مستمری دوم از طریق بازنشستگی مرحلهای
صمدالله فیروزی مشاور مدیرعامل سازمان تأمیناجتماعی
با توجه به میانگین سن بازنشستگی در کشور، همواره این موضوع مطرح بود که چگونه میتوان از ظرفیتهای ارزشمند علمی و تجربی جامعه بازنشستگان در جهت ارتقاء سطح کارآمدی و بهرهوری جامعه و همچنین انتقال تجربیات و دانش به نسل جوان بهره برد. بر همین اساس، این مبحث که افراد بازنشسته بتوانند با پرداخت حق بیمه به صورت اشتغال پارهوقت در جامعه حضور فعال داشته و از نقش برجسته برخوردار باشند به عنوان یک پیشنهاد اثربخش در راهبرد و برنامهریزیهای کلان جامعه مطرح میشود، به این دلیل که در مسیر شغلی شاغلان رسیدن به سن بازنشستگی تقریباً هدف غایی برای دوره بعد از یک عمر فعالیت و کار کردن است، اما اینکه با این موضوع چگونه برخورد میشود، مسألهای است که به دلایل مختلف هم از سوی مسئولان و هم از سوی برنامهریزان اجتماعی کمتر به آن پرداخته شده است.
نخست آنکه ذینفعان پیش از آنکه به فکر مسائل و یا اتفاقات بعد از بازنشستگی باشند بیشتر به فکر رسیدن به آن هستند و با خود میاندیشند بازنشستگی بعد از 30 سال کار کردن مترادف است با استراحت و آرامش؛ بدان معنا که هر وقت دلشان بخواهد از خواب بیدار شوند، به هر کجا که خواستند مسافرت کنند، به کسی از جمله رییس و اربابرجوع پاسخگو نباشند و در این میان، هستند افراد بازنشستهای که خاطرات خود را به رشته تحریر درمیآورند. دوم آنکه برنامهریزان اجتماعی چندان دغدغهای برای سالمند شدن جامعه که به سرعت به طرف آن پیش میرود، ندارند و گویی متوجه نیستند در پی این موضوع این مشکلات دامنگیر آینده کشور میشود: نخست آنکه تأمین نیروی جوان برای اشتغال با کاستیهای شدیدی مواجه خواهد شد، چراکه از یک طرف میزان زادوولد در جامعه با مسأله تکفرزندی آسیبپذیر شده است. دوم آنکه نیروی تحصیلکرده به دلایل مختلف مترصد خروج از کشور است، سوم اینکه نیروی شاغل موجود به سرعت به سمت بازنشسته و پیر شدن و غیرفعال شدن در حال حرکت است. مسأله مهم دیگر آن است جامعهای که تعداد سالمندان آن رو به افزایش باشد نیازمند زیرساخت و فراهم کردن تمهیدات برای زندگی اجتماعی شهروندان سالمند خود است. به معنای دیگر این اتفاق موجب تحمیل هزینههای مضاعف از نظر فراهم کردن امکانات اوقات فراغت، هزینه درمان و سلامت... خواهد بود؛ در حالی که این امر چندان در برنامههای اجرایی ظهور و ثبوتی ندارد. در هر حال به نظر میرسد در آینده نهچندان دور دو مسأله اساسی پیرامون نیروی انسانی در کشور حادث خواهد شد که ایجاب میکند از هماکنون (اگر تاکنون هم دیر نشده باشد) برای آن چارهای اندیشید:
1- کمبود شدید نیروی کار به دلیل عدم وجود نیروی پشتیبان و جوان یا در نظر داشتن پیری تدریجی جمعیت
2- افزایش تعداد سالمندان و مسائل پیرامونی آن
اما نکته حائز اهمیت در برنامهریزی کشور قبل از مسأله بازنشستگان، خود موضوع بازنشستگی است. در کشور ما با توجه به مقررات مورد عمل در صندوقهای 18گانه بیمه و بازنشستگی قریب به 12 مدل بازنشستگی تحت عناوین مختلف از جمله سخت و زیانآور، پیشازموعد، زنان، مردان، بیمهشدگان مشمول قانون کار، کارکنان دولت، نیروهای مسلح، جانبازان و ایثارگران، نوسازی صنایع، و... وجود دارد که نتیجه این قوانین موجب شده تا افراد عموماً در سن 50 سالگی و کمتر بازنشسته شوند. در حالی که در قانون تأمیناجتماعی مصوب تیرماه سال 1354 سن بازنشستگی برای مردان 60 سال و برای زنان 55 سال مقرر کرده است. نکته مهم آنکه در آن سال سن امید به زندگی در کشور 55 سال بود و امروز که سن بازنشستگی در کشور به 50 سال و کمتر تقلیل یافته سن امید به زندگی برای مردان بالغ 74 سال و برای زنان نزدیک به 76 سال است.
نکته قابل توجه اینکه در حال حاضر سن شروع به بیمهپردازی آن هم به صورت اختیاری در سازمان تأمیناجتماعی 50 سال است و برای بیمهشدگان اجباری اصلاً سن ورود به بیمهپردازی مقرر نشده است. حال سؤال اصلی این است وقتی افراد با سن 50 سال و کمتر بازنشسته میشوند و سن امید به زندگی 76 سال است و سن ورود به بیمهپردازی 50 سال، چنین فردی باید در جایی مشغول به کار شود و یا اینکه در منزل بماند و در انتظار تا اینکه چه پیش آید...!؟
از سوی دیگر، اگر نیروی بازنشسته در جایی مشغول به کار شود با منع قانونی و قطع مستمری مواجهه میشود؛ بنابراین شایسته است با یک برنامهریزی اصولی و عاقلانه به جامعه این امکان را داد تا از این ظرفیت اجتماعی به نحوی مطلوب استفاده کند؛ چراکه:
1- این نیروی ماهر دارای تجربه میتواند در جا و شرایط مناسب مورد استفاده قرار گیرد تا به عنوان استادکار، مشاور آموزشی، نیروی ماهر دارای تخصص و تجربه و... آموختههای خود را به نسل بعد منتقل کند.
2- اشتغال به کار این افراد موجب سرگرم شدن آنان و در نتیجه دوری از بیماری، افسردگی و اختلال در زندگی است و به جای تبدیل فرد بازنشسته به نیروی خنثی او را به عامل مؤثر تبدیل کنیم؛ لذا چنانچه:
الف) اشتغال این افراد به عنوان دوره دوم بیمهپردازی منظور و حقوق و مزایای آنان مشمول کسر حق بیمه و در نهایت بعد از مدتی مثلاً تا 15 سال به صورت پارهوقت به عنوان مستمری دوم به میزان مستمری اول اضافه و پرداخت شود، میتواند به عنوان یک گزینه مورد توجه قرار گیرد.
ب) با تحقق این مسأله اولاً افراد بازنشسته به عنوان نیروی غیرفعال تلقی نخواهند شد؛ ثانیاً کمبود نیروی کار جبران و در حقیقت سن بازنشستگی و عضویت در بیمهپردازی صندوقها استمرار داشته و در نتیجه منابع پرداخت حق بیمه و نسبت پشتیبان صندوقها نیز ترمیم خواهد شد.
ج) با اشتغال دوره دوم بعد از بازنشستگی افراد بازنشسته و برقراری مستمری دوم از فشار مطالبهگری از صندوقها تحت عنوان کفایت مستمری برای امرارمعاش بازنشستگان نیز کاسته خواهد شد.