printlogo


گزارشی از زندگی کسب‌وکاری حمید مومزائی، کارآفرین نمونه صنعت برق
با کارگری شروع کردم حالا خط تولید دارم!
مهرناز شهباز

آسمان آن سال‌ها یاری می‌کرد، کشاورزی هم رونق داشت، زمین دهنده بود و آسمان بخشنده. سدسازی آن سال‌ها نماد سازندگی بود، هرجا آسمان غرش‌هایش بیشتر بود و دره‌هایش فراخ‌تر، کلنگ سدسازی همانجا خورده می‌شد، زمین‌های کشاورزی را می‌بلعید، جایی برای کشت و کار نمی‌گذاشت. سد زاینده‌رود آب را برای پایین‌دستی‌ها می‌برد، برای اصفهان و آن‌سوترش. بختیاری‌های زیادی در آن سال‌ها، اواخر دهه چهل، راهی اصفهان شدند. کشاورزی دیگر جواب معاششان را نمی‌داد، ناگزیر برای طی طریق زندگی و آینده بچه‌ها خانه‌هایشان را بار می‌کردند و به اصفهان می‌آمدند. پدر حمید هم کشاورز بود، آن سال‌ها حمید به دنیا نیامده بود. زمینی برای کشاورزی نمانده بود، باید برای گذران زندگی ترک دیار می‌کرد. در اصفهان کاروبار خوب بود. صنایع جدید در اصفهان زاییده شده بودند، سد زاینده‌رود آب بیشتری را به اصفهان می‌آورد. پدر در کارخانه صنایع شیر ایران مشغول به کارگری شد. حمید به دنیا آمد، همه هم‌وغم پدر این بود که حمید و فرزندهای دیگرش از بچگی کاربلد بشوند. اصفهان شهر بزرگی بود، باید یاد می‌گرفتند گلیمشان را از آب دربیاورند. راه و چاه زندگی را بدانند. حمید مومزائی می‌گوید: «سه خواهر و دو برادر بودیم. زندگی می‌گذشت اما به‌سختی. شرایط اقتصادی به نحوی بود که من و برادرم از همان ایام کودکی مشغول به کار بودیم. تابستان و گاها در حین تحصیل هم کار می‌کردیم. کارگری ساختمان یا کار در خیاطی.» پدر آنها را گذاشته بود خیاطی تا کار یاد بگیرند. حمید می‌گوید تا سه چهار سال تابستان‌ها کارشان همین بود، پدرش برای اینکه شوق کار در آنها بجوشد چندین بار حقوقشان را خودش داده بود: «بعدها متوجه شدیم که اوایل حقوقمان در خیاطی از جیب کارگری پدرمان می‌آمد؛ در واقع ما را در زمینه کاروکسب و درآمد آموزش می‌دادند.» حمید حالا شرکت خود را راه انداخته و برای حدود 60 نفر تولید کار کرده است.
روزهای سخت و پرتلاش
حمید بالیدن گرفت. کار می‌کرد، کمک‌حال پدر بود، حداقل خودش خرجش را درمی‌آورد. «مشغول به کار بودم که در دانشگاه  رشته حسابداری قبول شدم. دو ترم مرخصی گرفتم که به کار برسم. مدتی بعد، از ترم دوم کار را کنار گذاشتم و کامل تحصیلات را ادامه دادم. لیسانس را که گرفتم حدود 9 سال در یک شرکت خودروسازی کار کردم؛ تجربیات خوب و ارزنده‌ای به دست آوردم. با آن تجربیات درواقع شرکت خودم را زدم.»
مومزائی خودساخته است. پدرش این‌گونه بارش آورده است. در سال‌هایی که کار می‌کرد، 40 میلیون سرمایه جمع کرده بود. دلش می‌خواست کاروبار جدیدی راه بیندازد. از روزمرگی خوشش نمی‌آمد؛ تصمیم گرفت شرایط جدیدی ایجاد کند. یک محیط جدید، یک صنعت جدید، می‌خواست به داشته‌هایش اضافه کند: «از طریق مشارکت با دیگر دوستان که هر کدام تخصص خاص خودشان را داشتند و با بررسی‌هایی که انجام دادیم، محصولی را انتخاب کردیم که بتوانیم با دانش روز دنیا به صنعت کشور خدمت کنیم.» تصمیم این شد که وارد عرصه تولید محصولات الکتریکی شوند. هدف تولید انواع برق‌گیر بود.
صنعت که روزی کار و زمینشان را گرفته بود و راهی دیار غربتشان کرده بود حالا دست سخاوت داشت. شاید وقت پس دادن بود، حمید وارد صنعت شد؛ صنعت برق. توانسته بود با همه مشغله‌ای که داشت فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی بگیرد. دانش و پولش را به دل کار زد، نام شرکتش را «برق‌گیر پایا» گذاشت. خودش متخصص مالی و مدیریت بود، مجموعه‌ای از دوستانش را که در زمینه برق و الکترونیک تخصص داشتند گرد هم آورد و شروع کردند. اما این اول راه بود، طول می‌کشید تا بتوانند در صنعت برق قد بکشند. کسب دانش فنی مستلزم صرف زمان بود، باید تلاش می‌کردند. تجهیز خط تولید و راه‌اندازی ماشین‌آلات زمان می‌برد: «با 40 میلیون سرمایه ناچیز شروع کردیم اما مرحله‌به‌مرحله کار نیازمند زمان و سرمایه بود تا درواقع خط تولید مجموعه کامل شود. حدود دو سال طول کشید تا خط تولید آماده بهره‌برداری و محصولات تولیدی‌اش به بازار ارائه شود.»
سوار بر گرده صنعت
اولین تولیدشان برق‌گیر فشار متوسط بود. اما حالا با گذشت شش سال شرکت حمید مومزائی انواع برق‌گیرهای موردنیاز شبکه انتقال برق ایران را تولید می‌کند. مجموعه او برای 20 نفر اشتغال مستقیم و برای 40 نفر اشتغال غیرمستقیم ایجاد کرده. این پیشرفت خوبی برای حمید است. او عنوان کارآفرین برتر صنعت برق اصفهان را گرفته و واحد صنعتی‌اش نمونه شده. حالا حمید آرزوی پدر را برآورده کرده، کوشش‌هایش به بار نشسته، پسر بر گرده صنعت سوار شده و در عرصه کار کشور سهمی دارد. زندگی در یک خانواده کارگری، و همپای پدر سهمی از بار زندگی را به دوش کشیدن حمید را آموخته تلاش و همت کرده. او کارآفرین بودن را جزئی از ویژگی‌های شخصیتی‌اش می‌داند: «این که شما یکی دو سال کار کنید تا بتوانید محصول باکیفیت و تاییدشده ارائه کنید واقعا سخت است. هر زمان و هرلحظه شرایط و مقتضیات زمان به نحوی پیش می‌رود که مردد می‌شوید آیا ادامه کار بدهید یا کار را تمام کنید. باید سطح استرس قابل‌قبولی داشته باشید؛ اینکه بخواهید یک کار را به نتیجه برسانید اراده خیلی قوی می‌خواهد.»
مثل هر تولیدکننده داخلی دیگر حمید از باور نداشتن به تولید داخلی می‌گوید: «دولت قانونی را تصویب کرده به نام مصرف کالاهای داخلی و جلوگیری از ورود کالاهای خارجی که مشابه داخلی دارند. اما شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی واقعا از این مصوبات پیروی نمی‌کنند.» او اعتقاد دارد محصولاتی که شرکتشان تولید می‌کند از نظر کیفیت و دانش فنی محصول روز دنیا هستند. اما گلایه می‌کند که تولید داخلی هنوز در ناباوری است که کی مسئولان می‌خواهند به این بینش برسند که باید از خودشان شروع و برای یک بار و برای همیشه این معضل را حل کنند. او می‌گوید: «باید محصولاتی که تولید کارگر و نیروی انسانی داخل کشور هستند برای سازمان‌های دولتی در اولویت مصرف باشد اما بروکراسی دولتی به نحوی است که حتی بخش‌نامه‌هایی که خودشان در حمایت از تولیدات داخلی اعلام می‌کنند اجرایی نمی‌شود.»
تلاش، صبر و امیدواری سه ویژگی بارز حمید مومزائی است، همه آن چیزهایی که از کودکی آموخته همین بوده و آنها را یکجا در کارزار زندگی به کار گرفته. از کودکی کارگری کرد و از سختی‌ها پروایی نداشت. امید او را در حسرت فرداها نگذاشت. حمید دستش را به سوی فردا دراز کرد و هنوز هم چشمش به دوردست‌ها می‌رود. او برای ادامه کارش و رسیدن به هدف‌هایش نقطه‌گذاری و هرساله برنامه‌ریزی‌هایش را به‌روز و تصحیح می‌کند. «ما هنوز در شرایط رشد هستیم؛ در چهار پنج سال آینده فرایند ما افزایش تولید و تنوع محصولات خواهد بود. اگر این مسیر رشد را بتوانیم ادامه بدهیم و به‌عنوان تولیدکننده معتبر داخل کشور حرفی برای گفتن داشته باشیم، بعد از آن می‌توانیم برنامه‌ریزی استراتژیکی برای ارائه محصولات در سطح جهانی داشته باشیم.»