زبالهگردهایی که در شهر نمیخوابند
سعید غیوری روزنامه نگار
اوایل امسال بود که مدیرعامل سازمان پسماند گفت: «زبالهگردها ماهیانه حدود ١٨٠ میلیارد و سالانه بالای ٢٠٠٠ میلیارد درآمد دارند.» این یعنی گرچه زبالهگردها ژندهپوشند و وضعیت زندگی خوبی ندارند اما پول فراوانی برای مافیای زباله درمیآورند. پولی که شاید سهم خودشان از آن بسیار ناچیز باشد.
طبق آمار رسمی احصای زبالهگردها، تهران شش هزار زبالهگرد فعال دارد که البته به نظر کارشناسان تعداد واقعی زبالهگردهای تهران بسیار بیشتر از این رقم است. برخی معتقدند در شهر تهران تا 15 هزار زبالهگرد دائمی روزانه در شهر سرگردانند. زنان آسیبدیده، معتادان، کودکان کار، اتباع افغان و برخی دیگر از اقشار ضعیف و حاشیهای جامعه، کسانی هستند که این روزها سرشان داخل سطل زباله است. گفته میشود هر زبالهگرد در تهران میتواند ماهانه 30 میلیون تومان درآمد داشته باشد. این رقم گاهی حتی تا 50 میلیون هم تخمین زده میشود؛ پولی که وارد چرخه زندگی و معاش اقشار بیبضاعت جامعه نمیشود.
آدمکشی بهخاطر یک مشت زباله
تصویر کسانی که به دنبال روزی خود در سطل زباله میگردند، این روزها تصویر پربسامدی است و دل را به درد میآورد. بهخصوص اگر زبالهگرد مورد نظر کودک باشد اما سمت دیگر این تصویر بسیار وحشتناک است و مافیای کثیف زباله آنجا نشستهاند. کسانی که آنقدر از این تجارت پول در میآورند که گاهی به استثمار اقشار ضعیف جامعه (که درواقع نیروی کار آنها هستند) میپردازند. پشت پرده مافیای زباله بهاندازهای وحشتناک است که بیشتر به فیلمهای هالیوودی میماند. شبها که ما در خواب هستیم، تاجران طلای کثیف، برای حفظ قلمروی خود که تشکیل شده از تعدادی سطل زباله است، با همدیگر درگیر میشوند و حتی ممکن است روی هم اسلحه بکشند. فقط در یک مورد، زد و خورد خیابانی اراذل حوزه زباله در تهران، به کشیدن سلاح گرم و سرد و زخمی کردن دو نفر انجامید. یا مثلاً یکی از اراذل بزرگ تهران، 80 تا 90 وانت برای امر زباله خرید و بین نوچهها و کارگرانش گذاشت تا بتوانند زباله را منتقل کنند. تودرتوی کار آنها مخفیانه و مخوف است و کمتر کسی از بیرون توانسته مشاهداتی داشته باشد و آن را گزارش کند.
زباله از اموال شهرداری است
زباله من و شما از وقتی در سطل زبالههای شهری رها میشود، جزو اموال شهرداری است و برداشتن آن از سطل، مصداق واضح دزدی است. بنابراین شهرداری در جایگاه شاکی میتواند مدعی همه زبالههای شهری باشد. برای همین سازمان مدیریت پسماند شهرداری تهران، امسال اقداماتی برای مقابله با پدیده زبالهگردی انجام داد. مثلاً تعدادی از این افراد برای اشتغال در سایر شغلهای خدماتی در ارتباط با زباله (مثل پاکبانی) به کار گرفته شدند. تعداد زیادی از گاراژهای حاشیه شهر که بهصورت غیرقانونی در اختیار دلالان زباله قرار داشت و کارهایی مثل تفکیک و خرید و فروش زباله در آنجا انجام میشد، پلمب شدند و همچنین در حاشیه معابر پرتردد و اتوبانها هم ماشینهای غیرقانونی حمل زباله خشک رصد و توقیف شدند. گفته میشود امروز در پاییز 1403 تعداد زبالهگردهای تهران کم شده اما مشاهدات میدانی نمیتواند این ادعا را اثبات کند.
بسیاری از خانوادههای بیبضاعت حاشیهنشین و زاغهنشینها دیگر تمایلی ندارند که فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. در عوض این کودکان با یک گونی بزرگ که شاید از هیکل خودشان بزرگتر است در شهر میچرخند و زباله جمع میکنند. این تصویر بسیار دردناکی است. چون این کودکان نیروی کار مجانی به حساب میآیند و مورد سوءاستفادههای فراوانی از سوی خانواده خودشان، دلالان زباله خشک و همچنین برخی افراد سودجو قرار میگیرند. کودکان، بهترین گروه هدف فعالان زیرزمینی زباله هستند. برای همین است که برآورد شده، یکسوم زبالهگردهای تهران کودک هستند. کودکانی که باری سنگینتر از وزن خود را به دوش میکشند و در معرض آلودگیهای تنفسی، خونی و مشکلات جدی ستون فقرات هستند.
مؤسسات مردمنهاد در حوزه کودکان کار گاهی مشاهدات دردناکی از زندگی این کودکان دارند. به نظر میرسد حدود نیمی از این کودکان در همین گاراژهای جمعآوری زباله در اتاقکهای غیربهداشتی و در میان انواع زباله زندگی میکنند. این گاراژها در نقاط مختلفی از جمله شادآباد، یافتآباد، پاسگاه نعمتآباد، فرحزاد، شهرقدس، کهریزک، شهریار، رباطکریم، قرچک و پیشوا پراکندهاند.
شغلی تازه با رنگ و بوی استثمار
زبالهگردی گرچه کار نوظهوری است که به پشتوانه سود اقتصادی این روزها در شهرهای کوچک ایران هم رونق گرفته اما جستوجو در سطل زباله کار تازهای نیست. سالهای سال است در همه جای دنیا برخی نیازمندان شکم خودشان را با گشتن در سطل زباله متولان پر میکنند و این واقعیت دردناکی است که نباید چشم از آن پوشاند. زبالهگردی بهعنوان شغلی که در آن فرد به دنبال پسماند خشک میگردد تا بفروشد و پولی به جیب بزند، پدیده نوظهوری است. شاید قبلاً به افرادی که در پی زبالههای ما بودند «آشغالجمعکن» هم میگفتیم اما آشغالجمعکنها هم آنچنان دنبال منافع مادی کار خود نیستند و شاید تفاوتشان این باشد که اگر هم دنبال پول هستند، به اندازه شکمشان و گذران روزشان کار میکنند. امروزه در شهرهای بزرگ و کوچک، شاهد آن هستیم که افراد گاهی تا دوازده ساعت در شهر میچرخند و دنبال پسماند میگردند. برخی سطلهای زباله در روز بارها و بارها وارسی میشوند و محتویات آنها بیرون ریخته میشود.
زبالهگردها بسته به توان بدنی و منطقهای که در آن به کار گمارده میشوند، کتفی و کولی هستند. در واقع بعضی از آنها از گونیهای کولهپشتی استفاده میکنند و برخی گونیها را که اغلب بزرگتر هستند روی کتفشان جابهجا میکنند. بخشی از دعوای قدرت بین مافیای زباله بر سر قلمرو است. مناطق شمال شهر زبالههای بهتر و بیشتری دارند. بنابراین طبیعی است که مسئولان گَنگهای زباله بخواهند این مناطق را قرق کنند. مناطق مرکزی شهر شرایط خاص خود را دارند. این مناطق روزها بسیار شلوغ هستند و چون جمعیت ساکن کمی دارند، بعد از تعطیلی مراکز شغلی و ادارات از طرفهای عصر خلوت میشوند و محل مناسبی برای جولان زبالهگردها محسوب میشوند. در مناطق مختلف تهران بسته به حجم زباله تولیدی، شهرداری گاهی تا پنج بار در شبانهروز به سطلها سرکشی میکند اما باز سرعت کار زبالهگردها با وانتهای فرسوده توزیع نیروی انسانی بیشتر است. پول زبالهگردی ممکن است سخت به دست آید و یا کم باشد اما نقد است. در شرایطی که اقشار کم درآمد با مشکلات معیشتی فراوانی دستوپنجه نرم میکنند، این نقد بودن گزینه مهمی برای تصمیم آنهاست. به این معنی که زباله را تحویل میدهند و پول نقد میگیرند. آنها در روز گاهی 10 تا 15 بار کتفی و کولیهای خود را به دلالان و واسطهها تحویل میدهند و دوباره سر کار برمیگردند.
از منظری دیگر، شغل زبالهگردی همیشه در دسترس است. مثلاً شما معتادی را تصور کنید که گرسنه یا خمار است. کافی است چرخی اطراف خود بزند و قوطی آلومینیومی، پلاستیک، کاغذ و سایر زبالههای خشک را جمع کند و درجا بفروشد تا پول موادش جور شود.
در پایان باید گفت که امروز خرید و فروش زباله برای ضایعاتیها که مهمترین دلالان این عرصه هستند جرم شناخته شده و اگر اقدام به خرید زباله کنند پلمب میشوند. باید دید نگاههای تازه به این معضل تازه، چقدر کارآمد و جریمهها چقدر بازدارنده است.