ورا وانگ که امروز از بزرگترین طراحان لباسعروس در دنیاست، کارش را با لباسفروشی کوچکی در نیویورک شروع کرد و امروز لباسهایش نهتنها بر تن عروسهای هالیوودی خودنمایی میکند که به کاخ سفید هم راه پیدا کرده است. ارزش مزون لباس او حدود یک میلیارد دلار برآورد شده و ورا برای رسیدن به این کسبوکار رویایی راهی سخت و پرماجرا را پیموده است.
«اگر همه چیز سر جایش بود و این همه مانع بر سر راهم سبز نمیشد، شک ندارم که در مدتزمانی خیلی کوتاهتر کارم به نتیجه میرسید، اما زندگی با من چندان سر سازش نداشت. هیچ راهی را یکشبه نپیمودم. همه پیشرفتهای شغلیام ذرهذره اتفاق افتاد و همین باعث شد در میانسالگی تازه طعم آرامش را بچشم و با خیال راحت به آینده فرزندان و نوههایم فکر کنم. حقیقت این است که جلو رفتن در مسیر کارآفرینی آنقدر برایم کند بود که گاه گمان میکردم تا پایان عمر هم به آنچه خیال میکردم نخواهم رسید.»
این جملات بخشی از حرفهای ورا وانگ در گفتوگو با مجله «کارآفرینان مد» است. عروسهای آمریکایی این روزها رویای پوشیدن لباسهای این طراح لباس چینی-آمریکایی را در سر میپرورانند. او خود روزگاری برای دوختن اولین طراحیهای زندگیاش رویای خریدن پارچههای حریر و ساتن را داشته است. تحصیل در رشته تاریخ هنر را به امید نوشتن در مجله مد و لباس ووگ آمریکا نیمهکاره رها کرد، اما نوشتن و سردبیری در یکی از بهترین نشریات مد نیز او را قانع نکرد. با وجود مخالفت خانواده، نوشتن را هم کنار گذاشت و ایده کسبوکار در عرصه مد را دنبال کرد.
پیشرفتهایم مولکولی بودند
«تجربههای شکست همیشه مربوط به دنیای شغل و کارآفرینی نیستند. گاه مرور خاطرات شکستهای کوچک و بزرگ زندگی شخصی از هر تجربه ناکامی مالی و شغلی دردناکتر است. من یکی از آن آدمهایی هستم که به معنای واقعی در کودکی ناکام بودم. با وجود استعدادهای کموبیشم هیچوقت نفر اول نبودم. در مسابقات مدرسه بازنده بودم، در درس نسبتا ناموفق بودم.» «پیش رفتنم در مسیر موفقیت مولکولی بود. روزها میگذشت و کارهای من بینتیجه میماند. یکی از نمونههایش عشق کودکیام به بازی اسکیت و مسابقات آن بود. علاقهای که بعد از بارها شکست در 17سالگی نتیجه داد و سرانجام به مسابقات اسکیت آمریکا راه پیدا کردم. شاید همان زمان بود که فهمیدم برای رسیدن به پیروزی باید سمج باشم، موفقیت قصد زدن در خانه من یکی را نداشت.»
رقابت در دنیای مد منصفانه نیست
«در خانوادهای مرفه بزرگ شدم. پدرم صاحب شرکتی تجاری بود. شاید به همین خاطر همیشه رویای راهاندازی یک کسبوکار را داشتم. اما پدرم خودش از بزرگترین موانع زندگی مستقلم بود. آرزو داشت من کارش را ادامه دهم و حاضر نشد برای شروع یک ایده نو سرمایهای به من بدهد. نمیگویم از صفر شروع کردم، اما برخلاف تصورم، وقتی ایده طراحی لباس را مطرح کردم، خانواده حمایتم نکرد. تنها برگ برندهام طراحانی بودند که در دوران کار در مجله آنها را میشناختم، اما دنیای مد هم مثل هر کسبوکار دیگری پر از رقابت است و راه پیشرفت در آن هموار نیست؛ رقابتهایی که منصفانه نبودند. افرادی که روزی خودم با آنها مصاحبه میکردم و عکسهایشان را در صفحه اول چاپ میکردم، حاضر به همکاری با من یا سرمایهگذاری روی طراحیهایم نبودند.» ورا در سال 1990 با سرمایه شخصی بوتیکی در نیویورک اجاره کرد و طراحیهای محدودش را در آن به نمایش گذاشت. با اینکه پیشینهای در دنیای مد و طراحی نداشت، روابطش با مجلات مد و لباس به دادش رسید و بازگشایی مغازه کوچکش در رسانههای مد درز پیدا کرد. «روزهای اول کار برایم رویایی دردناک بود. از طرفی مغازه خودم را داشتم و این خودش پیشرفت بزرگی بود، اما از سوی دیگر هزینههای طراحی، پارچه و اجاره آنقدر بالا بود که نمیتوانستم از پس همهشان برآیم. باید حتما لباسی میفروختم تا برای طراحیهای بعدی پول داشته باشم.»
کلههای پر و جیبهای خالی
ورا وانگ بعد از پنج سال کار نتوانست با هزینههای بوتیک کنار بیاید و آن را تعطیل کرد. «استقبال از طراحیهایم خوب بود و همه آنها را به چشم لباسهایی شیک و خلاق میخریدند، اما آنقدر چشمگیر نبودند که بتوانم کار را ادامه دهم. داشتن سرمایهگذار و اسپانسر اولیه در راهاندازی کسبوکار مهم است. معمولا کارآفرینان کلههایی پر از ایده دارند و جیبهایی خالی.» سرانجام در سال 1998 پدرش سرمایه کلانی در اختیارش گذاشت و ورا مزون لباسعروس خود را راهاندازی کرد. «وقتی پای پدرم به کار من باز شد، اعتمادبهنفسی چندبرابر پیدا کردم. با آنکه او علاقهای به دنیای مد نداشت، نصیحتهایش در دنیای کسبوکار همیشه چارهساز بود. معتقد بود بزرگترین سرمایه یک کارآفرین برندش است و باید به هرقیمتی از آن محافظت کند. همراهی او مرا در کار جلو برد و توانستم شعبههای مزون را در اروپا و چین گسترش دهم.» «اگر بخواهم به کارآفرینان جوان نصیحتی کنم، باید بگویم بپذیرید که دنیای کسبوکار منصفانه نیست و برای کسی فرش قرمز پهن نکرده است. باید محکم باشید و خودتان را برای رویارویی با ناملایمات آماده کنید. حتی وقتی کارتان در مراحل اولیه به نتیجه میرسد به خودتان مغرور نشوید، شکست همیشه در کمین است، تنها باید در جستوجوی موفقیت سمج باشید.»