printlogo


کودکان در مرز گم می‌شوند

کودکی مفهومی جهانی ا‌ست، اما برای برخی، هرگز تجربه نمی‌شود. کودکانی که پیش از آن‌که بیاموزند چگونه بخندند، ناچارند کار کنند؛ کودکانی که مهاجرند، بی‌هویتند و در خیابان‌ها و کارگاه‌ها روزگار می‌گذرانند. در میان آن‌ها، کودکان افغانستانی سهم پررنگی از رنج کار کودک را در ایران به دوش می‌کشند؛ حال آن‌که بسیاری از آن‌ها در ماه‌های اخیر، در قالب سیاست جدید اخراج مهاجران غیرقانونی، از کشور خارج شده‌اند. این اخراج، آغازی‌ است برای نوعی آوارگی تازه، در مرزهای نامرئی هویت، فقر و خشونت.

 حقوق کودکان مهاجر
کودک مهاجر، در هر جای جهان، وضعیت دشوارتری نسبت به کودکان بومی دارد. او نه فقط ناچار است برای تأمین معاش خانواده کار کند، بلکه در بسیاری موارد، حتی حق اعتراض ندارد. در ایران، دهه‌هاست که جمعیت بالایی از مهاجران افغانستانی حضور دارند و کودکان آن‌ها، بخش بزرگی از نیروی کار کودک را تشکیل می‌دهند. بنا بر اعلام سازمان بهزیستی و برخی نهادهای غیردولتی، ۶۰ تا ۸۰ درصد کودکان کار در تهران مهاجر، عمدتاً افغان، هستند. اغلب این کودکان فاقد مدارک هویتی‌اند و به همین دلیل، نه امکان آموزش دارند و نه دسترسی به حمایت‌های اجتماعی و درمانی.
آنان در مشاغل بسیار سخت و بی‌ثباتی مانند زباله‌گردی، کارگاه‌های خیاطی، صافکاری، مشاغل خدماتی یا کشاورزی فصلی فعالیت می‌کنند. بسیاری از این مشاغل بدون نظارت قانونی و در محیط‌های ناایمن انجام می‌شود؛ به‌ویژه در کارگاه‌های زیرزمینی یا خانگی، این کودکان به‌طور کامل در معرض استثمار قرار دارند.
 آمارها چه می‌گویند؟
بر اساس داده‌های رسمی، ۵۴ درصد کودکان کار در ایران بین ۱۴ تا ۱۷ سال و ۴۵ درصد دیگر بین ۸ تا ۱۳ سال دارند. هرچند کودکان زیر ۷ سال درصد کمتری را تشکیل می‌دهند، اما گزارش‌هایی از حضورشان در فعالیت‌های خیابانی، مانند گل‌فروشی یا فال‌فروشی وجود دارد. همچنین ۸۴ درصد کودکان کار را پسران تشکیل می‌دهند، اما در برخی مشاغل پنهان، مانند فرشبافی یا خدمتکاری در خانه‌ها، دختران کودک نیز سهمی جدی دارند. کار دختران به دلیل پنهان‌کاری، کمتر دیده می‌شود و آسیب‌های ناشی از آن بیشتر است، از جمله آزار جنسی، ترک تحصیل و ازدواج زودهنگام.

 گرفتار در چرخه فقر
هرچند قانون آموزش در ایران تلاش کرده امکان تحصیل را برای برخی کودکان فاقد مدارک فراهم کند، اما واقعیت تلخ این است که اغلب کودکان مهاجر به دلیل فقر، ساعت‌های طولانی کار و ترس از بازداشت، از مدرسه بازمی‌مانند. در برخی خانواده‌ها، اولویت نه تحصیل که نان شب است. این محرومیت، آن‌ها را در چرخه‌ای پایدار از بی‌سوادی، فقر و آسیب اجتماعی نگه می‌دارد.

 پاک‌کردن صورت‌مسئله
پس از پایان جنگ ۱۲ روزه در منطقه، ایران روند جدیدی از اخراج مهاجران غیرقانونی را آغاز کرده است. این تصمیم که در ظاهر بر مبنای ضرورت‌های اقتصادی، امنیتی و سیاسی اتخاذ شده، کودکان افغان را نیز دربر گرفته است. گزارش‌هایی وجود دارد که بر اساس آن، حدود ۸۰ هزار کودک افغان از ایران اخراج شده‌اند؛ ۶ هزار نفر از این جمعیت، بدون همراهی والدین یا سرپرست بوده‌اند.
سرنوشت این کودکان، پس از اخراج، بسیار نگران‌کننده است. بسیاری از آن‌ها در افغانستان با بی‌سرپرستی، فقر شدید، گرسنگی، کار اجباری یا جذب در گروه‌های مسلح روبه‌رو می‌شوند. این وضعیت برای کودکانی که در ایران به دنیا آمده‌اند، اما افغان تلقی می‌شوند، بحرانی‌تر است: نه شناسنامه دارند، نه خانواده در افغانستان، نه امکان بازگشت به ایران. در نتیجه، عملاً در مرزهای انسانی، سیاسی و جغرافیایی گم می‌شوند.

 آینده کودکان بی‌سرزمین 
دولت افغانستان که خود با بحران شدید اقتصادی، ضعف در حکمرانی و ساختار ناکارآمد مواجه است، اغلب این کودکان را نمی‌پذیرد یا در روندی کند و نامنظم، آن‌ها را از خدمات پایه نیز محروم می‌سازد. بدین‌ترتیب، بسیاری از کودکان در هیچ‌ جا ثبت نمی‌شوند، هیچ نهادی مسئولیت آن‌ها را نمی‌پذیرد و آن‌ها در خلأ حقوقی و انسانی ناپدید می‌شوند.
از سوی دیگر، کارشناسان هشدار می‌دهند که اخراج کودکان کار مهاجر، نه‌تنها صورت‌مسئله را حل نمی‌کند، بلکه به‌زودی تبعات شدیدتری به کشور بازمی‌گرداند؛ چه از نظر امنیتی، چه اجتماعی. همچنین، با حذف این کودکان از چرخه مشاغل پایین‌دست، فشار مضاعفی بر بازار کار خواهد آمد.
 چالش بین‌المللی و فشارهای داخلی
در سال‌های اخیر، جمعیت مهاجر افغانستانی در ایران به بیش از ۹ میلیون نفر رسیده که بخش زیادی از آن‌ها فاقد مدارک رسمی هستند. این حجم از مهاجرت، در شرایطی رخ داده که اقتصاد ایران با تحریم، رکود، بیکاری و بحران معیشتی مواجه است. هزینه‌های آموزشی، درمانی و خدماتی این جمعیت بالا رفته و نارضایتی عمومی نیز افزایش یافته است.
در این میان، برخی نهادهای امنیتی نیز نسبت به خطر نفوذ عناصر خرابکار در پوشش مهاجران هشدار داده‌اند. با توجه به نفوذ طالبان در افغانستان، نگرانی از امنیت مرزها و شهرها وجود دارد. این عوامل سبب شده تصمیم‌گیران سیاسی کشور، فشار را متوجه جمعیت مهاجر کنند؛ اما هزینه انسانی این سیاست، به‌ویژه برای کودکان بالاست.

 چه باید کرد؟
اخراج کودکان کار، واکنشی سطحی به مسأله‌ای ریشه‌دار است. در غیاب سیاست‌های مهاجرتی منطقی، نظام آموزشی فراگیر و نهادهای حمایتگر قوی، حذف فیزیکی کودک کار، تنها به تعمیق فقر، بی‌ثباتی و بی‌هویتی خواهد انجامید. نهادهای بین‌المللی، دولت‌های منطقه و نهادهای مدنی باید برای یافتن راه‌حل انسانی، ساختاری و پایدار اقدام کنند.
هیچ کودکی نباید در مرزها گم شود؛ هیچ کودکی نباید قربانی تولد در خاکی غیربومی یا بحران‌های سیاسی و اقتصادی باشد. کودک، کودک است؛ چه ایرانی باشد، چه افغان. کودکی، حقی انسانی ا‌ست که نباید از هیچ‌کس دریغ شود.