آسیبهای اجتماعی و روانی کودکان کار
پدیده کودکان کار یکی از آسیبهای تلخ اجتماعی است که تأثیرات منفی گستردهای بر جامعه دارد. گذر از دوره کودکی و ورود به دنیای نوجوانی و بزرگسالی، سرآغاز دوران جدیدی از مشکلات این کودکان است. مطالعات جرمشناختی نشان میدهد که اغلب مجرمان و بزهکاران، دوران کودکیشان را، که یکی از بهترین دوران زندگی هر انسانی است، پرآسیب پشت سر گذاشتهاند. در خصوص مشکلات و آسیبهای جسمی و روانی کودکان کار با دکتر علی قائدنیای جهرمی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و مدیرعامل مؤسسه کاهش آسیب اجتماعی رویش به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید:
تعریف کودکان کار
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تأکید بر اینکه از لحاظ قانونی، بهکارگیری افراد زیر 15 سال که کودک تلقی میشوند، ممنوع است میگوید: «آنچه در کار کودکان منع میشود انجام اموری است که سلامت جسمی، روانی و عزت نفس آنها را خدشهدار کرده و موجب سوءاستفاده و ایجاد آسیب بر آنها میشود. در قانون کار کشورمان افراد بین ۱۵ تا ۱۸ سال، کارگران نوجوان به حساب میآیند که در صورت تأیید پزشک معتمد تأمیناجتماعی و با رعایت پیششرطهایی به رسمیت شناخته میشوند. بهطور کلی کار کودک به کاری گفته میشود که بچهها را از دنیای کودکی و قدر و منزلت انسانی محروم میکند و برای رشد و تکامل ذهنی آنها مضر است.»
قائدنیای جهرمی با بیان اینکه هدف از قوانین و مقررات مربوط به کودکان کار پیشگیری از مخاطراتی است که در کمینشان قرار دارد میافزاید: «قانونگذار نسبت به این موضوع، قوانین سختگیرانهای وضع کرده است. کارفرمایانی که برخلاف قوانین مربوطه، اقدام به بهکارگیری کودکان کنند، مجازات خواهند شد. از سال ۲۰۰۲ سازمان بینالمللی کار روز جهانی مقابله با کار کودک را برای افزایش آگاهی و فعالیت در زمینه جلوگیری از کار کودکان، مطرح کرد که هدف آن پیشگیری بود اما عملاً میبینیم این آسیب اجتماعی در جوامع متعدد در حال رشد است. در کشور ما هم متأسفانه حضور کودکان کار روندی افزایشی داشته و جزئی از تصویر شهرمان شده است؛ بهعبارتی کودکان کار به عنصری از شهر بدل شدهاند.»
علت پیدایش کودکان کار
این کارشناس علت شکلگیری و پیدایش کودکان کار در جامعه را عوامل اجتماعی و اقتصادی عنوان میکند و توضیح میدهد: «فقر، اعتیاد و طلاق مثلث نابودی خانواده و کودکان است. کار کودک ریشه در بیپناهی و فقر دارد. بسیاری از مواقع کودکان به دلیل وجود اوضاع و احوال خانوادگی، شرایط اجتماعی و مشکلات عدیده اقتصادی مجبور به انجام کارهای سخت و طاقتفرسا میشوند. آنان معمولاً خانوادههای پرجمعیت و ازهمگسیخته دارند. والدین آنها غالباً بیمار، ناتوان و یا درگیر اعتیادند. گروهی از کودکان کار هم مهاجران افغاناند که به دلیل نداشتن مدارک هویتی از تحصیل محروم مانده و بالاجبار وارد چرخه اقتصادی میشوند.» قائدینیای جهرمی در ادامه به بیان ویژگیهای کار کودکان میپردازد و یادآور میشود: «کارهایی که کودکان انجام میدهند برای سنشان سخت و طاقتفرساست. دستمزدشان ناچیز است و در اکثر مواقع از همان حقوق و دستمزد اندک هم بهرهمند نمیشوند و درآمدشان به پدر و مادر یا دیگر اعضای خانواده داده میشود. کودکان کار تنها افرادی که بر سر چهارراهها فال یا گل میفروشند نیستند بلکه کار کودک اشکال مختلفی دارد که کار در کارگاهها، مغازهها، تولیدیها و حتی کار در خانه و مزرعه را دربر میگیرد. کودکانی که در بازار باربری میکنند و یا در کارگاههای زیرزمینی و بدون مجوز فعالیت دارند کودک کار محسوب میشوند. در این کارگاهها به علت عدم نظارت نهادی وضعیت این کارگران کوچک دیده نمیشود.» او ادامه میدهد: «باوری وجود دارد که کودکان کار توسط باندهای تبهکاری مدیریت میشوند این دیدگاه کموبیش هنوز هم وجود دارد ولیکن فعالیت نهادهای مردمی و دولتی تا حدی این نگاه را تغییر داده است. بیشتر کودکان کار با خانواده زندگی میکنند اما به علت فقر و شرایط نامطلوب خانوادگی بعضی شبها و اکثر ساعات روز را در خیابانها سپری کرده و با مشکلات معیشتی، اعتیاد، بیکاری و حاشیهنشینی دست و پنجه نرم میکنند. گروه اقلیتی از این کودکان هم وجود دارند که رابطه آنها با خانواده به حداقل رسیده و یا اساساً چنین ارتباطی وجود ندارد. این بچهها در مکانهایی مانند خانههای متروکه، سایر ساختمانها و پناهگاهها بهسر میبرند.»
مشکلات کودکان کار
قائدینیای جهرمی عمدهترین مشکلات کودکان کار را اعتیاد، بیسوادی، سوءاستفادههای گوناگون، افسردگی و تمایل به خودکشی بیان میکند و میگوید: «از نگاه آنان پلیس همیشه دشمن است و نمیتوانند درک کنند که این نهاد برقرارکننده نظم و امنیت در جامعه میتواند در مواقع لزوم به آنها کمک کند. آنها روحی خالی از نشاط و سرزندگی دارند و حسرت بخش بزرگی از زندگیشان است. زندگی خیلی زود مجبورشان میکند دست از آرزوهایشان بکشند و فرصت کودکی کردن را از دست بدهند.»
او اضافه میکند: «درصد بسیاری از این کودکان دچار سوءتغذیه هستند که این مسئله بر روند تکامل و رشدشان تأثیر منفی میگذارد. آنان به لحاظ رشد جسمانی و روانی بهطور تقریبی دو سال از کودکان معمولی عقبترند. بهداشت فردی برایشان مفهومی ندارد و در معرض انواع بیماریهای عفونی، مشکلات تنفسی، مسمومیتهای شیمیایی و بیماریهای پوستی قرار میگیرند. کارهای سخت و خطرناک (مثل حمل بارهای سنگین، کار در محیطهای صنعتی یا کشاورزی) منجر به ایجاد آسیبهای عضلانی، استخوانی و مفصلی آنان میشود. بسیاری از کودکان در محیطهای کاری مانند کارگاهها، معادن یا خیابانها در معرض خطر تصادفات شدید (مثل سوختگی، بریدگی، سقوط از ارتفاع) قرار میگیرند. آنان به دلیل سن و جثه کوچکترشان نسبت به بزرگترها آسیبپذیرترند. کار کردن کودک بدون شک برای سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و شخصیتی کودک مضر بوده و صدمات جبرانناپذیری بر آنان وارد میکند.» این روانشناس ادامه میدهد: «فضای ناسالم جامعه، سن شروع به بزهکاری اجتماعی در کودکان کار را کاهش و ابتلای آنها را به انواع آسیبهای جسمی و روانی افزایش میدهد. وقتی کودکان کار از سمت مردم و جامعه طرد شده و مورد بیتوجهی، بیرحمی و تعدی قرار میگیرند مواجه شدن با توهین و بیاحترامی، موجب شکلگیری تصویری منفی و بیارزش از شخصیت خود در ذهنشان میشود، احساس حقارت میکنند و اعتماد به نفسشان کاهش مییابد. وقتی در چنین فضایی رشد میکنند عملاً نمیتوانند از لحاظ روانشناختی وضعیت مطلوبی داشته باشند. بنابراین دچار انحرافات اجتماعی شده و به سمت بزهکاری سوق داده میشوند. سرخوردگی، یأس و نومیدی، خشم و نفرت از یکسو به بزه، جرائم، مفاسد اخلاقی و خودکشی و سایر معضلات فردی منجر میشود و از سوی دیگر افراد جامعه را با کاهش امنیت اقتصادی، اجتماعی و سایر مشکلات روبهرو میسازد. پژوهشها نشان داده میزان آسیبپذیری دختران کار از پسران بیشتر است.»
نحوه صحیح رفتار
قائدنیای جهرمی با بیان اینکه هرگونه رفتار ما با کودکان کار در آیندهشان تأثیرگذار است، درباره چگونگی رفتار با کودکان کار میگوید: «باید از پرخاشگری، بیاحترامی، ترحم و بیتوجهی اجتناب کنیم. به محض اینکه آنان را در معرض آسیب و یا خطری دیدیم با اورژانس اجتماعی (۱۲۳) تماس گرفته و گزارش دهیم. این کودکان نباید نادیده گرفته شوند؛ چراکه جزئی از جامعهاند. آنان را غیرعادی جلوه ندهیم و سؤال پیچشان نکنیم. وقتی در گفتوگو به آنها احساس غیرعادی بودن را منتقل میکنیم متوجه این رفتار میشوند و همین موضوع میتواند بسیار صدمهزننده باشد. با این کودکان بهطور دوستانه برخورد کنیم. بیان جملات محبتآمیزی مثل اینکه «تو یک مرد کوچک هستی که داری کار میکنی و جامعه به وجودت افتخار میکند» حس ارزشمندی به آنها میدهد. در ازای کاری که انجام میدهند یا کالایی که خریداری میکنیم به آنان پول دهیم در غیر اینصورت باعث گداپروری میشود. آنان هر روز و هر ساعت جلوی چشمانشان تبعیض و ناعدالتی را میبینند، بنابراین خشونت کلامی و رفتاری قطعاً میتواند در آیندهای نزدیک از این کودکان یک هیولا بسازد. نباید فراموش کنیم همه کودکان حق دارند شرایط درخور شأن داشته و از امنیت، دفاع، فرصت بازی، آموزش باکیفیت، آب آشامیدنی و غذای سالم برخوردار باشند.»
این روانشناس با اشاره به سازمانهای مردمنهاد (سمنها) و مؤسسات خیریه حمایت از کودکان کار میگوید: «این مؤسسات تلاش میکنند از طریق برداشتن موانع پیشروی کودکان، فرصت بازگشت به زندگی عادی و معمولی را برایشان فراهم کرده و با استمرار این فعالیتها به آنان کمک کنند که بتوانند ادامه مسیر داده و بهتدریج ضمن کاستن از رنجها فرصت برخورداری از حقوق اساسی نیز در اختیارشان قرار دهند. بنابراین اگر میخواهیم این بچهها را حمایت کنیم حتماً از طریق NGO و سازمانهای مرتبط به حمایت از این کودکان بپردازیم. سمنها با دارا بودن نیروهای متخصص خانوادههای این کودکان را مورد شناسایی قرار داده و بهتر میتوانند به آنان کمک کنند. مؤسسات خیریه دانشجویی هم در زمینه آموزش این کودکان فعالیت میکنند. اگر بتوانیم سواد و تحصیلات این کودکان را به حدی برسانیم که حداقل وقتی به سن قانونی ۱۸ سال میرسند از کارهای پرخطر فاصله بگیرند و توانمند شوند گام بزرگی در کاهش معضلات آنان برداشتهایم.»