printlogo


جایگاه هوش تجاری در دنیای کسب‌وکار امروز
شرکت‌ها و کسب‌وکارهای مختلف برای بالا بردن میزان بازده و خروجی کار از روش‌های مختلفی استفاده می‌کنند. یکی از مواردی که برای بهبود تصمیم‌گیری‌ها، صرفه‌جویی در هزینه‌ها و دیگر موضوعات به‌کار گرفته می‌شود، هوش کسب‌وکار یا همان هوش تجاری BI است. پیش از ظهور عصر اطلاعات، دسترسی به اطلاعات در غیاب روش‌های محاسباتی بسیار دشوار بود و شم مدیریتی افراد در گرفتن تصمیمات تجاری حرف اول را می‌زد. اما در دنیای مدرن امروزی، استفاده از فناوری «هوش تجاری» تقریباً در همه انواع مشاغل دیده می‌شود. وجود BI در یک کسب‌وکار از اهمیت زیادی برخوردار است؛ چراکه می‌تواند رشد چشمگیری در شاخص‌های کلیدی آن سازمان ایجاد کند.
پرتو جغتایی روزنامه نگار

تعریفی بر هوش تجاری
هوش تجاری در حقیقت به مجموعه‌ای از برنامه‌های انجام گرفته در یک کسب‌وکار گفته می‌شود که با هدف کشف فرصت‌های تجاری و صرفه‌جویی در هزینه‌ها صورت می‌گیرد. این امر به کمک تجزیه و تحلیل داده‌های شرکت، اطلاعات ارزشمندی در اختیار آن کسب‌وکار قرار می‌دهد که می‌تواند بخش مدیریت را در تصمیم‌گیری بهتر یاری کند. با پیشرفت تکنولوژی می‌توانیم در کمترین زمان ممکن به حجم وسیعی از داده‌ها دسترسی داشته باشیم و با استفاده از کامپیوتر داده‌ها را برای تصمیم‌گیری‌های استراتژیک و بلندمدت تجزیه‌وتحلیل کنیم. با این‌حال، اگر به تاریخچه کوتاه این پدیده در دنیای کسب‌وکار نگاه کنیم، می‌بینیم که هوش تجاری به‌عنوان مفهومی کاملاً جدید و برای تسهیل تصمیم‌گیری‌های تجاری ایجاد شده است. به‌طور معمول، اپلیکیشن‌های تجاری اولیه هرکدام برای پشتیبانی از سرویس‌های خود، یک پایگاه‌ داده مجزا داشتند. این پایگاه‌های اطلاعاتی به‌عنوان «جزیره اطلاعات» شناخته می‌شدند؛ چراکه هیچ سیستم دیگری به محتوای آن‌ها دسترسی نداشت. تعداد این جزایر با اتومات شدن بخش‌های دیگر، زیادتر شد. هرگونه ادغامی که بین شرکت‌ها و یا قسمت‌ها در این زمینه انجام می‌شد، مشکل را تشدید می‌کرد. به این دلیل که هر شرکت از سیستم متفاوتی استفاده می‌کرد، با اینکه در عمل بیشتر آن‌ها وظایف مشابهی داشتند. با تکامل فناوری اطلاعات در طول سال‌ها، اکثر شرکت‌ها فعالیت‌های خود را خودکار کردند. حجم زیادی از داده‌های ارزشمند در این سیستم‌ها نادیده گرفته می‌شد. داده‌های موجود در زمینه فروش، حسابداری، تولید، منابع انسانی و بسیاری از سیستم‌های دیگر می‌توانند اطلاعات قابل‌توجهی را در مورد دیدگاه‌های گذشته، جاری و آینده در حوزه عملیات کسب‌وکار ارائه کنند.
یک مسیر میان‌بُر
هوش تجاری به سازمان کمک می‌کند تا با اهداف کلیدی خود هماهنگ شود. برای این منظور، سازمان ابتدا باید شاخص‌های کلیدی عملکرد را متناسب با سبک و استراتژی خود طراحی کند. این شاخص‌ها باید برای هر یک از سطوح سازمان از بالاترین سطح گرفته تا پایین‌ترین به ترتیب طراحی شوند. رمز موفقیت هوش تجاری این است که عملکردها باید با فضای رقابتی موجود در سازمان هماهنگ باشند. ضرورت دارد عوامل اصلی تعیین‌کننده دستاوردهای آینده شناسایی شوند، به‌جای نتایج بر عملکرد متمرکز باشند و به معیارهای مختلف اجازه ترکیب و ادغام بدهند. نوع برداشت ما از داده‌ها بر تصمیمات ما تأثیر می‌گذارد و آن‌ها را تغییر می‌دهد. بنابراین واجب است که داده‌ها به‌طور دقیق و آسان در دسترس قرار گیرند. هوش تجاری دسترسی آسان به داده‌ها را در قالب واقعی آن امکان‌پذیر می‌کند و تصمیم‌گیری سریع‌تر و مبتنی بر واقعیت را رقم می‌زند. 

دستیابی به هدف نهایی 
سیستم هوش تجاری دسترسی به داده‌های سازمانی را ممکن می‌کند و تجزیه‌وتحلیل آن‌ها را در برابر شاخص‌های کلیدی عملکرد راحت‌تر می‌کند و از این طریق تصمیمات تجاری را ارتقا می‌بخشد. برای این منظور باید اطلاعات بیشتری در هر سطح از شرکت به دست افراد برسد و هر سطح مدیریتی توانایی بیشتری در پاسخگویی به روندهای فعلی بازار داشته باشد. هر جنبه‌ای از کسب‌وکار را می‌توان به‌طور مؤثر با یکدیگر هماهنگ و در سطوح مختلف مدیریت با آن برخورد کرد. هدف نهایی هوش تجاری در کسب‌وکار، تصمیم‌گیری بهتر برای افزایش درآمد، بهبود بهره‌وری عملیاتی و به‌دست آوردن مزیت رقابتی در برابر رقیبان است. هوش تجاری برای رسیدن به این هدف از تحلیل داده‌ها، مدیریت داده‌ها و ابزارهای گزارش‌گیری و روش‌های مختلف مدیریت بهره می‌گیرد. در حالی‌که سازمان‌ها بدون بهره‌گیری از  BIنمی‌توانند از مزایای تصمیم‌گیری براساس داده‌ها استفاده کنند. در این شرایط، مدیران و کارکنان کسب‌و‌کارها تصمیمات خود را طبق معیارهای دیگری مانند دانشِ اندوخته شده، تجربه‌های قبلی، حدس و گمان و احساسات خود می‌گیرند. اگرچه این روش نیز می‌تواند نتیجه مطلوبی داشته باشد، باید در نظر داشت که شاید در آن به دلیل کمبود داده‌های موثق، خطاها و اشتباهاتی رخ دهد. در واقع هوش تجاری با نمایش داده‌های جدید و قدیمی کسب‌وکار، به شرکت‌ها کمک می‌کند که تصمیم‌های بهتری برای رشد خود بگیرند. تحلیلگران می‌توانند از BI برای تعریف معیارها و بنچمارک‌های مختلف به‌منظور بهینه‌سازی عملکرد سازمان استفاده کنند. این افراد همچنین با استفاده از BI، «ترندها یا روندهای روز بازار» را به سادگی شناسایی کرده و از آن‌ها برای افزایش میزان فروش و درآمد سازمان بهره می‌گیرند. استفاده مؤثر از داده‌های مناسب عملکرد سازمان در تمامی بخش‌ها را ساده‌تر و مؤثرتر خواهد کرد. اجرای فرآیند هوش تجاری موفق مزایای بسیار زیادی برای سازمان در پی دارد.  به‌کارگیری هوش تجاری در یک سازمان یا کسب‌وکار پیشرفت‌های درون سازمانی بسیاری را ایجاد می‌کند. مبانی این پدیده امروزی بسیار گسترده است و معمولاً شرکت‌ها براساس نیاز و حوزه‌ تخصصی‌شان از آن بهره می‌برند. برای دستیابی به موفقیت بیشتر در کسب‌وکارتان، باید به درستی از هوش تجاری منتفع شوید و سیستم‌های مبتنی بر آن را پیاده‌سازی کنید. هوش تجاری هم برای کسب‌وکار و هم برای بازار و مشتریان اهمیت فراوانی دارد.