printlogo


آشنایی با اقتصاد سیاسی پوپولیسم

در سال‌های اخیر جهان با بازگشت موج پوپولیسم مواجه شده است؛ نمونۀ  بارز آن، روی کار آمدن مجدد ترامپ در آمریکا است. احزاب پوپولیستی با ایجاد دوقطبی‌های «ما و آن‌ها» و «خیر و شر»، محبوبیت کسب می‌کنند و مشکلات را به گردن گروه‌های دیگری می‌اندازند. این رویکرد مبتنی بر تحلیل ساده و خطی مسائل است و برای مردم ناراضی از نابرابری و فقر جذابیت دارد، زیرا پاسخ‌های ساده‌ای به مشکلات پیچیده ارائه می‌دهد و دیگران را مقصر جلوه می‌دهد.
کتاب «آشنایی با اقتصاد سیاسی پوپولیسم» نوشته پتر استانکوف، استاد دانشگاه رویال هالووی لندن، پوپولیسم را نه به عنوان یک ایدئولوژی مستقل، بلکه به عنوان یک استراتژی سیاسی می‌بیند که با تقویت هویت‌های متضاد، برای کسب قدرت مورد استفاده قرار می‌گیرد. استانکوف تأکید می‌کند که تحلیل پوپولیسم نیازمند رویکردی بین‌رشته‌ای است که ابعاد هویتی، اقتصادی، سیاسی و نهادی آن را مدنظر قرار دهد. برای فهم پوپولیسم معاصر باید تعامل شوک‌های اقتصادی و هویتی و منازعات بازتوزیعی در جوامع نابرابر را در نظر گرفت. نویسنده ظهور و افول پوپولیسم را به چرخه‌هایی پویا و تکرارشونده مرتبط با هویت، اقتصاد و انصاف نسبت می‌دهد. شوک‌های اقتصادی مانند رکود یا جهانی‌سازی و شوک‌های هویتی ناشی از مهاجرت، منازعات هویتی را تشدید می‌کنند و زمینه گرایش مردم به احزاب افراطی را فراهم می‌آورند، حتی اگر سیاست‌های اقتصادی این احزاب به زیان آنان تمام شود. با تحلیل داده‌های ۳۷ کشور، استانکوف سه محرک اصلی پوپولیسم را شناسایی می‌کند: نابرابری درآمد، مهاجرت و ریاضت اقتصادی. افزایش نابرابری اقتصادی با گرایش به پوپولیسم چپ و افزایش مهاجرت با گرایش به پوپولیسم راست همراه است. این همبستگی‌ها هرچند علی محسوب نمی‌شوند، اما نشان می‌دهند که امواج پوپولیسم با نابرابری و مهاجرت همزمان است و احزاب میانه‌رو بخشی از آرای خود را به نفع پوپولیست‌ها از دست می‌دهند.