چگونه سازمان فنی و حرفهای میتواند پل ارتباطی بین آموزش و اشتغال باشد
مهارت، گذرنامه ورود فارغالتحصیلان به بازار کار
در روزگاری که مدرک دانشگاهی برای بسیاری حکم زینتی بر دیوار را دارد و فارغالتحصیلان در صفهای طویل بیکاری ایستادهاند، مهارت همان نردبانی است که میتواند آنها را از گودال رکود بیرون بکشد. حالا دیگر مهارتآموزی نه صرفاً یک انتخاب، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای ورود به بازار کار است؛ ضرورتی که آمارهای رسمی نیز با عدد و رقم پای آن ایستادهاند. در این میان، سازمان آموزش فنی و حرفهای بهمثابه بازویی اجرایی در عرصه مهارتورزی، مأموریتی دارد که تحقق آن، مستقیماً بر سرنوشت اقتصادی میلیونها نفر اثر میگذارد.
احسان احمدی روزنامه نگار
بر اساس آخرین دادهها و اظهارات رئیس سازمان آموزش فنی و حرفهای کشور، بیش از نیمی از کسانی که دورههای مهارتی را گذراندهاند، وارد بازار کار شدهاند. این درصد، تنها عددی ساده در صفحه گزارشهای آماری نیست، بلکه گواهی بر کارآمدیِ راهی است که از آموزش مهارتها آغاز و به اشتغال پایدار ختم میشود. در واقع این اعداد زبان تازهای از حقیقت را روایت میکنند؛ زبانی که در آن، مهارت بهعنوان رمز عبور ورود به بازار کار شناخته میشود.
دانایی، لزوماً توانایی نیست
در بازاری که نیازمندیهای آن لحظهبهلحظه دگرگون میشود، نیروی کار دیگر نمیتواند تنها با اتکا به محفوظات دانشگاهی، موقعیتی برای خود دستوپا کند. آنچه امروز کارفرمایان از کارجویان میخواهند، نه فقط دانستن، بلکه توانستن است. در این میان، آموزشهای مهارتی همان چسب اتصالدهنده میان دانش و عمل است؛ پلی میان تئوری و تجربه، میان آرزو و اشتغال.
طبق نتایج طرح آمارگیری نیروی کار در زمستان ۱۴۰۳، نزدیک به ۳۹ درصد از کل بیکاران کشور را فارغالتحصیلان دانشگاهی تشکیل میدهند. این سهم بالا، بیانگر شکاف عمیق میان آموزشهای آکادمیک و نیازهای واقعی بازار کار است. شکافی که اگر با آجرهای مهارت پر نشود، هم بحران بیکاری تداوم مییابد و هم اعتماد عمومی به نظام آموزشی سست خواهد شد.
جذب نیروی کار ماهر
امروز در جهان، بیش از ۷۰ درصد مشاغل بر اساس مهارت جذب نیرو میکنند. این روند جهانی، نشانه روشنی از تغییر پارادایم در عرصه منابع انسانی است. دیگر سوابق تحصیلی کافی نیست و داشتن مهارتهای فنی، نرمافزاری، کار تیمی، اخلاق حرفهای و آشنایی با فضای واقعی کسبوکار به ضرورتهایی غیرقابل اغماض بدل شدهاند. همانطور که غلامحسین محمدی، معاون وزیر تعاون و رئیس سازمان آموزش فنی و حرفهای تأکید دارد: «مهارتآموزی به فرهنگ عمومی تبدیل شده، اما هنوز مسیر درازی در پیش داریم.»
در این مسیر اما، تنها ایجاد انگیزه برای کارجویان کافی نیست. استانداردسازی مهارتها، بهروزرسانی مداوم آنها و تطابق کامل با نیاز بازار، الزاماتی است که سازمان آموزش فنی و حرفهای باید بیش از پیش بر آن پای فشارد. تدوین نظام صلاحیت حرفهای برای ۴۳۸ حرفه، گام بلندی در همین راستاست؛ نظامی که در آن، مهارتها نه بر مبنای سلیقه، بلکه بر اساس نیاز واقعی اقتصاد سنجیده میشود.
مهارتآموزی راهبردی
آمارهای جهانی نیز بر راهی که در پیش گرفته شده، مهر تأیید میزند. در بسیاری از کشورها، مهارتآموزی یک راهبرد برای کاهش بیکاری بهویژه در میان جوانان محسوب میشود. نسبت ۳۰ تا ۷۰ درصدی تأثیر مهارت در اشتغال، طیف وسیعی از موفقیتهای احتمالی را نشان میدهد که به کیفیت آموزش، میزان ارتباط با صنعت، سیاستهای اشتغالزا و پویایی اقتصاد بستگی دارد. ایران نیز با نرخ موفقیت ۵۰ درصدی مهارتآموزان، همراستا با میانگین جهانی گام برمیدارد. هرچند موانعی همچون تحریمها، تورم و کندی در جذب نیروی کار ماهر، همچنان پابرجاست.
البته نباید فراموش کرد که مهارتآموزی بهتنهایی کفایت نمیکند. به تعبیر دقیقتر، مهارت شرط لازم برای اشتغال است، اما شرط کافی نیست. بازار کار ایران بهویژه در بخش رسمی، محدودیتهای فراوانی دارد و در بسیاری موارد، مهارتآموزان جذب مشاغل غیررسمی یا فعالیتهای خوداشتغالی میشوند. از اینرو، اتصال آموزشهای مهارتی به فرصتهای واقعی اشتغال، مهمترین چالش پیش روی متولیان این حوزه است.
توجه به نیازهای بازار کار
نیازسنجی بازار کار و پیشبینی روندهای آینده، حیاتیترین وظیفه سیاستگذاران حوزه مهارت به شمار میرود. آموزش در حوزههایی که فاقد تقاضای مؤثر است، تنها به اتلاف منابع و ناامیدی کارجویان منجر خواهد شد. در نقطه مقابل، تمرکز بر بخشهایی مانند فناوری اطلاعات، انرژیهای نو و مراقبتهای بهداشتی میتواند ضمن پاسخگویی به نیاز بازار، نرخ اشتغال مهارتآموزان را بهطور چشمگیری افزایش دهد.
فراتر از همه اینها، کیفیت آموزش حرف آخر را میزند. مهارتآموزی اگر با شیوههای سنتی، محتوای فرسوده یا مربیانی فاقد تجربه عملی همراه باشد، تنها به صدور گواهیهایی بیاثر میانجامد. مهارت باید در بستر واقعی کسبوکار، با مشارکت بخش خصوصی و تکیه بر الگوهای جهانی موفق شکل بگیرد. این مسیر اگرچه دشوار است، اما نتایج آن در کاهش بیکاری، افزایش بهرهوری و جهش تولید، انکارناپذیر خواهد بود.
در نهایت، باید گفت که مهارتآموزی نه فرمولی معجزهآسا، بلکه ابزاری کارآمد در سبد سیاستگذاری اشتغال است. این ابزار، اگر در زمان و مکان درست و برای فرد مناسب بهکار گرفته شود، میتواند زندگیها را دگرگون کند. آنچه نیاز داریم، پیوندی هوشمندانه میان آموزش، مهارت و اشتغال است؛ پیوندی که نهفقط در آمارها، بلکه در تجربه زیسته میلیونها ایرانی قابل لمس باشد.