تخریب سرزمین یکی از مهمترین چالشهای پیش روی فعالان و متخصصان محیطزیست و منابع طبیعی در سراسر جهان است. کاهش کارایی سرزمین میتواند منجر به افت کیفیت زیستپذیری و در نهایت افت شاخصهای اقتصادی در آن سرزمین شود. از بین رفتن منابع جنگلی، آب و خاک به خودی خود میتواند تمامی ظرفیت توسعه در کشورها را تحت تاثیر قرار دهد. عمده کشورهای جهان که به مساله توسعه پایدار میپردازند، شیوه مدیریت سرزمین را در اولویت دارند. کاهش منابع آب زیرزمینی و تخریب منابع جنگلی در کشور سبب شده نگرانیها درباره روند مدیریت سرزمین در ایران شدت گیرد. با این حال، آیا سیاستگذاری مدیریت سرزمین در ایران به سمت رفع نگرانی از بحرانهایی با منشاء طبیعت پیش رفته است؟ شوربختانه پاسخ منفی است! بعد از حادثه زاگرس بسیاری از دلباختگان طبیعت ایران، نگران طبیعت شمال کشور نیز هستند. در گام نخست باید به فقدان برنامه توسعه پایدار در ایران اشاره کرد. ارزیابی نشدن روند پروژههای توسعهای در ایران چالش بزرگی است که اقتصاد کشور را در آینده نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد. از سوی دیگر فقدان نیروی انسانی متخصص و آموزشدیده یکی از بزرگترین چالشهای کشورهایی مانند کشور ما است، ایرانی که در کمربند خشک و نیمهخشک جهان واقع است و از نظر پوشش جنگلی از فقیرترین کشورهای جهان به حساب میآید. با این حال، سرزمین خشک و کمآب ایران باید بیش از هر کشوری به منابع آبی خود وسواس داشته باشد. اما بیتردید چنین نگرشی را نمیتوان نه در ساختارهای حقوقی و قانونگذاری کشور دید و نه در نگرشهای اجرایی و مدیریتی! آتشسوزی زاگرس نشان داد نهتنها چنین مدیریت یکپارچهای بر منابع حیاتی ایران حاکم نیست، بلکه حتی سرمایههای انسانی و نیروهای داوطلب نیز آنچنان که باید حراست نمیشوند و یا بیم رها کردن آنها و عدم رسیدگی به مشکلات آنها وجود دارد. البرز زارعی جوان 37 ساله ای است که داوطلبانه به کمک نیروهای منابع طبیعی و محیطزیست در خاموش کردن آتش کوههای زاگرس در گچساران آمد اما بهشدت آسیبدیده است. نحوه مدیریت و مواجهه نهادها با او و پرونده پزشکیاش این چالش را تقویت میکند آیا در سرزمینی که نهادها مسئولیتهای ساختاری خود را به درستی انجام نمیدهند و اصطکاکهای بینبخشی هزینه سنگینی به پیکره زیستپذیری ایران وارد میکند، نیروهای داوطلب اولویتی ندارند؟ آیا نیروهای مردمی نباید نگران سلامت و امنیت خود باشند؟ در هر صورت ایجاد یک سامانه بیمهای و حمایتگر از نیروهای داوطلب در خدمت طبیعت ایران یک ضرورت انکارناپذیر است؛ چراکه هیچکس و هیچ نیرو و ساختاری قویتر از مردم و بخصوص آنها که معیشتشان به منابع طبیعی و محیطزیست ایران گره خورده نمیتوانند در مواقع بحران به کمک بیایند و سرزمینی که نیروی انسانی متعهد و ایثارگر نداشته باشد، نمیتواند به ژینای سرزمینش امیدوار باشد.