بازیآفرینی در دل روشنای تاریکی
داوود خلیلآبادگان، مرد نابینایی که عمرش را صرف خدمت به روشندلان کرده است. او در تاریکی مطلق نوری ساخته تا زندگی همتایانش رنگوبوی روشنی بگیرد. داود در کنار همسر و پسر بیست سالهاش، در آغوش گرمای خانوادهای صبور و همراه، با تکیه بر ذهن خلاق و آرامشی درونی، روزگار را نه با تماشای چشم که با تماشای قلبش سپری میکند. او طرحهای خود در خصوص ساخت بازیهای فکری مانند منچ را بهعنوان طرحی صنعتی به مالکیت خود ثبت کرده و سپس به مرحله تولید رسانده است. طراحی این بازیها بهنحوی است که یک فرد نابینا میتواند بهراحتی با یک فرد بینا بازی کند. خلیل آبادگان علاوه بر بازیهای کامپیوتری، در حوزه نوشتافزار نیز خلاقیت به خرج داده و دفترچه مخصوص نابینایان و برچسبهای ضدآب تولید کرده است؛ برچسبهایی که به افراد نابینا کمک میکند بهسادگی به مواد اولیهای که در حین آشپزی استفاده میکنند دسترسی داشته باشند. قصه زندگی داوود خلیلآبادگان، طراح بازیهای فکری ویژه نابینایان، معجونی است از اراده، عشق، ابتکار و امیدی بیپایان.