نقش زنان در تولید ملی
ورود گستردهتر زنان به بازار کار در ایران دیگر یک پدیده تازه یا تصادفی نیست، بلکه نتیجه روندی تدریجی و البته گریزناپذیر در تحولات اجتماعی و اقتصادی کشور است. این تحولات نشان میدهد که زنان ایرانی، فارغ از نگاه سنتی گذشته که عمدتاً نقش آنها را به خانهداری محدود میکرد، اکنون سهمی فزاینده در تولید، کارآفرینی و خدمات دارند و بازار کار دیگر نمیتواند چشم خود را بر این واقعیت ببندد. بر پایه آمارهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، از بهمن ۱۴۰۲ تا بهمن ۱۴۰۳ بیشترین تعداد بیمهشدگان جدید را زنان تشکیل دادهاند؛ آماری که مؤید چرخش بزرگ در سهمگیری زنان از اشتغال رسمی است. از مجموع ۵۸۰ هزار نفری که پیشتر فاقد بیمه بودند و اکنون بیمه شدهاند، حدود ۳۶۳ هزار نفر زن هستند، یعنی نزدیک به دو سوم. این رقم نشان میدهد که رشد اشتغال زنان دیگر صرفاً یک شعار یا آرمان نیست، بلکه اتفاقی است که در بطن اقتصاد ایران رخ داده و قابل انکار نیست.
این تغییر سهم، البته تنها به نفع توسعه اقتصادی نیست بلکه بر شاخصهای توسعهیافتگی نیز اثر میگذارد. در جهان امروز، نرخ مشارکت اقتصادی زنان یکی از سنجههای اصلی توسعهیافتگی کشورها محسوب میشود. هرچقدر حضور زنان در بازار کار بیشتر شود، امید به تحقق توسعه پایدار قویتر خواهد شد. تجربه ایران نیز مؤید این اصل است. تنها چهاردهه پیش، زنان سهم اندکی در آموزش عالی داشتند و تعداد استادان زن در دانشگاهها به سختی به یک درصد میرسید، اما امروز بیش از نیمی از فارغالتحصیلان دانشگاهها را زنان تشکیل میدهند و سهم آنان در کادر هیئت علمی بهطور محسوسی افزایش یافته است. با این حال، مسئله تنها در آمار و نرخ مشارکت خلاصه نمیشود. کیفیت اشتغال زنان نیز به همان اندازه اهمیت دارد. در شرایط فعلی، بسیاری از زنان به دلیل حقوق پایینتر حاضر به پذیرش مشاغل با دستمزد کمترند. این موضوع موجب شده برخی کارفرمایان انگیزه بیشتری برای جذب زنان داشته باشند، ولو با هدف کاهش هزینههای خود.
طبق بررسیها متوسط دستمزد زنان بیمهشده حدود ۱۴ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است، در حالی که مردان در همین شرایط حدود ۱۶ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان دریافت میکنند. این اختلاف دو میلیون و دویست هزار تومانی در درآمد ماهانه نهتنها حاکی از تبعیض ساختاری در پرداختهاست، بلکه نگرانیهای جدی درباره تبدیل زنان به نیروی کار ارزانقیمت را ایجاد میکند. بهویژه در بازار کاری که با مازاد عرضه نیروی انسانی مواجه است. همین مازاد عرضه باعث شده شرایط سوءاستفاده از نیروی کار بهویژه زنان فراهم شود. نگرانی اصلی این است که زنان با پذیرش مشاغل کمدرآمد و غیررسمی، ناخواسته به ابزاری برای پایین نگهداشتن دستمزدها در بازار کار بدل شوند، موضوعی که هم به ضرر خود آنان است و هم موقعیت شغلی مردان را تضعیف میکند.
با وجود این چالشها، مسیر پیش روی زنان در بازار کار ایران مسیری برگشتناپذیر است. جامعه و نظام اقتصادی ایران، اگر خواهان رشد واقعی و پایدار باشد، باید زنان را نه صرفاً بهعنوان نیروی مکمل، بلکه بهعنوان نیمی از سرمایه انسانی خود جدی بگیرد. این نه یک شعار است، نه امتیازخواهی جنسیتی، بلکه ضرورتی است که تحقق آن میتواند موتور محرک توسعه ملی باشد.