیین دقیق تعداد مشمولان معافیتهای بیمهای، از سوءاستفاده جلوگیری میکند؛ اما این اصلاحات بدون چالش نیست. با این حال، جمالیان معتقد است که بازنگری اساسی در قوانین معافیتهای بیمهای لازم است تا از تحمیل بار مالی غیرضروری به سازمان جلوگیری شود. او میگوید: «اجرایی کردن این ساماندهی چالشهایی نیز به همراه خواهد داشت، اما در نهایت به توزیع هوشمند و عادلانه منابع منجر میشود.» یکی از چالشهای اصلی، شناسایی کارگاههایی است که واقعاً واجد شرایط معافیت هستند. در گذشته، بسیاری از کارگاهها با ارائه مدارک ناکافی، از این مزایا بهرهمند میشدند. اما قوانین جدید، الزام به ارائه جواز کسب و پروانه معتبر را اجباری کرده است. این تغییر، اگرچه مشکلات را تا حدی کاهش داده، اما همچنان نیازمند نظارت دقیقتر است تا از سوءاستفاده نیز جلوگیری شود.
چالش بازرسی و فرار بیمهای
یکی از موانع اصلی در اجرای معافیتهای بیمهای، پدیده فرار بیمهای است. برخی کارفرمایان، حتی با بهرهمندی از معافیتها، دستمزد واقعی کارگران را گزارش نمیدهند یا لیستهای غیرواقعی به سازمان ارائه میدهند. این مشکل با تغییر ماهیت برخی کارگاهها—از تولیدی به خدماتی یا تجاری—تشدید میشود. کارگاههایی که از حالت تولیدی خارج میشوند، طبق قانون دیگر مشمول معافیتهای بیمهای نیستند، اما شناسایی این تغییرات نیازمند بازرسیهای دقیق است. جمالیان در این باره توضیح میدهد: «بازرسیهای کارگاهی برای تأیید صحت اشتغال افراد در کارگاههای مشمول معافیت، یکی از چالشهای اصلی شعب تأمیناجتماعی است.» او میافزاید: «برخی کارگاهها ممکن است در زمان دریافت مجوز، تولیدی باشند، اما بعدها فعالیت خود را تغییر دهند. این موضوع نیازمند بازنگری اساسی در قوانین و تقویت سیستمهای بازرسی است.» بدون این اصلاحات، امکان سوءاستفاده از معافیتها و کاهش منابع سازمان همچنان وجود خواهد داشت. بازرسیهای کارگاهی، علاوه بر شناسایی تغییرات در ماهیت کارگاهها، باید صحت اشتغال افراد در لیستهای ارسالی به سازمان را تأیید کنند. در برخی موارد، کارگاهها افرادی را در لیست بیمه گزارش میکنند که در عمل در آن کارگاه مشغول به کار نیستند. این تخلفات، نهتنها منابع سازمان را هدر میدهند، بلکه عدالت در توزیع یارانههای بیمهای را نیز مختل میکنند.
بیستگانه تحولی و شفافیت
سازمان تأمیناجتماعی، در پاسخ به این چالشها، طرحی تحت عنوان «بیستگانه تحولی» را معرفی کرده که یکی از زیرپروژههای آن، «ساماندهی معافیتهای بیمهای» است. این طرح، با همکاری سازمان برنامه و بودجه و دستگاههای تخصصی مرتبط با هر صنف، بهدنبال پالایش معافیتهای بیمهای و تخصیص منابع به گروههای واجد شرایط است. هدف اصلی این پروژه، افزایش شفافیت و عدالت در توزیع یارانههای بیمهای است.
این طرح، نهتنها بهدنبال کاهش هزینههای دولت است، بلکه میخواهد اطمینان حاصل کند حمایتهای بیمهای به کسانی برسد که واقعاً به آن نیاز دارند. برای مثال، کارگاههایی که فعالیت مستمر و سودآور دارند، ممکن است از شمول معافیتها خارج شوند تا منابع به گروههای آسیبپذیرتر اختصاص یابد. این رویکرد، اگرچه منطقی است، اما نیازمند هماهنگی بیندستگاهی و نظارت دقیق است تا از اجرای ناقص آن جلوگیری شود. جمالیان تأکید میکند: «ساماندهی معافیتهای بیمهای در قالب توافق سهجانبه با سازمان برنامه و دستگاههای تخصصی میتواند به بهبود شفافیت و تخصیص عادلانه منابع کمک کند.» این طرح، بخشی از تلاش گستردهتر سازمان برای مدیریت تعهدات بلندمدت و کوتاهمدت خود است و میتواند الگویی برای اصلاحات مشابه در دیگر بخشهای نظام بیمهای محسوب شود.
تعهدات دولت و خدمات بیوقفه سازمان
یکی از تضادهای نظام بیمهای ایران، ارائه خدمات بیوقفه توسط سازمان تأمیناجتماعی به رغم عدم پرداخت کامل تعهدات از سوی نهاد دولت است. حتی با وجود انباشت بدهیهای دولت به سازمان—که بخش عمده آن مربوط به معافیتهای بیمهای است—خدمات بیمهای، درمانی و بازنشستگی به مشمولان ارائه میشود. جمالیان میگوید: «سازمان تأمیناجتماعی با وجود چالشهای مالی، خدمات خود را به شاغلان مشمول معافیتها قطع نکرده است.» این تعهد سازمان، اگرچه نشاندهنده مسئولیتپذیری آن است، اما فشار مالی سنگینی را به همراه دارد. دولتها در دهههای گذشته نتوانستهاند تعهدات خود را بهصورت کامل و بهموقع ایفا کنند و این روند، انباشت بدهیهای کلان را به دنبال داشته است. جمالیان توضیح میدهد: «دولتها توان پرداخت همزمان ماهانه یا سالانه حجم بالای تعهدات مربوط به حق بیمه؛ بهویژه سهم معافیتهای بیمهای را نداشتهاند.» این وضعیت، سازمان را مجبور کرده تا با وجود محدودیت منابع، خدمات خود را ادامه دهد. این پارادوکس، پرسشهایی درباره پایداری بلندمدت نظام بیمهای ایران مطرح میکند. آیا سازمان میتواند بدون اصلاحات ساختاری و حمایت مالی دولت، همچنان به ارائه خدمات خود ادامه دهد؟ پاسخ به این پرسش، نیازمند توازن بین حمایت از کارگران و کاهش فشار مالی بر دولت و سازمان است.
اصلاحات و آیندهای عادلانهتر
اصلاح معافیتهای بیمهای در ایران، گامی به سوی نظامیعادلانهتر و پایدارتر است، اما مسیری پرچالش پیش رو دارد. از یکسو، کارگران به بیمه تأمیناجتماعی بهعنوان شبکهای حیاتی برای امنیت شغلی خود وابستهاند. از سوی دیگر، دولت و سازمان تأمیناجتماعی با محدودیتهای مالی و ضرورت توزیع عادلانه منابع مواجهند. برنامه هفتم توسعه و طرح بیستگانه تحولی، ابزارهایی برای مواجهه با این چالشها فراهم کردهاند، اما موفقیت آنها به اجرای دقیق، نظارت مستمر و همکاری بیندستگاهی بستگی دارد. یکی از چالشهای اصلی، ایجاد تعادل بین حمایت از گروههای آسیبپذیر و جلوگیری از سوءاستفاده از معافیتها است. علاوه بر این، دولت باید راههایی برای تأمین مالی تعهدات خود پیدا کند؛ بدون اینکه فشار اضافی بر بودجه عمومی وارد شود. پرسش اصلی این است: آیا ایران میتواند توازنی بین حمایت از کارگران و پایداری مالی نظام بیمهای خود برقرار کند؟ پاسخ به این پرسش، نهتنها آینده ۵۰ میلیون بیمهشده را شکل خواهد داد، بلکه نشاندهنده توانایی کشور در مدیریت یکی از پیچیدهترین چالشهای اجتماعی خود خواهد بود. در کارگاههای تهران و فراتر از آن، کارگران و کارفرمایان منتظرند تا ببینند این تحول چگونه زندگی آنها را تحت تأثیر قرار خواهد داد. آیا این اصلاحات میتواند وعده عدالت و پایداری را محقق کند، یا صرفاً به پیچیدگیهای موجود خواهد افزود؟! زمان؛ پاسخ این پرسش را روشن خواهد کرد.