printlogo


بوی کتاب نو؛ حقی که نمی‌توان از کودک گرفت
سروش غفاری روزنامه نگار

مشکلات تحصیل کودکان افغانستانی در ایران، تنها جنبه سیاست‌گذاری و اقتصادی ندارد. یکی از مهم‌ترین مسائل، تفاوت فرهنگی میان کودکان ایران و افغانستان و چالش‌های عمیق و دردناکی است که در نتیجه آن ایجاد می‌شود. مسائلی که از یک‌سو چوب نژادپرستی را بر سر کودکان افغان فرود می‌آورد و از سوی دیگر کودکان ایرانی را با وجوهی از فرهنگ بیگانه آشنا می‌کند که ممکن است برای آن‌ها مخرب باشد.

تجربه فعالان اجتماعی حوزه آموزش اتباع و همچنین صدها معلمی که روزانه با دانش‌آموزان ایرانی و افغان سروکار دارند، گاهی امیدبخش ولی بیشتر دردناک است.
با یکی از معلمان باسابقه شهرستان‌های استان تهران صحبت کردم که این روزها خط قرمزش نبودن دانش‌آموز افغانستانی در کلاس است. علت را جویا شدم و گفت: «هیچ سالی دانش‌آموز افغانی نداشته‌ام که از نظر آموزشی در حد متوسط کلاس باشد. این بچه‌ها یا بسیار باهوش و مستعد و فراتر از حد کلاس هستند (که ممکن است به‌خاطر سن بالاتر باشد) یا بسیار بی‌انگیزه‌تر از حد کلاس. بزرگ‌ترین مشکلی که ما با دانش‌آموزان ورودی از افغانستان داریم لهجه متفاوت آن‌هاست که در املا و خوانش مشکل ایجاد می‌کند.» او ادامه داد: «دولت برای آموزش از خانواده‌های اتباع پول می‌گیرد و این توقع و امید را برای آن‌ها ایجاد می‌کند که در صورت پرداخت پول شهروند درجه یک به حساب می‌آیند اما این خانواده وقتی به همراه بچه‌های خود به ارگان‌هایی مثل بانک و ثبت اسناد می‌روند، متوجه می‌شوند هرچه فکر می‌کردند خطاست و اصلاً جایگاه شهروندی در ایران ندارند.»
او درباره مشکلات فرهنگی حضور کودکان و نوجوانان افغان در ایران بیان کرد: «زندگی آن‌ها اغلب جمعی است. به همین دلیل در خانواده و اطرافیان خود چیزهایی می‌بینند و می‌شنوند که شاید اصلاً کودک ایرانی نشنود و این‌ها را با خود به مدرسه می‌آورند. از طرفی در مدرسه هم وضعیت خوبی ندارند و مدام مسخره می‌شوند. من دانش‌آموزان زیادی داشته‌ام و می‌توانم مواردی را برای شما نام ببرم که شاگرد زرنگ هم بودند اما به خاطر رفتارهای غلط بچه‌های دیگر در مدرسه افت تحصیلی پیدا کردند و در نهایت هم ترک تحصیل کردند.»
این معلم توضیح داد: « اغلب این بچه‌ها، کودک کار هم هستند و مشکلات و مسائل فضای کار سیاه و غیرقانونی را نیز به مدرسه می‌آورند.» از او راهکار خواستم و توضیح داد: «باید مدارسی مخصوص افغانستانی‌ها با کادر افغانی و فرهنگ و شکل خودشان برایشان بنا کنیم. مشکلات آن‌ها در این مدارس قطعاً کمتر است و مسائل کمتری ایجاد می‌کنند. دست‌کم احساس نمی‌کنند که درجه دو هستند.» موافق نظر او باشیم یا نباشیم، در بسیاری از فضاهای اجتماعی کشور ما، «افغانی» فحش است. فحشی که یک کودک هیچ دخل و تصرفی در آن ندارد و اختیاری هم در مورد آن ندارد.

دانش‌آموزان افغانستانی بزهکارتر شده‌اند
یکی دیگر از مدیرانی که سال‌ها مدرسه‌ای را  در منطقه به اصطلاح «افغانی‌نشین» اداره کرده، برایم توضیح داد که موضوع کودکان افغان در سال‌های اخیر بسیار متفاوت از گذشته است. انگار در این سال‌های اخیر، دانش‌آموزان بیشتر با فضای ایران اخت شده‌اند. زبانشان به ما نزدیک شده و با فرهنگ ما آشناتر شده‌اند. او درباره وضعیت بزهکاری نوجوانان افغان در مدارس ایران، به تجربه شخصی‌اش استناد کرد و گفت: «قبلاً بزهکاری این بچه‌ها در مدرسه از بچه‌های ایرانی کمتر بود. دلیلش هم وحشت دانش‌آموزان افغان از دیپورت شدن بود که از طرف خانواده‌ها مدام به آن‌ها گوشزد می‌شد اما الان متأسفانه بزهکاری‌هایی از جمله سیگار و مواد مخدر بیشتر از روزهای اول در میان افغان‌ها رواج دارد. این موضوع باید اول پایش و بعداً بررسی شود.»
او درباره وضعیت تقابل کادر آموزشی با دانش‌آموزان اتباع، افزود: «معمولاً همکاران من تفاوتی بین دانش‌آموزان نمی‌گذارند. راستش بسیاری از آن‌ها با خانواده‌های اتباع بیشتر کنار می‌آیند. مثلاً اگر ببینند خانواده مشکل دارد، سر شهریه ممکن است تخفیفی هم بدهند. یا این بچه‌ها اغلب مجبورند کار کنند؛ چون برای خانواده‌هایشان نیروی کار به حساب می‌آیند. من بارها دیدم همکاران عقب‌ماندگی‌های تحصیلی این بچه‌ها را در مدرسه جبران کردند که والدینشان آن‌ها را از مدرسه جدا نکنند.»

آن‌ها کودک کار هستند
یکی دیگر از معلمان توضیح داد: «تفاوت کودکان افغان را باید در بسترهای کاملاً متفاوتی بررسی کرد. اینکه یک نگاه کلی بیندازیم و نتیجه بگیریم درست نیست. آن‌ها در بستر تفاوت‌های نژادی، زبانی و حتی جنسیتی مشکلات و رنج‌های متفاوتی را تجربه می‌کنند. حالا اینکه می‌گویم هم کلی نیست. یعنی این‌طور نیست که بگوییم همه افغان‌ها با فرهنگ ما جور نمی‌شوند. ممکن است یک دانش‌آموز از شهر یا روستای دوری از کشور خودمان بیاید و نتواند خودش را اینجا هماهنگ کند ولی دانش‌آموزی که تازه از دست طالبان فرار کرده، بتواند در زمان کمی هماهنگ شود.»
او گفت: «یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ما این است که افغان‌ها اغلب امید به پایان دادن تحصیلات خود را ندارند. مثلاً می‌دانند که اگر دختر باشند باید وسط دبیرستان بروند ازدواج کنند و پسرها هم وارد بازار کار شوند.»

بوی وطن در مدارس خودگردان
یکی دیگر از راهکارهای آموزش و تحصیل کودکان افغانستانی در ایران، حضور در مدارس خودگردان است. به دلایل متنوعی، گاهی گفته می‌شود که آموزش در آن‌ها برای شهروندان افغانستانی باکیفیت‌تر است. البته این موضوعی است که نیاز به بررسی دارد اما فراموش نکنیم که اغلب این مدارس توسط دغدغه‌مندان افغانستانی و در یک محیط فرهنگی بومی افغانستان اداره می‌شوند و میزان همدلی و اعتماد بین کادر مدرسه و اولیای دانش‌آموزان ظاهراً بیشتر است.
مشکلات مهاجرت و پناهندگی در اینجا بیشتر به رسمیت شناخته می‌شود. البته یکی از مسائل مبتلابه در مدارس خودگردان، سرریز جمعیت پناهندگان بعد از تغییر حکومت افغانستان در سال 2021 است. به طوری که تفاوت‌های فرهنگی دانش‌آموزانِ تازه از راه رسیده با مهاجران قدیمی‌تر دردسرهای زیادی ایجاد کرد. مدارس خودگردان با بودجه‌های شخصی اداره می‌شوند. معمولاً خانه‌ای، اتاقی چیزی هستند که خیلی هم شکل رسمی مدرسه ندارند. هرکس آنجا هرکاری از دستش بربیاید انجام می‌دهد. یکی از مدیران این مدارس درباره اصلی‌ترین مشکل مرکز خود گفت: «معضل اصلی ما کتاب درسی است. این بزرگ‌ترین کابوس من است. هرسال تهیه کتاب درسی سخت‌ترین روزهای سال تحصیلی را رقم می‌زند. بعضی وقت‌ها مجبوریم از کتاب‌ها پرینت سیاه و سفید بگیریم یا کتاب‌های استفاده شده را با پاکن پاک کنیم.»
یکی دیگر از معلم‌ها اضافه کرد: «حاضرم بچه‌ها سه ماه کتاب نداشته باشند اما کتاب نو برایشان تهیه کنم. ذوقی که لحظه ورق زدن کتاب نو در چشمانشان دیده می‌شود ناشی از این است که احساس ارزشمند بودن می‌کنند و این برای من بسیار مهم است.»