رویارویی با وسواس فکری
اختلالات خلقی و وسواس فکری مانند سایر حسهای بدن همچون استرس و اضطراب از مغز ما نشأت میگیرند. این اختلالات جنبه روانی دارند. حس وسواس بهصورت عملی بروز پیدا میکند و باعث یکسری عکسالعملها و رفتارهای نامتوازن در افراد میشود. همه ما برخی مواقع آنها را تجربه کردهایم. مثلاً چندین بار دستهایمان را که همان دفعه اول تمیز شدهاند، میشوییم چون فکر میکنیم هنوز آلودهاند. در راه مدام مشغول فکر کردن به این موضوع هستیم که آیا درب خانه را بستهایم یا نه؟ یا چندینبار سراغ ماشین میرویم تا از قفلشدن آن مطمئن شویم. این موارد اغلب به شکل وسواس فکری در ما نمود پیدا میکند. تمامی اینها نمونههایی از اعمالی هستند که ابتدا در ذهن ما شکل گرفته و پس از تکرار زیاد عمل، به عاداتی تبدیل شدهاند که به راحتی از بین نرفته و وسواس جبری یا عملی را ایجاد کردهاند. یکی از مهمترین عوامل ابتلا به بیماری وسواس فکری، ژنتیک خانوادگی است. بهعلاوه عوامل ایجاد استرس در افراد نیز در بهوجودآمدن اختلال فوق و پیشرفت روند آن تأثیر بسزایی دارد. این بیماری همچنین میتواند ریشه در دوران کودکی افراد داشته باشد، اما بیشتر مواقع در دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی ظاهر میشود. اکثر کارشناسان در دنیا طبق تحقیقات علمی بر این باورند که دو عامل تناسب نوروبیولوژیکی و محیط میتوانند بهطور همزمان باعث ایجاد افکار ناخواسته شوند. تشخیص وسواس بهطور کلی از طریق مراجعه به روانپزشک و توصیف حالات و افکار روحی بیمار امکانپذیر است. در مواقعی که خود بیمار متوجه رفتارهای بیمارگونه خود نیست، اطرافیان میتوانند بیمار را نزد روانپزشک ببرند. حال پس از تشخیص و اطمینان از اینکه به این عارضه مبتلا هستیم به چه اقداماتی نیاز داریم؟ در ابتدا بهتر است فهرستی از محرکها و افکار وسواسی حاصل از آنها بنویسید. شدت ترس یا اضطرابی که در هر موقعیت در شما ایجاد میشود را مشخص و از کم به زیاد رتبهبندی کنید. پس از نوشتن موقعیتها، وسواسهای عملی یا راهکارهایی که برای از بین بردن اضطراب، انجام میدهید را در نظر بگیرید. روش درمان اختلال وسواس فکری با توجه به سن، سلامت کلی جسمانی، شدت بیماری، پاسخگویی به درمانهای دارویی و همکاری با روانپزشک تعیین میشود. درمانهای پیشنهادی جهت مداوای بیماران اختلال وسواس فکری بهصورت ترکیبی از روشهای رواندرمانی و در صورت لزوم (CBT)، (ACT)، دارودرمانی و مشاورههای گروهی پیش خواهد رفت. یکی از اصول موفقیت در درمان این بیماران حمایت خانواده و اطرافیان است. در مرحله اول باید عوارض را نه بهعنوان یک ویژگی اخلاقی بلکه بهعنوان یک بیماری بپذیرید و سپس کمک کنید تا فرد بیمار بتواند با این بیماری روحی مقابله کند.