printlogo


هبوط در آتش!

آدم احساس می‌کند از بالا رها شده و در دنیایی از آتش فرود آمده است. همه جا داغ است. انگار آفتاب تمام بارش را روی تن ریخته‌گری‌ها و کارگاه‌های لوله‌سازی خالی کرده است. شاید بگویید چرا این عکس‌ها باید گزارش شوند و چگونه است که در اوج اخبار ریز و درشت که تن را فرسوده و خیال و جان را ناخوش می‌کنند، باید یک‌مرتبه نشست در کنار کارگران ریخته‌گری و یا از تلاش داغ کارگران برای بریدن لوله‌ها گزارش تهیه کرد؟ 
درست می‌گویید اما فراموش می‌کنیم که اخبار شیرین و تلخ همیشه وجود دارند و همیشه می‌توان از عکس‌های آنان برای آگاهی از چرخش روزگار استفاده کرد اما همیشه نمی‌شود که یک ‌مرتبه روبه‌روی این کارگران نشست و به زندگی آنها اندیشه کرد. البته اگر بتوان خیلی از اوقات روی حضور آدم‌ها و بودن‌شان نام زندگی گذاشت. برخی دوره‌ای را عبور می‌کنند، یعنی بزرگ می‌شوند، میانسال می‌شوند، سینه‌های‌شان می‌تپد تا به انتهای زندگی برسند و تصویری غرورآمیز از یک عمر تلاش و دوندگی برای تجربه نسل‌های آینده بر جای بگذارند اما این تصاویر به‌رغم باشکوه و قابل احترام بودن خیلی از اوقات نام شان با آنچه در ذهن ما می‌گذرد به معنای واقعی زندگی نمی‌رسند. 
برای همین امروز این عکس‌ها را می‌بینیم که فراموش نکنیم کارگرانی وجود دارند که یک عمر تلاش خود را در مجاورت گرمای سوزان آفتاب به انتها می‌رسانند اما همیشه وقتی از آنها می‌پرسی زندگی را چگونه می‌بینی؟ لبخندی آرام روی صورت‌شان پا دراز می‌کند و با تعجب می‌پرسند: «زندگی!». تازه وقتی بازنشسته می‌شوند به دلیل مشکلات حاد و مزمن در ریه‌های‌شان به خاطر نفس کشیدن‌های مداوم در کنار آتش، مجالی برای صحبت کردن‌های بدون دردسر نمی‌یابند. فکرش را کنید حتی برای گفتن یک جمله باید هزار بار به هوا بروید و به زمین برسید تا نفس یاری‌تان کند و به کلمات‌تان امان بدهد. نقص ریه در بسیاری از این کارگران، یادگاری از روزهای کار و تلاش است. این کارگران را ببینیم و از یاد نبریم که هیچگاه زمان بر‌ای دیدن‌شان بی‌موقع نیست و همیشه باید به راهی فکر کرد که آسانتر به آسایش آنها می‌رسد.