زندگی ما چه معنایی دارد؟ آیا اصلا معنایی دارد؟ آیا خودمان میتوانیم به زندگیمان معنا بدهیم؟ چرا عدهای با وجود موفقیتهایی که در زندگی نصیبشان میشود در دورهای ناگهان سرخورده میشوند و همهچیز را رها میکنند؟ اینها بخشی از موضوعاتی است که جین کازز در کتابی با عنوان «وزنِ چیزها» به آنها پرداخته است، کتابی که عنوان فرعیاش «فلسفه و زندگی خوب» است.
«وزنِ چیزها» کتابی است خوشخوان که جین کازز در آن تلاش کرده پلی بین نظریه و عمل بزند. بنابراین کتاب او بههیچوجه یک کتاب فلسفی محض نیست و با زندگی عملی پیوندی تنگاتنگ دارد. جین کازز در بخشی از کتاب این پرسشها را مطرح میکند که «برای آنکه زندگی خوبی داشته باشیم چه چیز را باید هدف بگیریم؟ این سوال بزرگی است که حتی کوشش برای پاسخگویی به آن گستاخانه به نظر میرسد. برای آنکه راهی به جلو بگشاییم، ناگزیریم به این مسئله بیندیشیم که آیا زندگیِ سرشار از این و یا آن چیز همواره خوب خواهد بود؟ سوال این است که من کی هستم که داوری کنم؟» کتاب «وزنِ چیزها» شامل ده فصل است. کازز، چنانکه در مقدمه این کتاب اشاره کرده، بر این باور است که «مسائلی که ارزش صرف وقت را دارند آنهایی هستند که عملا در زندگی مردم حضور دارند. برای مواجهه با گستره کاملی از مسائل، باید با شمار زیادی از زندگیهای مختلف آشنا شویم. باید با لئو تولستوی، ویکتور فرانکل (یکی از جانبهدربردگان از اردوگاه مرگ)، قدیسان صحرانشین قرن چهارم، والدین تنهامانده، کوهنوردان، انساندوستان، کارکنان فروشگاه وال مارت، لنس آرمسترانگ دوچرخهسوار، یک برده نجاتیافته و بسیاری دیگر آشنا شویم. مطالعه این زندگیها راهی برای آزمایش معقول بودن نظریههای انتزاعی نیز هست.»
«وزنِ چیزها» با ترجمه عباس مخبر در نشر بان منتشر شده است.