ارزش اقتصادی جنگلی که سوخت
سروش کیانی قلعهسرد پژوهشگر محیطزیست
در روزهایی که آتشسوزی در جنگلهای هیرکانی امتداد یافت، حجم خبرها بیشتر بر شعلهها، بالگردها و دشواری عملیات متمرکز بود، اما در پس این صحنههای آشنا، مسئلهای کمتر دیده شد: ارزش مالی منابعی که سوختند. نگاه ریالی به جنگل، در ظاهر ساده مینماید، اما همین رویکرد ساده وقتی به لایههای اقتصادی یک منبع طبیعی وارد میشود، ابعاد پیچیدهتری را آشکار میکند. در اقتصاد محیطزیست، جنگل، تنها مجموعهای از درختان یا ذخیرهای از چوب نیست؛ مجموعهای از ارزشهاست که برخی قابل اندازهگیریاند و برخی از جنس میراث و وجود. در تحلیل خسارت حریق هیرکانی باید این شبکه ارزشها را دوباره مرور کرد. در دسته نخست، ارزشهای استفادهای قرار دارند؛ همان چیزی که بیشتر مردم از آن تصور مشخصی دارند. ارزش مصرفی، مثل چوب و دیگر مواد خام، بهطور مستقیم در ذهن مینشیند و در اقتصاد محاسبهپذیر است. اما ارزشهای غیرمصرفی، با اینکه از جنس استفادهاند، به دو شاخه مستقیم و غیرمستقیم تقسیم میشوند. منفعت مستقیم، تجربهای است که انسان از حضور در جنگل میبرد: گردشگری، تفریح و بهرهبرداریهای نرم که ارزش آنها هرچند واقعی است، اما کمتر در محاسبات مالی گنجانده میشود. ارزش غیرمستقیم، لایهای عمیقتر است؛ جایی که جنگل بهعنوان یک سیستم زنده، نقش حیاتی در تولید اکسیژن، جذب دیاکسیدکربن، حفظ خاک و جلوگیری از فرسایش ایفا میکند. این ارزشها بهندرت قابل تبدیل به عدد هستند و همین نامرئیبودن، محاسبه خسارت آتشسوزی را دشوار میسازد. در کنار ارزشهای استفادهای، ارزشهای غیراستفادهای نیز قرار دارند؛ بخشی که کمتر در گفتوگوهای عمومی مطرح میشود، اما در اقتصاد محیطزیست جایگاهی تعیینکننده دارد. ارزش میراثی، همان تعهد بیننسلی است؛ اینکه منابع طبیعی نه فقط دارایی امروز بلکه دارایی نسلهای آیندهاند و از همین رو حفظ آنها نوعی انتقال سرمایه پایدار به آیندگان محسوب میشود. ارزش انتخابی نیز به این واقعیت اشاره دارد که جامعه امروز حق انتخاب دارد تا منابع را برای امروز یا برای نسلهای بعد نگاه دارد و همین حق انتخاب، خود نوعی ارزش اقتصادی تعریف میشود. در نهایت ارزش وجودی، سادهترین اما عمیقترین شکل ارزشگذاری است: یک منبع طبیعی باید حفظ شود، چون بودنش ارزشمند است؛ بیآنکه به مصرف یا منفعت مستقیم وابسته باشد.