اعتراف تحلیلگر نئولیبرال نیویورک تایمز به نظم نوین جهان
آینده در چین است، نه آمریکا
«توماس ال. فریدمن»، ستوننویس مسائل بینالملل در نیویورکتایمز، یکی از تأثیرگذارترین تحلیلگران جهانیسازی، فناوری و ژئوپلیتیک در رسانههای جریان اصلی آمریکا به شمار میرود. این برنده جایزه پولیتزر به خاطر دفاع از سیاستهای نئولیبرال شهرت دارد و از سیاستهایی مانند خصوصیسازی، بازار آزاد و مشارکت نخبگانی حمایت میکند. «فریدمن» با جناح بینالمللگرای لیبرال در درون جریان اصلی حزب دموکرات همسو است. اهمیت این متن که به تازگی در نیویورکتایمز چاپ شده در این نکته غیرقابل اغماض نهفته است که «توماس فریدمن»، نئولیبرال و یکی از مدافعان سرسخت نظم جهانی مبتنی بر رهبری آمریکا، نهتنها از اعتراف به قدرت چین ابایی ندارد بلکه بارها با صراحت به کارآمدی، سرعت و هماهنگی دولت و صنعت در چین اذعان کرده است. در واقع، او با آنکه به شدت به ارزشهای نئولیبرالی چون جهانیسازی، رقابت آزاد و نهادهای بینالمللی متعهد است، اما قدرت چین را نه از زاویه تهدید صرف بلکه بهعنوان چالشی جدی برای نوسازی سیاست داخلی آمریکا میبیند. او تأکید میکند اگر ایالات متحده بخواهد در رقابت با چین دوام بیاورد، باید از «مدیریت چینی» و همافزایی میان دولت و صنعت بیاموزد.
ترجمه: حمیدرضا علینیا نویسنده: توماس فریدمن
«چند روز پیش در شانگهای، با انتخابی عجیب روبهرو شدم: کدام «سرزمین فردا» را باید ببینم؟ نسخه خیالپردازانه و آمریکایی آن در دیزنیلند یا نسخه واقعیاش؛ یعنی پردیس پژوهشی عظیم «هوآوی» که به وسعتی معادل ۲۲۵ زمین فوتبال گسترده شده است؟ من پردیس هوآوی را انتخاب کردم.
آنچه دیدم، هم الهامبخش بود و هم نگرانکننده؛ مقیاس و سرعت توسعه این مرکز پژوهشی بهراستی حیرتانگیز بود: ۱۰۴ ساختمان با طراحیهای منحصر بهفرد، فضاهای سبز و دلانگیز، و سیستم قطار تکریلی، خط ارتباطی آزمایشگاههایی که در آنها ۳۵ هزار نفر مشغول کارند. این پردیس با بیش از ۱۰۰ کافه و مرکز تناسب اندام، صرفاً یک مرکز تحقیق و توسعه نیست بلکه آهنربایی برای جذب استعدادهای جهانی و بیانیهای آشکار در مورد بلندپروازی فناورانه چین است.»
پردیس «هوآوی»، واکنش مستقیم این شرکت به تحریمهای فناورانه آمریکا در سال ۲۰۱۹ است، (تلاش آمریکا برای بریدن شریان حیاتی این شرکت از دسترسی به نیمهرساناها و نرمافزارها). اما بهجای فروپاشی، هوآوی با نوآوری پاسخ داده است؛ هوآوی در رقابت با تحریمها، گوشی هوشمند (Mate60) را روانه بازار کرد و در ادامه، مدلی با قابلیت سهبار تا شدن و سیستمعامل اختصاصیاش را عرضه کرد که رقیبی برای اپل و گوگل محسوب میشود.
اما تلاشهای هوآوی به گوشیهای هوشمند محدود نمیشود. این شرکت بهسوی هوش مصنوعی، خودروهای برقی، سیستم استخراج معادن خودران و زیرساختهای کلان گام برداشته است. تنها در سال ۲۰۲۴، این شرکت ۱۰۰ هزار ایستگاه شارژ سریع برای خودروهای برقی در سراسر چین راهاندازی کرد؛ تضادی آشکار با کندی پیشرفت پروژه مشابه در آمریکا؛ آنهم با وجود سرمایهگذاری ۷.۵ میلیارد دلاری.
آنچه نگرانکننده است، وضوح هدف و تمرکز چین است. در حالیکه آمریکا درگیر جنگهای فرهنگی و مناظرات سیاسی بیسرانجام است، چین با راهبردی فناورانه- صنعتی با شتاب پیش میتازد. تئاتر سیاسی ترامپ و جنگهای تعرفهای او با این پیام جسورانه پکن مواجه شده: ما در حال ساختن آینده هستیم و دیگر از شما نمیترسیم.
در حالیکه سوددهی هوآوی اوج میگیرد و نوآوریهایش ژرفتر میشوند، روایت قدیمی وابستگی چین به دانش فنی آمریکا شروع به فروپاشی کرده است. یکی از بازرگانان آمریکایی در پکن، موضوع را بیپرده چنین بیان کرد: «زمانی بود که مردم برای دیدن آینده به آمریکا میآمدند. حالا به اینجا میآیند.»
تفکر خیالپردازانه ترامپ
در فضای سیاسی امروز، برای رهبران هر دو حزب آمریکا بسیار آسان است که به رویه حمله به پکن بهعنوان ترفندی بیهزینه برای جلب طرفداران عمومی روی بیاورند؛ پرچمی تکان بده، فریاد «U.S.A» سر بده و همهچیز را با این ادعای مبهم که دموکراسیها در نهایت از خودکامگیها پیشی خواهند گرفت، جمعبندی کن؛ اما میهنپرستی مبتنی بر احساس، کمترین آمادگی را برای رویارویی با دگرگونیهای بنیادینی در پیشرو فراهم میآورد.
میهنپرستی واقعی از نظر من، شجاعت در صداقت است؛ صداقت نسبت به توانمندیها و ضعفهای خودمان، نسبت به نقاط قوت و ضعف چین و نسبت به این واقعیت است که آینده ما بهمراتب از چیزی که دوست داریم بپذیریم پیچیدهتر است. همانطور که هوش مصنوعی صنایع مختلف را بازتعریف میکند، مسیر عاقلانه پیشرو نه انزواست و نه انکار بلکه راهبردی عملگرایانه است که میتوان آن را چنین مینامید: «ساخته شده در آمریکا، بهدست کارگران آمریکایی، با مشارکت سرمایه و فناوری چین.»
برای روشنتر شدن موضوع باید گفت شخصاً در ابتدا از تعرفههای وضعشده توسط ترامپ حمایت میکردم؛ رفتارهای ناعادلانه تجاری چین، (مانند مسدود کردن کارت اعتباری آمریکایی تا زمانیکه اپلیکیشنهای پرداخت دیجیتال خود را بر بازار مسلط کند) نیازمند پاسخی قاطع بود. تنها هفته گذشته در یکی از ایستگاههای قطار پکن به من گفته شد که نمیتوانم از کارت (Visa) استفاده کنم؛ مگر آنکه آن را به یکی از اَپهای چینی مانند (Alipay) یا (WeChat Pay) متصل کرده باشم؛ اَپهایی که اکنون بیش از ۹۰ درصد کل تراکنشهای مالی در چین را در اختیار دارند.
تعرفههای هدفمند میتوانند مفید باشند (حتی آنهایی که زنجیره تأمین را به کشورهای دیگری مانند مکزیک یا ویتنام هدایت میکند) اما فقط در صورتی مؤثرند که بخشی از یک برنامهریزی جامعتر باشند. مشکل واقعی، خیالبافی ترامپ است که فکر میکند صرفاً با کشیدن دیوارها، کارخانههای آمریکایی ناگهان با قدرت به کار بازمیگردند. چنین جادوی اقتصادی، پیچیدگی شبکههای جهانی تولید امروزی را نادیده میگیرد.
چه صحبت از خودرو باشد، چه آیفون و چه واکسن، تولید صنعتی مدرن بر پایه زنجیرههای تأمین گسترده و چندملیتی ساخته شده است. تعرفهها شاید بتوانند از کالای اساسیای مانند فولاد محافظت کنند، اما اگر فکر میکنید با اعمال تعرفهها میتوان صنعت خودروسازی آمریکا را ناگهان احیا کرد، پس احتمالاً هرگز روند ساخت یک خودرو را از نزدیک ندیدهاید. حتی تسلا نیز به قطعاتی متکی است که از سراسر جهان تأمین میشوند.
بیایید افسانه «صعود چین فقط از راه تقلب است» را کنار بگذاریم. بله، در گذشته سرقت مالکیت فکری، انتقال اجباری فناوری و تقلید وجود داشت. اما غول صنعتی امروز چین، دیگر فقط ارزان کار نمیکند بلکه سریعتر، هوشمندتر و کارآمدتر عمل میکند و هرچه بیشتر پیش میرویم، این عملکرد با هستهای از هوش مصنوعی تقویت میشود.
درون باشگاه تناسب اندام چین
موتور نوآوری انفجاری چین، فقط ریشه در رهبری سیاسی یا برنامهریزی صنعتی ندارد بلکه چیزی است که «یورگ ووتکه» آن را «باشگاه تناسب اندام چین» مینامد. فرمول این باشگاه ساده است، متمرکز و بیرحم: سرمایهگذاری انبوه در آموزش (STEM) (علوم، فناوری، مهندسی، ریاضیات)، اشباع نیروی کار از استعداد و دیجیتالیسازی همهچیز.
چین هر سال حدود ۳.۵ میلیون فارغالتحصیل در رشتههای (STEM) دارد؛ عددی که بهتنهایی تقریباً دو برابر تعداد فارغالتحصیلان این رشتهها در ایالات متحده است. برنامههای آموزشی دولتی با محوریت تکمیل زنجیره تأمین نوآوری، از فارغالتحصیلان تا پژوهشگران، مهندسان و کارگران تولیدی، با دقت بینظیر به نیازهای صنعتی طراحی شدهاند. همچنین، دولت چین در پی سرمایهگذاری در بزرگترین پروژههای تحقیقاتی جهانی، از جمله در زمینههای هوش مصنوعی، نانوتکنولوژی و بیوتکنولوژی است.
چنین سیستم آموزشی و استراتژی صنعتی هماهنگ و یکپارچهای را تنها میتوان با ساختاری مشابه آنچه در چین وجود دارد، تصور کرد. در آمریکا، چالشها برای نهادهای آموزشی و صنعتی پیچیدهتر از آن است که بخواهند در زمان کوتاهی به چنین سطحی از هماهنگی و توانمندی دست یابند.
چین در حال نوآوری است، نهتنها برای پیشی گرفتن از سایر کشورهای توسعهیافته بلکه برای تعریف دوباره آینده بشریت.