وقتی کشوری به مرحله انقلاب میرسد، چند پارامتر است که میتواند هم به صورت فرآیندی در جریان انقلاب تاثیر بگذارد و هم میتواند زمان انقلاب را تحتتاثیر قرار دهد. انقلاب ایران در دههای اتفاق افتاد که جریانهای چپ مارکسیستی، جزء جریانهای غالب در تحولات اجتماعی و سیاسی محسوب میشدند. عمدتا در کشورهای درحال توسعه، جریانهای چپ بودند که بر تحولات، حاکمیتی واقعی داشتند. انقلاب ایران در کنار تاثیرگذاری عواملی مثل کاریزمای بنیانگذار، نفوذ جریانهای مذهبی و جریانهای سیاسی که تحتتاثیر روحیه مبارزهطلبی روحانیت بود متاثر از جریانهای کارگری و گرایشات چپ هم بود.
تا اینجای کار، ما انقلاب ایران را انقلاب اقشار نمیدانیم. انقلابی ما انقلابی بود که هم به دلیل خواست طبقه متوسط شهری اتفاق افتاد و هم به دلیل وجود روحانیت و تاسی از ایدئولوژی شیعه و مبارزه علیه ظلم و ستم. در فرآیند انقلاب، یعنی از مهر 57 به بعد، جریانهای اقشار و طبقه کارگر را داریم. از این زمان به بعد، به دلیل کاریزمای بنیانگذار، اقشار به دور این فرد جمع میشوند و طبقه کارگر، حضرت امام را همراهی میکند.
در حقیقت بعد از 17 شهریور که روند تحولات انقلاب ایران شدت میگیرد، هم به خاطر توسل حکومت به زور و هم عمومیت پیداکردن جریانهای انقلابی و هم پیشروبودن روحانیت، میتوان گفت که تقریبا یک انقلاب مردمی شکل میگیرد. از اینجا به بعد، ما نقشآفرینی طبقه کارگر را داریم؛ البته نه به صورت منسجم، بلکه در چارچوب نگاه حضرت امام، که طبقات محروم را مخاطب خود قرار میداد.
میتوان گفت که از نیمه دوم سال 57، کارگران و طبقه فرودست، به صورت خودجوش احساس کردند که اگر حرکت انقلابیون به نتیجه برسد، میتوانند از طریق آنها به مطالباتشان برسند. اینجاست که مستضعفان، توسط حضرت امام بسیار مورد خطاب قرار میگیرند. ما از اینجا به بعد، حرکت عمومی کارگران را داریم که با نوعی اعتصاب، آمیخته شد. در حقیقت، اعتصاب، کلیدواژه تحرک طبقه کارگر در انقلاب ایران است که از اعتصاب نفت شروع می شود.
انقلابیون و بهخصوص حضرت امام، طبقه کارگر را صاحب اصلی کشور میدانستند و مخاطب قرار میدادند. طبقه کارگر هم باور داشت که مطالبات فروخوردهاش، در شعارهای انقلابیون وجود دارد. دومین جریان تاثیرگذار انقلاب، رفتار حکومت شاه، مبنی بر منکوبکردن طبقه فرودست و رشددادن طبقه بالادست بود. چون طبقه فرودست تصور میکرد که میتواند مطالباتش را از انقلابیون دریافت کند و با آنها همراهی میکرد.
در این بین، چند موضوع مطرح میشود؛ اول اینکه تحرک طبقاتی طبقه کارگر از طریق اعتصاب، از اواسط سال 57 اتفاق افتاد. دوم اینکه طبقه کارگر، نه به صورت انسجامیافته، بلکه به صورت کاملا عمومی ، با انقلابیون همراهی میکرد؛ چون میتوانست مطالباتش را در شعارهای انقلابیون ببیند و از طرف دیگر، شاه، رفتار درستی با کارگران نداشت؛ یعنی ثروتی که ناشی از تولید نفت بود، به شکل عادلانهای توزیع نمیشد. به همین خاطر است که کلیدواژه عدالت هم در انقلاب وجود دارد و کلیدواژه مستضعف نیز همواره در کنار کلیدواژه عدالت مینشیند.
مسئله دیگری که از سال 1320 مطرح میشود، این است که احزابی که سویه آنها عمدتا کارگری است -مثل خلق کارگر و آرمان کارگر- شاید در جریان انقلاب، وزنی داشتند، اما قدرت تهییج طبقه کارگر را به اندازه کافی نداشتند. در واقع، ما در انقلاب ایران، طبقه کارگر را به صورت طبقه فرودست میشناسیم، نه به عنوان طبقه اجتماعی کارگر یا حزب کارگر.
اگر کمی به زمان عقبتر برگردیم، میبینیم که در سال 1342 فرآیند توسعه ایران بر اساس یک مدل غربی شکل گرفت و وارد فاز توسعه صنعتی شد. حال سوال اینجاست که چرا این اتفاق افتاد؟ اول اینکه مدل تحولات اجتماعی که ایجاد شد، تحتتاثیر لیبرابیسم غربی است و دوم اینکه شاه قصد داشت جامعه روستایی فئودالیته ایران را به سمت جامعه صنعتی پیش ببرد. برای اینکه طبقه زمیندار منکوب شود و شاه، پایه قدرتش را به جای فئودالیته، بر روی بورژوازی صنعتی قرار دهد، مجبور بود که توسعه صنعتی ایجاد کند. در این توسعه صنعتی، طبقه کارگر و کارفرما ایجاد شد.
در دهه 50، در کنار فعالیت معدود کارآفرینان واقعی، بنگاههایی صنعتی دیگری هم ایجاد شد. سپس بورژوازی شکل گرفت که دیگر، صاحب حق یا زمین نبود، بلکه امتیازی داشت که دربار به آن عطا کرده بود. تئوریهای انقلاب میگویند که بورژوازی یا طبقه کارفرمای متصل به حکومت، همراهی چندانی با انقلاب نمیکند، چون خلق ثروتش، وابسته به دربار است.
بخشی از گفتمان عدالتخواهی انقلاب ایران در حقیقت علیه همین بورژوازی و ثروتاندوزی افراد وابسته به پهلوی بود. این مسئله، امری طبیعی است که اگر در انقلاب طبقه فرودست حرکت میکند، به مزاج طبقه فرادست چندان خوش نمیآید و در نتیجه، حمایت نمیکند. بنابراین وقتی نقش اقشار را در انقلاب ایران بررسی میکنیم، حضور کارگران، کارمندان، فرودستان و معلمان را میبینیم، اما آندسته از صاحبان ثروت و صنایع که رانت حکومتی داشتند چندان این تحول را نمیپسندیدند. بلافاصله بعد از انقلاب هم، اولین مصوبه دولت، دولتیکردن اقتصاد است، چون سالیان متمادی، بخش زیادی از اقتصاد در دست عده معدودی از اطرافیان حکومت سابق بود. اما درنهایت، با همراهی کارگران و اقشار فرودست و سایر گروههای اجتماعی، انقلاب اسلامی به ثمر نشست. همین کارگران، امروز چرخ تولید و توسعه کشور را میچرخانند. در این راستا، واجب است که از کارگران حمایت کنیم و نقش آنها را در برهههای حیاتی انقلاب از یاد نبریم.