روایتنگاری پنج عکس تازه منتشرشده از آرشیو روزنامۀ گاردین
تابستانِ پرهیاهوی تهران
۲۷ مرداد، در امتداد خنثیسازی کودتای مخفی و خاموشی که علیه مصدق اتفاق افتاد و مردم آگاه شدند نصیری، حکم عزل نخستوزیر را شبانه با تانک ابلاغ کرده و بازداشت شده، خشمگین و البته با تحریک گروههای ملی و تودهای، به خیابانها ریختند و تظاهرات کردند که موجب خوف و عقبنشینی کودتاچیان شد. کار به آنجا رسید که در میادین اصلی تهران از جمله اینجا، در میدان سپه، مجسمه رضاشاه را پایین کشیدند که همین مسئله باعث شد شایعه براندازی سلطنت توسط مصدق قوت بگیرد و بهانه دستشان دهد.
امیررضا محمدی روزنامهنگار
گسسته است زنجیر هزار اهریمنیتر ز آنکه در بندِ
دماوندست؛
پَشوتن مرده است آیا؟
و برف جاودان بارنده سامِ گُرد را سنگِ سیاهی
کرده است آیا؟...
بخشی از شعر «قصۀ شهر سنگستان» که توسط مهدی اخوانثالث در سوگ شکست مصدق سروده شده است.
دقیقاً ۴۵ سال پس از به توپ بستن مجلس و سرکوب نخستین قیام ملی ایرانیان که حول محور مردمسالاری شکل گرفته بود، خیزش دوم ملی نیز که بر مدار نفت، این ثروت عظیم و مهم ایران بنا شده بود نابود شد؛ بازهم با دخالت مستقیم اجانب و باز هم توسط مستبدترین حاکمان زمان! مشروطه، اول سرکوب و سپس دچار انحرافات شد ولی نهضت ملی، نخست توسط خناسان منحرف شد و سپس با ضربت کاری کودتا، تیر خلاص را به پیکرش زدند. محمد مصدق که برای مام وطن خواب و خوراک نداشت، پس از ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و زمانی که (براساس آمار و اطلاعات) بهلحاظ اقتصادی و سياسی ایران را روی سکوی پرش برده بود تا آن را به اوج عزت و پیشرفت برساند و پس از ۱۲۶ سال از معاهدۀ ترکمانچای غم از چهره ایرانیان بزداید، دچار یک سردرگمی درونی شد و اتخاذ تصمیمات خارج از اختیاراتاش همزمان شد با شوراندن و پراکندن اطرافیان و دوستان همراهاش در نهضت ازجمله سیدابوالقاسم کاشانی که بازوی قشر مهم و بزرگ مذهبی و کف بازار را هدایت میکرد. به یکباره اعضای فراکسیون جبهه ملی که در مجلس غوعا میکردند و با رهبری مصدق، کشور را به استقلال اقتصادی رسانده و او را نخستوزیر کرده بودند، یا بریدند و یا از راه او برگشتند. با این حال، او و ملیّون هوشیارانه کودتای اول را در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ خنثی کردند اما کریمیت روزولت که با چمدان یکمیلیون دلاری به ایران آمده بود، تنها با ۷۵هزار دلار بازیگردانان دونمایه و الواط و تنفروشان را خرید تا با آشوب، راه را برای یک تحرک غیرقانونی باز کنند. عاقبت پیرمرد را به جرم خدمت به ملت و وطنپرستی محاکمه و تبعید کردند و نسخۀ ملیگرایی پیچیده شد. انگلیس صحنۀ ایران را به آمریکا واگذار کرده بود و آنها نیز اینچنین شاه را منتدار خود کردند تا ربعقرن غارت و تحقیر آغاز شود. اکنون به یاد آن روز سیاه و مغموم، به آرشیو تصاویر روزنامه گاردین از لحظات ویرانگر کودتای سیاه نگاهی انداختیم تا به یاد مجاهدتهای وطندوستان اشکی بیفشانیم و بر خیانت خودفروختگان افسوسی خوریم و یادآوریم که این زخم، نخستین خسارت خصمانۀ یانکیها ضد ملت ایران بود.
رسانه در آتش
اینجا صدای غرّا و رسانه وفادار به نهضت ملی است. دفتر روزنامۀ باختر امروز در کوچۀ نظامیۀ بهارستان که توسط دست راست مصدق، سیدحسین فاطمی اداره میشد؛ همو که پیشنهاد ملیکردن نفت را داد و زبان سرخی داشت. شاه هم تمام دلخوریهایش از ملیون را با شهیدکردن او خالی کرد. این دود و خاکستر ناشی از سوختن صفحات و مقالاتی که در دفاع از ملت نگاشته شده بود و این تابلو کجشده و درِ شکسته هم تمامقد، نماد وضعیت دولت مصدق در ساعت ۱۰ صبح روز کودتا است.
تسخیر رادیو
یکی از مهمترین اهداف کودتاچیان، تسخیر رادیو در میدان ارک بود تا بتوانند صدای خود را به کل ایران برسانند و علیه دولت مستقر تبلیغات کنند. ساعت ۱۳:۳۰ نظامیان تحت امر فضلالله زاهدی بههمراه شعبان جعفری و نوچههایش، بهسرعت وارد رادیو شدند و راه را برای حضور نخستوزیر فرمایشی برای اعلام کودتا باز کردند. از همان نقطه اما، برخی خودفروختگان مثل این افسر نالایق، شاهپرستان و اراذل را برای هدایت آنها بهسمت خانۀ مصدق شوراندند و سخنانی علیه ملیون و حزب توده سر میدادند.
عصر کودتا
اما اینجا؛ قلب تپندۀ نهضت ملی و سنگر مقابله با استعمار انگلیس است، خانۀ مصدقالسلطنه که در خیابان کاخ قرار داشت و این وضع پریشان، ساعت ۱۹:۳۰ روز کودتا است که اوباش اندکی پس از خروج پنهانی صاحبخانه، همهچیز را غارت کردند و حتی به چهارچوب پنجرهها و چرخ و چراغ اتومبیلها هم رحم نکردند. خاکش را شخم زدند و روی در و دیوار علیه مصدق شعار نوشتند. و این، سکانس پایانی سیاهترین روز تاریخ معاصر بود.
الواط کودتاچی
این الواط چاقوکش و اوباش عربدهزن که جیبشان از پول برادران رشیدیان پر و گوششان به امر طیب و شعبان جعفری حاضر است، با این ظاهر مظلوم و سینههای چاکزده، جنازهای را از خودشان که معلوم نیست چگونه و به دست چه کسی به این روز درآمده، سر دست گرفتهاند و علم خونخواهی بر ضد مصدق و ملیون برداشتهاند. این صحنه و تصویر خود به تنهایی گویای این است که برای پایین کشیدن یک دولت ملی و قانونی، چه پلشتهای انساننمایی را اجیر کردند.