printlogo


روایت‌‎نگاری چهارقابِ مرتبط با مشروطه از آلبوم‌خانۀ تازه‌فاش‌شدۀ کاخ گلستان
جشن ملی مشروطیت
امیررضا محمدی روزنامه‌نگار

 سن پیام دوشم از پیرِ می‌ْفروش آمد 
بنوش باده که یک ملتی به هوش آمد
هزار پرده ز ایران درید استبداد
هزار شُکر که مشروطۀ پرده‌پوش آمد
عارف قزوینی



یک‌صدونوزده سال از روزی که نخستین قیام ملی و میهنی ایرانیان رخ داد گذشت‌؛ جنبشی که عصارۀ فضائل یک ملت شد. مشروطه سرآغاز تمام تحولات قرن معاصر ایران است و در طول این ۱۲۰سال، هر جنبشی یا قیامی و حتی اعتراضی در ایران رخ داده، همه به‌واسطۀ آن است که مشروطه این جرأت و جسارت را در مردم ایجاد کرد تا برای گرفتن حقوق خود، همبستگی داشته باشند و همت کنند. و مردم‌سالاری، ارثیۀ مبارک این نهضت بود گرچه پادشاهان دیگری آمدند که آن را به سخره گرفتند و بنای استبداد را تجدید کردند، اما در نهایت این سلطنت مزاحم نیز کنار گذاشته شد تا مردم‌سالاری احیا و تثبیت شود. انحراف در اهداف، دلیل آن بود که مردم ایران در فاصلۀ
 ۷۲ سال، مجدداً انقلاب کردند.  اگر آن مشروعه را بر سر دار نمی‌کردند و نسخه‌های شفابخش! سفارت‌‎‎خانه‌های خارجی نبود، شاید دیگر رنگی از استبداد در کشور وجود نداشت اما این دخالت‌ها و منیت‌ها و عناصر نالایق بادمجان‌صفت درباری، کلک مشروطه را کندند که تا سال ۱۳۵۷ فقط یک نام از او باقی بماند.
 ایران‌ امروز اما از پس آن ایام باز هم با اتحاد و انسجامی میهنی از جنس همان روزها، زنده است و می‌پوید و جوانان غیر‌ت‌مندش، گردن دشمنان صغير و کبیرش را می‌شکنند.  اکنون به یاد آن روزهای شریف و خون‌های پاکی که ریخته شد و خطابه‌های غرایی بر منابر و میدان‌ها خوانده شد، به‌سراغ هزاران تصویری که اخیراً از آرشیو آلبوم‌خانۀ کاخ گلستان فاش شده رفتیم و از بین این خیل، پنج عکس تازه‌دیده که به‌ واقعۀ مشروطه به‌لحاظ مفهومی و زمانی نزدیک‌‌تر است نگاهی انداختیم که تذکار و مروری بر آن ایام صعب اما پرشکوه باشد.  

این عکس بوی خون می‌دهد. این مردان گردن‌کلفت متبختر که شانه‌به‌شانۀ محمدعلی‌شاهِ نادان صف کشیده‌اند، دقیقاً همان دیوار استبداد مقابل مردم را تشکیل داده‌اند. از ظل‌السلطان تا آن کلنلِ درازقامتِ بیگانه، دست‌شان تا مفرق، در خون ملت فرو رفته است. این عکس را پس از جلسۀ تصمیم‌گیری برای سرکوب مشروطه‌خواهان و به توپ بستن مجلس (در وقت لازم) گرفته‌اند و سینۀ جلو آمدۀ شاه از عزم جزمش بر تصمیم خود خبر می‌دهد تا نسخۀ هر مقاومتی را بپیچد. 
​​​​​​​
این تصویر به‌خوبی نمایانگر اقلیت مشروطه‌طلبان در میان رجال و سردمداران آن روزگار است. تقریباً تمامی این جمع به‌جز دونفر، همه از مخالفان مستبد شرطی‌شدن سلطنت‌اند و تا آخرین لحظه هم ایستادگی کردند. از عین‌الدوله و مشیرالسلطنۀ سفاک که برای سرکوب از هیچ‌کاری مضایقه نکردند تا امیربهادر جنگ و مخبرالدوله که حتی سیم‌های تلگراف را برای قطع ارتباط مجاهدین برید! اما آن دونفر، مشیرالدوله است که نخست‌وزیر مشروطه شد و صنیع‌الدوله که ریاست مجلسِ تازه‌تأسیس را بر عهده گرفت. 

پیرمرد مریض و خسته‌ای که بر کجاوه‌اش لمیده و به دوربین می‌نگرد، همان مظفرالدین‌شاهی است که با امضای فرمان مشروطیت، نام خود را در تاریخ تطهیر کرد. اقبال فقط جایی به او رو کرد که از پس بالاگرفتن تحصنات و اعتراضات، در یک بزنگاه مهم عین‌الدولۀ خبیث را برکنار و مشیرالدولۀ روشن‌ضمیر را برقرار کرد تا صدراعظم جدید، پنج‌روز درهای کاخ را بر رجال شاه‌پرست ببندد و شاه را راضی به توشیح فرمان کند تا سردر مجلس، به عدل مظفر مزین شود.

آن شیخی که بر میانۀ ملاهای تهرانی ایستاده و آنان را سیادت می‌کند، فضل‌الله نوری است که محاسن‌اش هنوز گندم‌گون نشده بود و استادالاساتید مدارس دینی دارالخلافه لقب داشت. نوری نه با مجلس مخالف بود و نه با سلطنت موافق. آنچه او طلب کرد، همان سیاست دینی بود که امروز به ثمر نشسته است ولی دیروز، آنان که نان‌خور بیگانه بودند، برای تثبیت انحراف نهضت او را بزدلانه بر دار کردند تا صدای دیانت انقلابی خاموش شود. 
​​​​​​​