printlogo


اقتصاد دانش و نقش آن در جوامع مدرن
سمیرا مرادی روزنامه نگار


اقتصاد دانش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مفاهیم عصر مدرن، نقشی اساسی در تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع ایفا می‌کند. این نوع اقتصاد بر پایه دانش، نوآوری و اطلاعات بنا شده است و برخلاف اقتصاد سنتی که بر منابع فیزیکی و تولید انبوه متکی بود، بر خلاقیت، ایده‌ها و استفاده از فناوری اطلاعات تمرکز دارد.
اقتصاد دانش (Knowledge Economy) به نظامی اقتصادی اطلاق می‌شود که در آن تولید و استفاده از دانش به‌عنوان منبع اصلی رشد اقتصادی، تولید ثروت و اشتغال‌زایی مطرح است. سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) اقتصاد دانش را اقتصادی تعریف می‌کند که در آن دانش و اطلاعات، محرک اصلی رشد، ایجاد ارزش و افزایش رقابت‌پذیری است.
پیتر دراکر، از متفکران برجسته مدیریت، اقتصاد دانش را اقتصادی می‌داند که در آن موفقیت سازمان‌ها و جوامع به جای وابستگی به دارایی‌های فیزیکی، به توانایی در به‌کارگیری دانش و نوآوری بستگی دارد. همچنین، بانک جهانی اقتصاد دانش را سیستمی تعریف می‌کند که در آن سرمایه انسانی، نوآوری و زیرساخت‌های فناورانه، شالوده اصلی توسعه اقتصادی محسوب می‌شوند.

تاریخچه شکل‌گیری اقتصاد دانش
مفهوم اقتصاد دانش با ظهور فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در قرن بیستم شکل گرفت. در دوره پیشا‌صنعتی، اقتصاد عمدتاً متکی به کشاورزی و استفاده از منابع طبیعی بود، اما نیاز به آموزش و مهارت‌های اولیه در تولید صنایع دستی و کشاورزی به‌تدریج اهمیت دانش را نشان داد. وقوع انقلاب صنعتی نقطه عطفی در اقتصاد جهانی بود که تولید انبوه و استفاده از ماشین‌آلات را جایگزین نیروی کار یدی کرد. در این دوره اگرچه دانش علمی برای توسعه فناوری‌ها ضرورت داشت اما اقتصاد همچنان به سرمایه فیزیکی متکی بود. جنگ جهانی دوم و اتفاقات بعد از آن عرصه اقتصاد جهانی را تغییر داد، به‌طوری که در این دوره پیشرفت‌های فناوری اطلاعات و ارتباطات، اینترنت و فناوری‌های دیجیتال، زمینه را برای ظهور اقتصاد دانش فراهم کرد. دهه 1990 میلادی را می‌توان دوران بلوغ اقتصاد دانش دانست، جایی که شرکت‌های فناوری‌محور مانند مایکروسافت و گوگل به‌عنوان غول‌های اقتصادی ظاهر شدند.
اهمیت اقتصاد بر پایه فناوری 
چرخش شیوه تولید و سوار شدن دانش و آگاهی بر گرده اقتصاد جهانی، مناسبات تازه‌ای را رقم زد. این نوع اقتصاد مزایایی را در پی داشت، به‌گونه‌ای که مسیر توسعه را هموارتر کرد. اگر بخواهیم مزایای اقتصاد دانش را بررسی کنیم باید به مواردی چند اشاره کنیم؛ اقتصاد دانش موجب افزایش بهره‌وری می‌شود، زیرا از فناوری‌ها و نوآوری‌های پیشرفته برای بهینه‌سازی فرایندها استفاده می‌کند. همچنین ایجاد فرصت‌های شغلی نوین از نتایج این نوع اقتصاد محسوب می‌شود. صنایع مرتبط با فناوری اطلاعات، بیوتکنولوژی، هوش مصنوعی و غیره، فرصت‌های شغلی جدیدی ایجاد کرده‌اند که مهارت‌های پیشرفته را می‌طلبند. رشد پایدار یکی دیگر از پیامدهای اقتصاد دانش است. اقتصاد دانش، برخلاف اقتصادهای مبتنی بر منابع فیزیکی، پایداری بیشتری دارد و بر ایده‌ها و نوآوری‌ها که منابعی بی‌پایان هستند، تکیه دارد. مورد بعدی این است که اقتصاد دانش موجب تقویت رقابت‌پذیری می‌شود. در جهانی که رقابت اقتصادی شدید است، کشورها و شرکت‌هایی که بر پایه اقتصاد دانش عمل می‌کنند، برتری بیشتری دارند. همچنین اقتصاد دانش پتانسیل پاسخگویی به چالش‌های جهانی را در خود نهفته دارد. این نوع اقتصاد می‌تواند به حل مشکلاتی مانند تغییرات اقلیمی، بهداشت جهانی و کمبود منابع کمک کند، به این دلیل که دانش و نوآوری در این مسیر اساس راه‌حل‌ها تلقی می‌شوند.

تأثیر اقتصاد دانش بر جوامع مدرن
بررسی‌ها نشان می‌دهد که اقتصاد دانش ساختار جوامع مدرن را به‌طور بنیادین تغییر داده است. این اقتصاد با ایجاد تحول در نظام آموزشی باعث شده آموزش و پرورش به سمت ارائه مهارت‌های مرتبط با فناوری، تفکر انتقادی و خلاقیت حرکت کند. از طرفی صنایعی مانند فناوری اطلاعات، اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و انرژی‌های تجدیدپذیر بر مبنای اقتصاد دانش شکل گرفته‌اند. در بخش‌ تولید، نیاز به نیروی کار متخصص و کاهش مشاغل یدی، ساختار بازار کار را تغییر داده است. اقتصاد دانش در برخی موارد موجب افزایش شکاف طبقاتی شده است؛ زیرا دسترسی به دانش و مهارت‌های پیشرفته نیازمند زیرساخت‌ها و آموزش مناسب است.
همچنین اقتصاد دانش امکان تعامل و همکاری جهانی را فراهم کرده است و موجب توسعه تجارت بین‌المللی و همکاری‌های فرامرزی شده است.
کشورهای در حال توسعه برای رسیدن به پیشرفت‌هایی در سطح جهانی نیاز به ایجاد تغییرات در ساختارهای اقتصادی خود دارند. برای توسعه اقتصاد دانش، کشورهای در حال توسعه باید سیاست‌ها و استراتژی‌های متناسبی اتخاذ کنند تا بتوانند از این رهاورد به توسعه بیشتری دست پیدا کنند. از جمله این سیاست‌ها می‌توان به سرمایه‌گذاری در آموزش اشاره کرد. آموزش مهارت‌های فناوری و تقویت نظام آموزشی برای پرورش نیروی انسانی ماهر، اساس توسعه اقتصاد دانش است. همچنین این کشورها به توسعه زیرساخت‌های فناوری در سطح وسیعی نیاز دارند. در این زمینه گسترش اینترنت، دسترسی به ابزارهای دیجیتال و ایجاد زیرساخت‌های ارتباطی برای حمایت از نوآوری ضروری است. در قدم‌های بعدی باید برای تقویت نوآوری و تحقیق و توسعه دولت‌ها و بخش خصوصی، در تحقیق و توسعه سرمایه‌گذاری و محیطی برای رشد ایده‌های نوآورانه فراهم کنند. یکی دیگر از مجراهایی که موجب توسعه کشورهای کمتر توسعه‌یافته می‌شود تقویت همکاری‌های بین‌المللی است. این کشورها معمولاً به دلیل سیاست‌گذاری‌های نامناسب در حوزه روابط بین‌الملل چالش‌هایی را تجربه می‌کنند. مشارکت در پروژه‌های بین‌المللی و استفاده از تجربیات کشورهای پیشرفته می‌تواند به رشد اقتصاد دانش کمک کند. حمایت از کارآفرینی یکی دیگر از راه‌های تحقق‌بخشی به اقتصاد دانش و هموار کردن مسیر توسعه است. ایجاد فضای مناسب برای استارت‌آپ‌ها و کسب‌وکارهای نوپا که بر پایه دانش عمل می‌کنند، در این زمره می‌گنجد و می‌تواند موتور محرک اقتصاد دانش باشد. در نهایت هم اصلاح قوانین و مقررات فرسوده و ناقص است که به این کشورها یاری می‌رساند تا روندهای نامطلوب گذشته را پشت سر بگذارند و وارد عرصه‌های جدید نوآوری شوند. به این ترتیب قوانین مربوط به مالکیت فکری و حمایت از نوآوران باید تقویت شوند تا از ایده‌ها و اختراعات محافظت به عمل آید.
اقتصاد دانش به‌عنوان یک پارادایم جدید اقتصادی، توانسته جوامع را به سوی رشد پایدار و تحولاتی عظیم هدایت کند. کشورهایی که توانسته‌اند از ظرفیت‌های دانش و نوآوری بهره بگیرند، موفق به دستیابی به پیشرفت‌های چشمگیر شده‌اند. در مقابل، کشورهای در حال توسعه برای استفاده از این فرصت باید با سرمایه‌گذاری در آموزش، توسعه زیرساخت‌های فناوری و تقویت نوآوری، شکاف موجود را کاهش دهند و به اقتصاد جهانی دانش‌محور بپیوندند.