مراقبت بیمزد مادربزرگهای آند از نوهها
حمیدرضا علینیا روزنامه نگار
در کشورهای منطقه کوههای آند، مادربزرگها نقش بسیار مهمی در مراقبت روزانه از نوههای خود ایفا میکنند. با این حال، کار آنها به ندرت آنگونه که شایسته است مورد قدردانی قرار میگیرد؛ کاری که نهتنها خانوادهها را سرپا نگه میدارد بلکه به تداوم بافت اجتماعی نیز کمک میکند. در حالی که عشق، فداکاری و ازخودگذشتگیشان اغلب ستوده میشود، یک حقیقت مهم معمولاً نادیده گرفته میشود: کار آنها نیز «کار» است؛ کاری که نیازمند زمان، انرژی، مسئولیت و منابع است.
در بولیوی، اکوادور، کلمبیا و دیگر کشورهای منطقه آند، بسیاری از مادربزرگها مسئولیت بزرگ کردن نوههایشان را برعهده میگیرند؛ اغلب در شرایط کار ناپایدار، طرد اجتماعی یا به دلیل مهاجرت فرزندانشان. آنچه ممکن است حرکتی خودجوش و از سر محبت به نظر برسد، در واقع راهبردی برای بقاست که به طور نامتناسبی بر دوش زنان سنگینی میکند. در نبود سیاستهای عمومی برای حمایت از کودکان و سالمندان، این زنان با دو بار سنگین مواجهاند: مراقبت از دیگران در دوران پیری، بدون آنکه خودشان از مراقبت برخوردار شوند.
آنچه عشق مینامند، کار بیمزد است
در آمریکای لاتین، کار مراقبتی بدون مزد به شکل چشمگیر بر دوش زنان است. بنا بر دادههای بانک توسعه بینآمریکای (IDB)، زنان سه برابر بیش از مردان وقت خود را صرف این کار میکنند. هرچند این فعالیت برای رفاه روزمره ضروری است، توزیع نابرابر آن بهطور جدی دسترسی زنان به آموزش، اشتغال و فرصتهای رشد فردی را محدود میسازد.
این شکاف در شرایط ناامنی شغلی و سالخوردگی جمعیت عمیقتر میشود؛ جایی که مادربزرگها به چهرههایی خاموش اما حیاتی بدل میشوند. «لوز مارلی آریاس» از بنیاد «کودکان ناصره» در شهر ایباگه کلمبیا میگوید: «ما شاهد هستیم بسیاری از مادربزرگها سرپرستی نوههایشان را بر عهده میگیرند، چون مادرانشان در مشاغل غیررسمی کار میکنند، غایب هستند یا با شرایط دشواری مانند زندان روبهرو میشوند. در نهایت، این مادربزرگها هستند که بار مسئولیت را به دوش میکشند.»
او توضیح میدهد: «برخی از این زنان نیرومندترند، اما بسیاری بیمار، ضعیف و وابسته به عصا هستند.» مراقبت فقط همدمی یا غذا دادن نیست؛ مسئولیتهای آن جسمی، عاطفی و مالی است. با این حال، روایت غالب همچنان آنها را تنها در قالب «مادربزرگهای مهربان» میبیند؛ بیآنکه کاری ضروری، پیچیده و بیمزدشان به رسمیت شناخته شود. همانطور که نویسنده و کنشگر برجسته «سیلویا فدریچی» گفته است «آنچه عشق مینامند، کار بیمزد است.» این جمله زمانی معنای کامل مییابد که ببینیم چگونه زنان با بدنهای سالخورده و منابع محدود، زندگی خانوادهها و جوامعشان را حفظ میکنند، در حالی که نیازهای خودشان برآورده نمیشود. «اِنِیدا باریوس»، ۴۹ ساله و عضو شبکه زنان کارگر و سندیکالیست بولیوی (RMTSB)، درباره بار انباشته این وضعیت هشدار میدهد: «این زنجیرهای از نابرابریهاست که فقط سنگینتر میشود... و وقتی به سن پیری میرسیم، بیتوجهی به زنان آشکارتر میشود. ما هنوز در حال مراقبت از فرزندان و نوهها هستیم، در حالی که باید روی سلامت و رفاه خودمان تمرکز کنیم. بهجای آن، در وضعیت دائمی فقر زمانی زندگی میکنیم.»
حتی برای کسانی که خود کار مراقبتی را انجام میدهند، به رسمیت شناختن آن دشوار بوده است. «نورکا ایوونه فلورس»، ۵۳ ساله و عضو همین شبکه، میگوید: «در ابتدا میپرسیدیم چطور میشود مراقبت از مادرت را کار دانست؟ چطور میشود نگهداری از خانواده را کار نامید؟ یا بزرگ کردن نوهها را؟ سختترین بخش ماجرا پذیرفتن این بود که بله، این کار است.»
او ادامه میدهد: «مسئله این نیست که بابت مراقبت از نوههایمان پول بگیریم. مسئله این است که بفهمیم مراقبت همان چیزی است که زندگی را تداوم میبخشد و اگر چنین است، باید بپذیریم که مراقبت، کار است و مسئولیتی مشترک برای همه ما.»
وقتی پیری بهجای آسایش، مسئولیت میآورد
در منطقه آند، یعنی رشتهکوهی که تمامی نیمه پائینی قاره آمریکا را پوشانده است، تقاضا برای مراقبت بسیار بیشتر از ظرفیت دولتها برای تأمین آن است. براساس گزارش چشمانداز اجتماعی ۲۰۲۴ کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آمریکای لاتین و کارائیب (ECLAC)، زنان سالمند بهجای آنکه با کرامت پیر شوند، مجبور میشوند بار مراقبت و بزرگ کردن کودکان را بر دوش بگیرند؛ مسئولیتهایی که دولتها نه خود به عهده میگیرند و نه جبرانی برای آن فراهم میکنند.
«کُنتپسیون مورا»، مادربزرگی ۸۰ ساله از بوگوتا در کلمبیا، نمونهای گویاست. او در طول ۳۳ سال گذشته از نوهای با ناتوانی ذهنی و صرع مراقبت کرده است. پسرش بیش از یک دهه پیش درگذشت و مادر کودک نیز از کودکی او غایب بوده است. «کُنتپسیون» بیآنکه انتخابی داشته باشد، دوباره مادر شد.
او میگوید: «تمام روز با او هستم. باید حمامش کنم، اصلاحش کنم، ناخنهایش را بگیرم. نمیتوانم او را تنها بگذارم چون زمین میخورد. بارها هر دوی ما روی زمین افتادهایم. دیگر توان ندارم، اما همچنان ادامه میدهم.» تنها درآمدش مستمری بازماندگان است که با آن اجاره، خوراک و قبوض را میپردازد. گاهی بستگان کمک میکنند، اما بار اصلی بر دوش اوست.
بدنش نشانههای دههها کار نادیدهگرفتهشده را در خود دارد: درد مزمن، کاهش وزن و محدودیت حرکتی. «قبلاً ۷۸ کیلو بودم، حالا ۶۳ شدهام. کاملاً از پا افتادهام، جسمی و روحی. دلم میشکند وقتی میدانم اگر نباشم، کسی برای مراقبت از او نخواهد بود.»
«کُنتپسیون» تنها نیست. در بسیاری از خانوادههای آندی، مادربزرگها مسئولیتهایی را به دوش میکشند که باید میان دیگران تقسیم شود. نبود سیاستهای مراقبتی حساس به جنسیت نشان میدهد که بار مراقبت تقریباً بهطور کامل بر عهده خانوادهها و درون آنها نیز بر دوش زنان است. بدون تقسیم مسئولیت در سطح دولت و جامعه، مادربزرگها به بهای سلامت و رفاه خودشان همچنان زندگی دیگران را حفظ خواهند کرد.
بازنشستگی و بار انتظارات اجتماعی
«نورکا» با لحنی طعنهآمیز میگوید: «برای هر مشکلی یک راهحل وجود دارد: مادربزرگها.» بسیاری از زنانی که به سن بازنشستگی نزدیک میشوند، همچنان درگیر مسئولیتهای خانوادگیاند و از استراحت واقعی محروم میمانند. از همکارانم میشنوم که میگویند نمیتوانم بازنشسته شوم چون دارم به پسرم کمک میکنم خانه بسازد یا به خاطر نوهام. حتی اگر بازنشسته شوند، بازهم از آنها انتظار مراقبت میرود، «چون مامان وقت آزاد دارد.»
«اِمپراتریس»، ۷۲ ساله از کیتو در اکوادور، بازنشسته و مادربزرگ چهار نوه است. او خود را مستقل میداند و توان تصمیمگیری درباره زندگیاش را دارد، هرچند میپذیرد بسیاری از مادربزرگها چنین فرصتی ندارند. او میگوید: «ما در مرحلهای از زندگی هستیم که آینده دیگر بیپایان نیست. باید از نیرویی که داریم نهایت استفاده را ببریم و از هر زنجیری رها شویم. باید یاد بگیریم به فرزندانمان نه بگوییم.» به باور او، مشکل تنها کمبود حمایت نهادی نیست، بلکه انتظارات اجتماعی است که میگوید زنان سالمند همیشه باید آماده مراقبت باشند. «اینکه فرزندانت در خانه زندگی میکنند به این معنا نیست که میتوانند تو را مجبور کنند بمانی و از آنها مراقبت کنی. باید یاد بگیری نه بگویی. کمک، بله؛ اما مسئولیت صددرصد، نه.»
نابرابریهای انباشته
«اِلویر سوارس»، ۶۹ ساله از کلمبیا، نمونهای است از اینکه چگونه بار مراقبت از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. او از جوانی خود را وقف خانه کرده بود. هرچند مهارت خیاطی داشت، همسرش اجازه نداد کار کند. «با همان پولی که او میداد سر میکردم و پسانداز میکردم. اینگونه بود که پولم را مدیریت میکردم.»
پس از مرگ همسرش و دورهای بیکاری، با فروشندگی در یک دانشگاه گذران زندگی کرد. اکنون در دوران سالمندی، دوباره از نوههایش مراقبت میکند در حالی که یکی از دخترانش بیرون از خانه کار میکند. «هیچ صحبتی در کار نبود. ما در یک خانه زندگی میکردیم، آنها سر کار میرفتند و من میماندم با بچهها.»
او آشپزی میکند، به تکالیف بچهها کمک میکند و خانه را مرتب نگه میدارد. «وقتی بچههای خودم را داشتم، کسی به من کمک نکرد. همهچیز را تنهایی گذراندم و حالا دوباره مجبور شدهام از نو شروع کنم. این انصاف نیست.» او رویای راهاندازی کارگاهی کوچک برای دوخت لباس کودک دارد، اما توان خرید دستگاه ندارد.
مانند بسیاری از زنان، زندگی کاری او در خانه متمرکز بود؛ کاری غیررسمی و بیمزد. اکنون نیز همچنان از دیگران مراقبت میکند، بیآنکه مستمری داشته باشد یا مورد قدردانی قرار گیرد. کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای آمریکای لاتین و کارائیب این وضعیت را «نابرابریهای انباشته» مینامد: در غیاب درآمد شرافتمندانه یا سیاست حمایتی، بسیاری از زنان در پیری ناگزیرند به حسن نیت خانواده یا ابتکارهای محلی تکیه کنند.
نیاز فوری به نظامهای جامع مراقبتی
«باریوس» میگوید: «در بولیوی قانون اساسی خوبی داریم و قانونی که از سالمندان حمایت میکند، اما متأسفانه این قوانین کارایی ندارند.» سخنان او شکاف بزرگ منطقه را نشان میدهد: قوانین وجود دارند، اما اجرای واقعی آنها به دلیل کمبود بودجه، نبود هماهنگی و فقدان اراده سیاسی متوقف میشود.
نتیجه، سیاستهای تکهتکهای است که در نهایت بار مراقبت را به خانوادهها واگذار میکند و نابرابریهای جنسیتی را عمیقتر میسازد. او خواستار توسعه نظامهای عمومی جامع با رویکردی تقاطعی است که کار مراقبتی را به رسمیت بشناسد، آن را عادلانه بازتوزیع کند و با آموزش، حمایت اجتماعی و حذف تعصبها از آن پشتیبانی نماید. او میافزاید: «همچنین حیاتی است درباره این قوانین آگاهیرسانی شود تا مردم بدانند و بتوانند از حقوق خود استفاده کنند.»
هرچند در این منطقه پیشرفتهایی مانند مستمریهای غیرمبتنی بر پرداخت حقبیمه، دسترسی به خدمات درمانی و برنامههای حمایتی برای سالمندان حاصل شده، اما اینها همچنان ناکافیاند. بسیاری از این سیاستها واقعیتهای پیچیدهای را که گروههایی مانند مادربزرگها با آن مواجهاند پوشش نمیدهند. افزون بر این، هنوز درباره میزان دخالت دولت بحث وجود دارد: آیا باید تنها بر حمایت مالی از خانوادهها تمرکز کند یا فراتر برود؟ اتحادیههای ملی مانند شبکه زنان کارگر و سندیکالیست بولیوی، همراه با سازمانهای منطقهای و بینالمللی از جمله کنفدراسیون اتحادیههای کارگری آمریکای قارهای و کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری خواستار آن هستند که خدمات عمومی مراقبتی برای همه در اولویت قرار گیرد.
در شهرهایی فراتر از منطقه آند، مانند مکزیکوسیتی، بحثها درباره حمایت مالی از پدربزرگها و مادربزرگهایی که نقش مراقبتی دارند پیشرفتهایی داشته است. اما همانطور که «باریوس» هشدار میدهد، این اقدامات بیشتر مُسکن هستند و ساختارهای تولیدکننده نابرابری جنسیتی و سنی در کار مراقبتی را تغییر نمیدهند. در همین حال، هر صبح در هزاران خانه آندی، مادربزرگها صبحانه آماده میکنند، بچهها را به مدرسه میبرند، هنگام بیماری از آنها مراقبت میکنند و در انجام تکالیف کمکشان میکنند. کارهای ازخودگذشتۀ آنها همان چسبی است که زندگی خانوادگی را کنار هم نگه میدارد.
equaltimes.org
مادربزرگها؛ کارگران پنهان
در بولیوی، اکوادور و کلمبیا هزاران مادربزرگ نقش بیبدیلی در نگهداری نوهها دارند؛ نقشی که اغلب پشت عنوان «عشق» پنهان میشود اما در واقع کاری طاقتفرسا، بیمزد و نادیدهگرفتهشده است. آنها در حالی بار مراقبت از کودکان را بر دوش میکشند که خود به مراقبت نیازمندند. نبود حمایت دولتی و نابرابری جنسیتی باعث شده زنان سه برابر مردان وقت خود را صرف مراقبت کنند؛ موضوعی که فرصت آموزش، کار و استقلال را از آنان میگیرد. این «کار پنهان» اگرچه خانوادهها و جامعه را سرپا نگه میدارد، اما بدون به رسمیتشناختهشدن، خود به چرخهای از فرسودگی و فقر برای زنان سالخورده تبدیل میشود.