گوشت و لبنیات از دسترس خانوادهها خارج شد
نشانههای بحران تغذیه در ایران روزبهروز آشکارتر میشود. دادههای وزارت بهداشت، مرکز پژوهشهای مجلس و رصد میدانی فعالان مدنی نشان میدهد سفره خانوارهای فرودست به شدت کوچک شده و بسیاری از اقلام پایه غذایی به کالایی لوکس بدل شده است. در این شرایط، کودکان نخستین قربانیانند و سلامت جسمی و ذهنی نسل آینده در معرض تهدیدی جدی قرار دارد.
سفرههایی خالی از پروتئین
تورم فزاینده، ناترازی اقتصادی و کاهش قدرت خرید، زمینهساز گسترش فقر غذایی در جامعه شده است. پژوهشی میدانی با ۴۰۲ پرسشنامه از ۱۴ منطقه کشور نشان میدهد که ریشه اصلی بحران، نبود درآمد پایدار است: ۴۳.۸ درصد خانوارها اقتصاد ضعیف، ۳۲.۶ درصد بیکاری سرپرست و ۱۱.۷ درصد ازکارافتادگی را علت فقر غذایی دانستهاند. در مجموع بیش از ۸۰ درصد پاسخها به فقدان اشتغال و درآمد اشاره دارند. نتایج این تحقیق زنگ خطری جدی است. تنها ۱.۷ درصد خانوارها هر روز پروتئین مصرف میکنند و ۲۶.۹ درصد اصلاً مصرف ندارند. در خانوادههای دارای سرپرست بیکار، بیش از ۹۵ درصد یا کمتر از هفتهای یکبار پروتئین مصرف میکنند یا هیچ مصرفی ندارند. وضعیت لبنیات نیز بحرانی است: فقط دو درصد کودکان هر روز لبنیات میخورند و نیمی از آنها هیچگونه لبنیاتی دریافت نمیکنند. حتی خانوادههایی با شغل ثابت هم توان تأمین لبنیات روزانه برای کودکان ندارند.
فقر، اعتیاد و ناامنی غذایی
در کنار مشکلات اقتصادی، همپوشانی فقر و اعتیاد نیز وضعیت خانوادهها را وخیمتر کرده است. از میان ۴۰۲ خانوار بررسیشده، تنها ۲۵ خانواده درآمد ثابت داشتند و در همین گروه ۳۶ درصد پدران معتاد بودند. در میان خانوادههای بدون درآمد ثابت، بیش از ۲۱ درصد یکی از والدین گرفتار اعتیاد بود. این همبستگی نشان میدهد چرخه فقر و اعتیاد یکدیگر را بازتولید میکنند و آسیبهای اجتماعی را تشدید میسازند. ۴۳ درصد خانوارهای مورد بررسی تحت سرپرستی زنان قرار داشتند. بسیاری از این زنان دسترسی به شغل پایدار ندارند و ناگزیر در بازار کار غیررسمی فعالند. همین امر موجب شده تا خانوادههای زنسرپرست بیش از دیگران در معرض ناامنی غذایی باشند. نبود نظام حمایتی ویژه برای این گروه، یکی از خلأهای جدی سیاستهای رفاهی است که پیامد مستقیم آن سوءتغذیه کودکان است.
روایتهای میدانی از گرسنگی
گزارشهای میدانی فعالان اجتماعی تصویر ملموسی از بحران ارائه میدهد. در محله دروازه غار تهران، فعالان میگویند اقلامی چون گوشت، مرغ و لبنیات از سبد غذایی خانوادهها حذف شده و حتی ضایعاتی مانند پای مرغ نیز دیگر قابل خرید نیست. در کرج، خانوادهای چهار نفره تنها یک وعده غذا در روز دارند که عمدتاً نان با حبوبات یا تخممرغ است. در خراسان جنوبی، کودکان یک خانواده شش نفره به دلیل بیماری پدر و نبود درآمد پایدار، ماههاست از پروتئین و لبنیات محرومند. این روایتها نشان میدهد بحران تغذیه از آمار فراتر رفته و به تجربه روزمره خانوادههای فرودست بدل شده است.
سوءتغذیه ریزمغذیها
کمبود پروتئین تنها بخش ماجرا نیست. متخصصان هشدار میدهند که فقر غذایی در ایران به سوءتغذیه ریزمغذیها نیز انجامیده است. کمبود روی، آهن و ویتامینهای A و D در کودکان موجب ضعف سیستم ایمنی، کاهش یادگیری و اختلال رشد میشود. استانهای سیستانوبلوچستان، کهگیلویهوبویراحمد، ایلام، هرمزگان و خراسان جنوبی بیشترین نرخ سوءتغذیه را دارند و تاکنون اقدامات پیشگیرانه کارآمدی از سوی دولت دیده نشده است. بر اساس آمارهای ملی و بینالمللی، سرانه مصرف پروتئین در ایران طی سالهای اخیر به شدت کاهش یافته است. سال گذشته، مصرف گوشت در ترکیه ۵۰ درصد بیشتر از ایران بود. اگرچه دولت با افزایش ۱۳۳ درصدی واردات گوشت سرانه مصرف را کمی بالا برد، اما این میزان همچنان ۲۸ درصد کمتر از میانگین دهه گذشته است. در سال ۱۳۶۸ مصرف گوشت قرمز در ایران دو برابر مرغ بود، اما اکنون مصرف مرغ سه برابر گوشت قرمز شده است.
امروز سرانه روزانه مصرف گوشت در ایران ۳۵ گرم است، در حالی که استاندارد ۷۵ گرم تعیین شده است. مصرف فیبر ۱۵ گرم است، در برابر نیاز ۲۵ گرمی. مصرف سالانه لبنیات نیز ۷۰ تا ۸۰ کیلوگرم است، در حالی که میانگین جهانی بیش از ۲۵۰ کیلوگرم است. نتیجه این شکافها روشن است: ۵۷ درصد جمعیت کشور درجاتی از سوءتغذیه دارند و بیش از ۱۴.۵ میلیون نفر از آنها کودک هستند.
سیاستهای حمایتی ناکافی
دولت با ارائه سبدهای غذایی و شارژ حساب خانوارهای دارای کودک تلاش کرده تا بخشی از بحران را جبران کند. در مرحله یازدهم این طرح، بیش از ۱۳۴ هزار کودک مشمول حمایت شدند. با این حال، مبالغ اختصاصیافته ــ ۶.۶ تا ۱۱ میلیون ریال ــ در برابر تورم افسارگسیخته و قیمتهای بالای مواد غذایی بسیار ناچیز است. پژوهشهای میدانی نشان میدهد این کمکها در بهبود واقعی وضعیت تغذیه خانوادههای فرودست اثر چندانی ندارد. بحران تغذیه در ایران تنها یک مسئله اقتصادی یا بهداشتی نیست، بلکه تهدیدی برای آینده اجتماعی و انسانی کشور است. رشد جسمی و ذهنی کودکان، بهرهوری نیروی کار آینده و حتی امنیت اجتماعی به شدت وابسته به دسترسی به غذای سالم است. اگر نظام حمایتی و رفاهی کارآمدی برای مقابله با فقر غذایی طراحی نشود، پیامدهای آن در دهههای آینده بر تمام سطوح جامعه سنگینی خواهد کرد.