printlogo


به مناسبت فرارسیدن 14 آبان
فرهنگ عمومی به زبان ساده
چهاردهم آبان‌ماه با نام «روز فرهنگ عمومی» شناخته می‌شود. این نامگذاری که قدمتی بیش از یک دهه دارد و از سال ۱۳۸۷ رسمیت پیدا کرد، از سوی شورایی با همین نام یعنی «شورای فرهنگ عمومی» صورت گرفت. شورای فرهنگ عمومی که مسئولیت نامگذاری روزهای خاص را در تقویم رسمی کشور بر‌عهده دارد و مصوبات آن پس از طرح در شورایعالی انقلاب فرهنگی نهایی می‌شود، این روز را در چهارصد‌و‌شصت‌و‌ششمین جلسه این شورا نامگذاری کرد.

مفهوم «فرهنگ عمومی»
در گام نخست بهتر است بدانیم اساساً «فرهنگ عمومی» چیست و چگونه تعریف می‌شود؟ واژه فرهنگ عمومی واژه‌ای جدید است و دریافت معنا و مفهوم آن به سادگی میسر نیست. این اصطلاح با معنایی كه امروزه از آن استفاده می‌شود كاربرد چندانی در علوم انسانی ندارد و به تازگی در كارهای روزنامه‌ای به كار می‌رود. در كتب علوم انسانی فرهنگ عام معادل (general culture) است، اما معنای این تركیب با فرهنگ عمومی متفاوت است. این اصطلاح بیانگر این است كه عناصر فرهنگی عام‌اند و در یك حوزه فرهنگی دارای عناصر مشترك هستند. برخلاف حوزه فرهنگ رسمی که اجبار فیزیکی از آن حمایت می‌کند، حوزه فرهنگ عمومی عمدتاً بر پذیرش روح جمعی استوار است و عدم پایبندی به آن مجازات، به معنای حقوقی کلمه، در پی ندارد. در واقع فرهنگ عمومی مؤلفه‌هایی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر بوده و عامه مردم در کیفیت آن نقش مستقیم دارند. فرهنگ عمومی از شیوه رفتارهای عمومی مردم یا عرف و عادات و رسوم و زبان ساخته می‌شود و اگر هم سازنده اصلی آن نباشد از آن تأثیر مشهود می‌پذیرد. فرهنگ عمومی به نوعی عموم جنبه‌ها و عرصه‌های زندگی مردم را تحت تأثیر قرار داده و عموم مردم نسبت به آنها حساسیت و شناخت دارند.
فرهنگ عمومی مانند کل نظام فرهنگی، در پنج وجه ظاهر می‌شود: درونی، روانی، نمادی، نهادی و آثار. از این رو، می‌توان رگه‌‌‌‏های فرهنگ عمومی را در همه این جلوه‌‌‌‏ها یافت. فرهنگ عمومی در کنار فرهنگ رسمی در همه حوزه‌‌‌‏های زندگی اجتماعی، خانواده، حکومت، اقتصاد و آموزش و پرورش و نظایر آن حضور دارد؛ از این رو نمی‌توان آن را به حوزه مشخصی محدود ساخت.

نقش «رسانه» در فرهنگ عمومی 
ذکر این نکته مهم است که برای مطالعه در مبحث «فرهنگ عمومی» باید روش‌های تاریخی مورد استفاده قرار گیرد و سپس برای گسترش آن باید از نظریه‌های جامعه‌شناسی تاریخی بهره جست كه البته در این میان نباید ارتباط فرهنگ عمومی را با رسانه‌های جمعی مثل صدا‌و‌سیما، ‌روزنامه‌ها و مجلات و... كه بسیار مهم است، نادیده گرفت.
فرهنگ عمومی دارای یك پوشش كلی است و جامعه به صورت منسجم تحت این پوشش كلی قرار دارد و تحت آن عمل می‌کند. نکته این است كه فقدان فرهنگ عمومی جامعه را دچار بحران روانی، روحی و ساختاری می‌كند. حال باید بر این اساس و با تکیه بر اهمیت این مفهوم عنوان کرد که برای تغییر در عناصر، تركیب‌ها و حتی حوزه‌های فرهنگی باید برنامه‌ریزی‌های دقیق فرهنگی در محدوده زمانی خاص انجام گیرد تا موجب رشد و شكوفایی فرهنگ شود و پدیده‌هایی را كه ریشه در تاریخ دارد و بر فرهنگ تأثیرگذار است تبدیل به یك امر فرهنگی كند.
مهمترین عامل در برنامه‌ریزی، عنصر زمان است كه تعیین می‌كند طی چه مدتی فرهنگ عمومی جامعه دگرگون خواهد شد. وسایل ارتباط‌جمعی نیز در این راستا حركت كرده و برنامه‌های آتی خود را تدوین می‌كنند.
با توجه به نقش رسانه‌ها در ایجاد افكار عمومی اگر این وسیله مهم ارتباطی در كنترل افكار عمومی،‌ فرهنگ عمومی را نادیده بگیرد نه‌تنها افكار عمومی موجب غنا و ارتقاء فرهنگ عمومی نخواهد شد بلكه نوعی بحران اجتماعی فرهنگی به وجود خواهد آورد كه زیان‌‌های غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. از همین رو می‌توان گفت تأثیر مثبت و عمیق رسانه‌های جهانی بر جوامع، متكی بر فرهنگ عمومی آنهاست. در واقع رسانه‌ها هر قدر بتوانند خود را با فرهنگ عمومی جوامع بیشتر تطبیق دهند نتیجه موفقیت‌آمیزتر خواهد بود. البته ناگفته نماند كه میزان این تطبیق به ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بستگی دارد و اینكه این جوامع تا چه حد خود را تطبیق دهند كه خود بحث مفصلی را می‌طلبد. بنابراین افكار عمومی از طریق رسانه‌ها به سادگی قابل نفوذ و تحویل است و فرهنگ عمومی نیز می‌تواند از افكار در صورت كنترل صحیح آن، متأثر شود.

تفاوت «فرهنگ عمومی» با «افکار عمومی»
تاكنون درباره چیستی مفهوم فرهنگ عمومی و ارتباط آن با تاریخ و نقش رسانه‌ها در توضیح و تشریح آن گفتیم؛ حال می‌پردازیم به بررسی تفاوت‌های فرهنگ عمومی با افكار عمومی. در این بین نکته نخست این است که افكار عمومی به طور مقطعی در یك زمان خاص و تحت تأثیر شرایط متغیر اجتماعی به وجود می‌آید و رسانه‌ها نیز در این مرحله در كنترل افكار عمومی سهم بسزایی دارند، اما فرهنگ عمومی كه ریشه در تاریخ یك ملت دارد به سادگی به‌وجود نمی‌آید و یا تغییر نمی‌پذیرد و حتی در برنامه عملكرد رسانه‌ها بشدت مقاومت می‌كند.
گاه ممكن است افكار عمومی به‌وجود بیاید اما فرهنگ عمومی آن را در خود جذب و هضم نكند و آن نیز به سرعت از بین برود. پس لازمه دوام و بقاء افكار عمومی اتصال آن با تاریخ است و عدم تضاد و تعارض با فرهنگ عمومی كه در عمق جامعه و جان انسان‌ها حیات دارد، در این صورت می‌تواند عامل تأثیرگذار مردم تلقی شود. فرهنگ عمومی و افكار عمومی در بعضی موارد دارای حوزه‌های مشترك هستند، اما چشم‌اندازهای متفاوتی دارند كه قابل بررسی است. نظریه‌های افكار عمومی غالباً با نظریه‌های ارتباطی همسو هستند، اما نظریه‌های فرهنگ عمومی نه‌تنها همسو نیستند، بلكه گاهی نقش مخالف آن را نیز بازی كرده و سبب محدودیت نظریه‌های افكار عمومی می‌شود كه مطالعات متقاطع فرهنگی ارتباطی دال بر آن است.