خشونت دائمی در جامعه پزشکی
بابک محمدی جراح فک و صورت و استاد دانشگاه
سالهاست پزشکان و پرستاران در شبهای بیپایان و روزهای تعطیل کنار بیماران ایستادهاند، اما خشونت کلامی و تهدیدهای فیزیکی از همان کسانی که برایشان تلاش میکنیم، روح ما را فرسوده و نظام سلامت را آسیبپذیر میکند.
خشونت علیه کادر درمان فقط از جانب بیماران و همراهانشان رخ نمیدهد. ما پیش از آنکه در برابر خشم مردم قرار گیریم، با یک نابرابری پنهان مواجهیم. شیفتهای طولانی، دستمزدهای نامتناسب، بیتوجهی به امنیت شغلی و اجبار به کار کردن در شرایط غیرایمن، همه مصداق خشونت و نابرابری ساختاریاند. جامعه وقتی صحنه کتکخوردن یک پزشک را میبیند، شوکه میشود اما کمتر کسی میبیند که روان ما هر روز در برابر سیستمی نامتوازن تحلیل میرود.
خشونت در بیمارستانها، البته در همان نقطه متوقف نمیشود. هر بار که پزشکی تحقیر یا تهدید میشود، زخمی در او باقی میماند که گاه ناخواسته به بیماران بعدی منتقل میشود. یعنی ما قربانیانی هستیم که گاه خود، بازتولیدکننده خشونت میشویم. این یک چرخه معیوب است؛ خشم مردم به کادر درمان منتقل میشود و درمانگر خسته و عصبی نیز ممکن است نتواند با صبوری و همدلی پاسخگوی بیمار بعدی باشد. پیامد این موضوع چیزی نیست جز عمیقتر شدن بیاعتمادی میان کادر درمان و مردم.
حال این پرسش پیش میآید: چرا خشونت در مراکز درمانی افزایش پیدا کرده است؟ به باور من، این خشونت بیش از آنکه ریشه در «بدخلقیهای فردی» داشته باشد، نشانه یک بیماری اجتماعی است. درست مانند تب در بدنِ بیمار که خودش بیماری نیست بلکه علامتی از اختلالی عمیقتر است، خشونت در بیمارستان نیز علامتی است از جامعهای که پر از خشم انباشته است، اما جایی برای فریاد نمییابد و در نهایت در اتاق اورژانس فوران میکند. اگر این نشانه را جدی نگیریم، سلامت درمانگران و کل جامعه به خطر میافتد.
من به عنوان پزشکی که سالها در این میدان بودهام، خوب میدانم درد بیمار فقط جسمی نیست. او رنجور و ترسیده است و نیاز به حمایت روانی دارد. ما تلاش میکنیم همراه او باشیم، با این حال، خود ما هم انسانیم. ما هم خانواده داریم، خسته و حتی مثل بقیه بیمار میشویم. این خشونت زخمی است که مرهمش درک و آگاهی بیشتر زیر سایه قوانین محکم و حمایت دولت است.
برای مقابله با وضعیت موجود، لازم است جامعه به سطحی از آگاهی برسد تا بداند که خشونت دردی را دوا نمیکند.
بیماران و خانوادهها باید بدانند که پزشک و پرستار، نه دشمن بلکه همراهی برای عبور از روزهای سخت بیماریاند. در عین حال کادر درمان باید بپذیرد که شیوه ارتباطی ما بخشی از راهحل است. بیحوصلگی، تکبر یا توضیح ناکافی و بیمسئولیتی میتواند به جرقهای برای تنش بدل شود.