مدیریت بیکاری در دوران انقلاب هوش مصنوعی
مریم حسینی مترجم
با گسترش فعالیت هوش مصنوعی و تغییراتی که در بازار کار ایجاد میکند، برخی نگرانند که شغلهای زیادی از بین برود و بیکاری افزایش یابد. در مقابل، عدهای معتقدند که هوش مصنوعی باعث رشد بهرهوری و خلق فرصتهای شغلی جدید میشود. این دو دیدگاه متفاوت محور بحثهای زیادی شدهاند.
در واقع بحثهای جاری درباره هوش مصنوع (AI) و مشاغل حول دو دیدگاه متضاد متمرکز شده است: یکی بدبینانه و دیگری خوشبینانه.
بدبینها که نگران بیکاری گسترده و آیندهای بدون شغل هستند باور دارند که هوش مصنوعی و رباتها با انجام ترکیبی از وظایف خودکار و معمولی میتوانند شغلهای موجود را بهطور گسترده حذف کنند. خوشبینها هم معتقدند هوش مصنوعی با حذف وظایف تکراری و خستهکننده، شرایطی فراهم میکند تا کارگران و کارمندان بر وظایف خلاقانه و ارزشآفرین متمرکز شوند. این فرایند میتواند باعث افزایش بهرهوری، رشد اقتصادی و خلق فرصتهای شغلی جدید شود.
در میان این دو دیدگاه متضاد، جایی برای یک رویکرد میانهرو نیز وجود دارد. این گروه، هم خطرات هوش مصنوعی را میپذیرند و هم به پتانسیلهای مثبت آن توجه دارند. به این گروه اصطلاحاً واقعگرایان میگویند.
دیدگاه واقعگرایانه بر این نکته تأکید دارد که نتایج هوش مصنوعی از پیش تعیینشده نیست. جوامع حق انتخاب دارند و میتوانند تصمیم بگیرند که فناوری چگونه و در چه شرایطی به کار گرفته شود، دستاوردهای احتمالی چگونه توزیع شوند و سرنوشت افرادی که تحتتأثیر قرار میگیرند- چه به شکل مثبت و چه منفی- به چه سمتی هدایت شود.
دیدگاه مذکور همچنین تأکید میکند بیشتر مشاغل به لطف محدودیتهای فعلی هوش مصنوعی از بین نخواهند رفت؛ زیرا این فناوری هنوز در انجام بسیاری از وظایف با کیفیت بالا محدودیت دارد. با این حال اذعان دارد که برخی مشاغل از بین خواهند رفت و پیامدهای این بیکاری برای کارگرانی که شغل خود را از دست میدهند، نهتنها به دلیل اثرات فوری بیکاری، بلکه به دلیل تأثیرات بلندمدت آن بر درآمد و آینده شغلی چندان خوشایند نخواهد بود.
بنابراین مسیر پیشروی ما مشخص است؛ تصمیمگیری آگاهانه و منصفانه درباره چگونگی استفاده از این فناوری و نحوه حمایت از کسانی که تحتتأثیر قرار میگیرند.
از دستگاههای ریسندگی تا سوئیچهای تلفنی
تاریخ اقتصاد مملو از روایتهایی است نشاندهنده سختیهایی که از نوآوریهای فناورانه ناشی شدهاند. بن اشنایدر، تاریخنگار در نوشتههای خود درباره بیکاری فناورانه در دوران انقلاب صنعتی، به اثرات منفی بلندمدت مکانیزه شدن ریسندگی دستی بر زنان و خانوادههای آنها اشاره میکند. در دهه ۱۷۷۰، ریسندگی دستی در بریتانیا برای بیش از هشت درصد جمعیت ایجاد اشتغال میکرد؛ شغلی که عمدتاً توسط زنان و کودکان در آن زمان انجام میشد. از دست دادن این شغلهای خانگی که از دهه ۱۷۸۰ آغاز و تا نیمقرن ادامه داشت، باعث کاهش درآمدهای روستایی شد؛ چراکه زنان قادر به جبران این کاهش درآمد نبودند. مشاغل کارگاهی جدیدی که به وجود آمدند در مراکز شهری بودند و تعدادشان بسیار کمتر بود.
مکانیزه شدن دستگاههای سوئیچ تلفن نمونه دیگری از تأثیر فناوری بر مشاغل است. در دهه ۱۹۲۰ صنعت تلفن ایالات متحده بیش از ۳۰۰ هزار نفر را مشغول به کار کرده بود و این حرفه بهویژه برای زنان جوان، پنجمین شغل مهم محسوب میشد. با مکانیزه شدن این دستگاهها در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰، تعداد شاغلان این حوزه تا ۸۰ درصد کاهش یافت.
اگرچه حذف این مشاغل، تأثیر چندانی بر زنان تازهوارد به بازار کار نداشت اما داستان برای اپراتورهای قدیمیتر متفاوت بود. آنها نهتنها مدت طولانیتری بیکار ماندند، بلکه اگر شغلی پیدا میکردند، معمولاً با دستمزد کمتری بود. مکانیزه شدن برای بسیاری از این زنان، آغاز یک دوره سخت در مسیر شغلی محسوب میشد.
پیامدهای هوش مصنوعی برای اشتغال
همانطور که میدانیم اگرچه نوآوریهای تکنولوژیک و همچنین اختراعات دیگر منجر به پیشرفتهایی در حمل و نقل، دیجیتالی شدن و سایر حوزهها شدهاند و در نهایت به رشد اقتصادی و افزایش اشتغال کمک کردهاند اما این تمام ماجرا نیست و نباید پیامدهای منفی بیکاری ناشی از فناوری را در کوتاهمدت و میانمدت نادیده بگیریم.
پژوهشهای سازمان بینالمللی کار نشان میدهد که هوش مصنوعی مولد، تأثیر چندانی بر کاهش اشتغال کلی ندارد اما داستان برای برخی مشاغل متفاوت است. بیشترین فشار این فناوری بر گروه خاصی از شغلها بهویژه کارکنان پشتیبانی دفتری و اداری وارد خواهد شد. این گروه بیشتر از دیگران تحتتأثیر موج تغییرات قرار میگیرند.
مشاغل پشتیبانی دفتری شامل حرفههایی مانند خدمات مشتریان، متصدیان پذیرش یا منشیهاست که در طول ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته با کاهش سطح اشتغال مواجه شدهاند و تأثیرات هوش مصنوعی در آنها به تازگی در حال شکلگیری است. بسیاری از این مشاغل توسط زنان انجام میشود. به همین دلیل، زنان ۲.۵ برابر بیشتر از مردان در معرض ریسکهای ناشی از اتوماسیون قرار دارند.
بهطور کلی بر اساس ارزیابی ما ۲.۳ درصد از اشتغال (یا حدود ۷۵ میلیون شغل) در معرض خطر اتوماسیون بهدلیل افزایش استفاده از فناوری هوش مصنوعی مولد قرار دارد. در کشورهای پردرآمد این سهم بیشتر و معادل ۵.۱ درصد از اشتغال (یا حدود ۳۰ میلیون شغل) است؛ چرا که این نوع مشاغل در آنجا رواج بیشتری دارد.
تأثیر بر زیرساختها
موضوع نگرانکننده دیگری که در مورد گسترش هوش مصنوعی وجود دارد این است که حتی در برخی کشورهای در حال توسعه، حمایت زیادی در برابر خطرات اتوماسیون وجود ندارد. مطالعهای که اخیراً توسط پاول گمریک و همکارانش در سازمان بینالمللی کار و بانک جهانی منتشر شده، نشان میدهد که در آمریکای لاتین، بسیاری از مشاغلی که میتوانند از اثرات افزایش بهرهوری هوش مصنوعی بهرهمند شوند، در حال حاضر از کامپیوتر در محل کار استفاده نمیکنند و بنابراین از این مزایا محروم خواهند ماند، در حالی که کارگران مشاغلی که بیشتر در معرض ریسک اتوماسیون هستند، بیشتر از کامپیوتر استفاده میکنند. به این ترتیب، کمبود زیرساختهای مناسب مانع از افزایش بهرهوری در برخی شغلهاست اما این مشکل برای مشاغلی که در معرض خطر اتوماسیون هستند، وجود ندارد.
در آمریکای لاتین، بسیاری از مشاغل در معرض خطر اتوماسیون، توسط زنانی اشغال میشوند که تحصیلکرده، ساکن مناطق شهری و با درآمد نسبتاً بالا هستند. این افراد معمولاً در صنایع بانکداری، مالی، بیمه یا بخشهای دولتی مشغول به کارند و قراردادهای شغلی رسمی دارند. به عبارت دیگر، در دسته شغلهای نسبتاً خوب قرار میگیرند. اگرچه این مشاغل همه از بین نخواهند رفت اما افرادی که شغل خود را از دست میدهند، با چالشهای جدی در بازگشت به بازار کار مواجه خواهند شد بهویژه در آمریکای لاتین؛ جایی که بخش زیادی از بازار کار به مشاغل غیررسمی و خوداشتغالی تعلق دارد.
مطالعات بهطور واضح نشان میدهند که بیکاری- چه ناشی از فناوری باشد و چه دلایل دیگر- اثرات بلندمدت و ماندگاری بر زندگی کارگران میگذارد. این اثرات شامل افزایش احتمال بیکاریهای مکرر و کاهش تدریجی درآمد در طول زمان است. جالب اینکه این یافتهها فارغ از کشور، شرایط اقتصادی یا ویژگیهای فردی کارگران ثابت هستند. بهطور مداوم، هر مطالعه جدید که پیچیدهتر از قبلی است، این نتیجه را تأیید میکند.
مطالعات همچنین تأکید میکنند که حمایتهای مالی درونکشوری در این زمینه نقش حیاتی دارند. این حمایتها نهتنها در کاهش از دست دادن فوری درآمد مؤثرند، بلکه با فراهم کردن زمان برای پیدا کردن شغلهای بهتر، به کاهش اثرات بلندمدت بیکاری کمک میکنند. به همین دلیل، اثرات ماندگار بیکاری در کشورهایی که نهادهای بازار کار و سیستمهای حمایتی اجتماعی قویتری دارند، کمتر محسوس است، هرچند هنوز هم مشاهده میشود. این موضوع اهمیت حیاتی سیاستگذاریهای درست و مؤثر را نشان میدهد.
راهکارهای به حداقل رساندن زیانهای شغلی
بهترین و اولین راهحل برای به حداقل رساندن زیانهای شغلی این است که مانع از بین رفتن شغلها شویم. یکی از روشهای مؤثر در این راستا، تشویق به استفاده از نوآوریهای فناورانهای است که به جای جایگزینی نیروی انسانی، آن را تقویت کند. این فناوریها به افراد کمک میکنند تا وظایفشان را بهتر انجام دهند و بهرهوری را بالا ببرند. همانطور که آسیموگلو و جانسون در کتاب اخیر خود یعنی «قدرت و پیشرفت» به آن اشاره کردهاند.
گزینه دیگری که در کوتاهمدت عملیتر است جابهجا کردن کارکنانِ در معرض خطر بیکاری فناورانه به مشاغل دیگر در همان سازمان است.
علاوه بر استقرار مجدد، سازمان بینالمللی کار از کارفرمایان میخواهد که به دنبال راهحلهای دیگر مانند تنظیم ساعات کاری و سیاستهای استخدامی باشند و این اقدامات را پس از مشورت با سازمانهای کارفرمایی و کارگری انجام دهند.
در صورت از دست دادن شغل، نیاز به سیاستهای دیگری نیز وجود دارد؛ از جمله حمایتهای درآمدی از طریق بیمه بیکاری یا دیگر تدابیر حمایتی اجتماعی. همچنین باید برنامههای بازآموزی و ارتقای مهارتها توسعه یابند تا کارگران را برای مشاغل جدید در اقتصاد دیجیتال و همچنین در بخشهای در حال رشد اقتصاد سبز و مراقبتی آماده کنند. آمادهسازی کارگران برای این مشاغل و حمایت از سرمایهگذاریهای عمومی و خصوصی در این بخشها نقش مهمی در کاهش اثرات منفی بیکاری فناورانه ایفا خواهد کرد.
منبع: ilo