printlogo


بازنشستگی؛ معجونی از تلخی‌ها و شيرينی‌ها
حنا زنگنه روزنامه‌نگار

«دوران بازنشستگی» دنیای ناشناخته‌‌ای است که دیر یا زود باید با آن مواجه شد. دنیایی که فرازونشیب‌های بسیاری را به همراه دارد. از همین رو ورود به این دنیای ناشناخته از جذابیت‌های خاصی برخوردار است و آبستن قصه‌ها، تجارب و ماجراهای تازه‌ای در زندگی انسان‌هاست. روایت این داستان‌ها و حال و هوای مردان و زنانی که بعد از سال‌ها خدمت، تسلیم گذر عمر شده و پا به دوران بازنشستگی می‌گذارند، خالی از لطف نیست. درک احساسات و دغدغه‌های این قشر کمک‌کننده خواهد بود تا پرده از ابهامات جهان پس از بازنشستگی برای کسانی که تا رسیدن این دوران راه طولانی‌تری پیش رو دارند، کنار برود.
«جمشید صالحی» که همین چند روز قبل پا به 68 سالگی گذاشت پس از 30 سال خدمت در شرکت بیمه، چند سالی است که وارد دوران بازنشستگی خود شده است. او درباره احساسی که به دوران بازنشستگی دارد، می‌گوید: «زمانی که متوجه شدم دیگر قرار نیست به محل کارم بروم و دوران شغلی‌ام به پایان رسیده، افسرده شدم. شاید هم یک احساسی شبیه افسردگی بود. آنقدر ناراحت بودم که همسرم تصمیم گرفت برای من شغل جدیدی پیدا کند تا از این حال بد فاصله بگیرم. مدتی بعد از بازنشستگی در یک نمایندگی خصوصی بیمه که اتفاقاً مرتبط با شغل پیشین من بود، مشغول به کار شدم. در ابتدا حالم بهتر شد و از اینکه می‌توانم بعد از بازنشستگی همچنان کار کنم و با همکاران جدیدی نیز آشنا شده و معاشرت می‌کردم، خوشحال بودم.» حضور طولانی ‌مدت در خانه و سپری کردن اکثر ساعات روز در کنار همسر چالش چندانی برای جمشید ایجاد نکرده است: «همسر من زن بسیار خوبی است که همیشه در کنار من فداکارانه حضور داشته و درک خوبی از شرایط من داشته و دارد. بعد از بازنشستگی نیز چالش خاصی با هم نداشتیم.» احساس جمشید به دنیای بازنشستگی اخیرا دچار تغییراتی شده است. او که قبلاً از در اختیار داشتن زمان کافی برای تجربه‌های تازه احساس رضایت داشت، می‌گوید: «بازنشستگی می‌تواند تجربه دلچسبی باشد اما ابتلا به بیماری گاهی شرایط را سخت می‌کند. من اخیراً به یک بیماری دچار شدم که موجب شد لحظات زیادی با درد همراه و یا مجبور باشم به درمان و آزمایش و... بپردازم. این وضعیت گاهی خسته‌کننده است. با این حال، باید پذیرفت دنیای سالمندی و بازنشستگی مانند همه دوران دیگر زندگی معجونی شامل تلخی‌‌ها و شیرینی‌های مختلف است. پذیرفتن و مدارا کردن شاید بهترین راهکار برای گذر بهتر این روزهاست. اگر فرصت این را داشتم که به روزهای قبل از بازنشستگی بازگردم در جوانی زمان بیشتری صرف زندگی شادتر می‌کردم و به خود یادآور می‌شدم گذر عمر منتظر نمی‌ماند و مدام در حال پیشروی است.»