دستیابی به حوزههای جدید کسبوکار و حصول موفقیت در زمینههای مختلف بدون برخورداری از دانش و اطلاعات لازم مقدور نیست، اما آنچه دیرزمانی است در فضای کسبوکار و آموزشهای مهارتی کشور دیده میشود، حکایت از وجود شکاف و ناهماهنگی بین آموزشهای متعارف و نیازهای بازار کار دارد. این نقصان نهتنها از زاویه رفع نیازهای مهارتی بازار کار، بلکه در زمینه مهارتهای هدایت و راهبرد کسبوکارها نیز مورد توجه است.
کمتر فردی است که چه در مقام مربی و چه در مقام محصل به ضعفهای عمومی نظام آموزشی در برآورده کردن نیازهای بازار کار اذعان نداشته باشد. این مشکل هم به آموزشهای ابتدایی و هم به نظام متوسطه و هم به آموزشهای دانشگاهی تسری یافته است. ایجاد مراکزی چون هنرستانهای فنیوحرفهای، دانشگاه علمی کاربردی، و آموزشگاههای مهارتی تا حدودی در رفع این کاستی مفید بودهاند اما نیازها بسیار گسترده و شکاف ایجادشده بسیار عمیق است. در عین حال نظام آموزشی در تلاش برای رفع کمبودهاست و همه ذینفعان امیدوارانه در انتظار مشاهده نتایج هستند.
اما در کنار کاستیهایی که بین آموزشهای نظری و نیازهای واقعی بازار کار روبهرشد امروزی موجود است، نقصان بسیار بزرگتری وجود دارد که البته معلول تغییر ساختار شرکتها و فعالیتهای اقتصادی در همه دنیاست. درواقع امروز اقتصاد جهانی و کسبوکار در کشورهای مختلف از چهار گوشه دنیا به گونهای تغییر یافته که حضور در آن بدون برخورداری از دانش و مهارتهای جدید بههیچروی مقدور نیست. اقتصادی که جهانی شده و خود را با ابزارهای ارتباطی نوین در مسیر مسابقه سرعت برای کسب پیروزی قرار داده است، دیگر با روشهای سنتی قابل هدایت و مدیریت نیست، هرچند برگرفته از آموزههای دانشگاهی باشد. اگر در زمانی کمتر از دو دهه قبل یک شرکت تجاری، تولیدی، و خدماتی قادر بود با شناخت عمومی از بازیگران پیرامون خود و تجهیز به فناوری مناسب، در عرصه کسبوکار حضوری موفق داشته باشد، امروز باید داشتههای اساسیتر و بنیادینی همچون گروه همکاران، فضای مدیریت، شیوههای اداره و پیشبرد امور، روشهای سنجش و ارزیابی، را در ترکیبی پیچیده و سیال از دانش روز، فناوریهای متناسب و رهبری هوشمندانه به گونهای ترکیب کند که قادر به پاسخگویی به دایره بسیار وسیعتری از نیازها و چالشها باشد. در روزگاری که نظام اداره بالا به پایین در بسیاری از سازمانها پاسخگوی مشکلات نیست، کارآفرینان، رهبران و برنامهریزان نهتنها بر مبنای عنوان شغلی و تحصیلی بلکه بر اساس مهارت هدایت گروه همکاران در فضای خلاق و روبهجلو سنجیده میشوند. درحقیقت روشهایی که تا همین چند سال قبل متضمن موفقیت و پیروزی در ایجاد و تداوم هر کسبوکاری بود، بهشدت در حال تحول به گونههای جدیدی است که مبنای همه آنها کار گروهی، آمادگی برای برهم زدن قواعد موجود، و رهبری خلاق و جمعی است. فضای کسبوکارهای موفق امروزی به میزان زیادی با مواردی که ذکر شد آمیخته است. همانگونه که در عصر حاضر نمیتوان سراغی از دانشمندان مسلط به همه علوم گرفت، در سالهای اخیر هم نمیتوان کسبوکار موفق و قابلاعتنایی را تنها بر دوش یک نفر بنا گذاشت. کار گروهی و برخورداری از توان و داشتههای جمع همکاران یکی از شروط اساسی نقشآفرینی در بازار رقابتی امروز است. حضور در عرصه فعالیتهای اقتصادی امروزی گرچه نیازمند بهرهبرداری و آموختن از تجارب دیگران است، اما افراد موثر و موفق در این عرصه معتقدند که محدود نشدن در این چارچوب در پیروزی آنها نقش بزرگی داشته است. جهان رو به تحول حاضر با همه پیشرفتها و کامیابیهایی که به دست آورده، مدیون تلاش متهورانه افرادی است که تمایلی به محدود ماندن در چارچوبهای مورد تبعیت عموم را ندارند و تحول را نهتنها در درون خود بلکه در شیوه، سازمان، ابزار، و برنامههای کاریشان ایجاد میکنند. آمادگی برای پیروی نکردن از قواعد همیشگی یکی از نخستین گامهایی است که افراد موفق برداشتهاند.
اما هیچ گروه برخوردار از دانش و مهارتهای لازم، حتی با آمادگی و شهامت بر هم زدن قواعد جاری، بدون هدایت و برنامهریزی رهبری خلاق به نتیجه نخواهد رسید. رهبران خلاق با ایجاد فضای مشارکت جمعی، به حرکت درآوردن ذهنهای تیزبین، تقویت انگیزهها و همدلی، و ایجاد زمینه نقد و آزمون طرحها، شرایط دستیابی به موفقیت را فراهم میکنند. رهبری خلاق توان بیرون کشیدن طرحهای تازه را از دل چالشها و هدایت گروه همکاران به سوی افقهای تازه را دارد، این روش گرچه با شیوههای قبلی متفاوت است اما به همان میزان نتایج متفاوت و قابلاعتناتری را هم به دنبال دارد.