printlogo


دردهای بی‌صدای کودکان کار
الهه ابراهیمی روزنامه نگار

درد را از هر طرف که بخوانی، درد خوانده می‌شود. اما اگر این درد سهم کودکانی باشد که ناچارند به جای بازی، کار کنند، آنگاه با دردی مضاعف مواجه‌ایم. داستان کودکان و کار، تراژدی مکرری‌ است که پایانی ندارد؛ کتابی بی‌انتها با شخصیت‌هایی در حال تغییر و فصل‌هایی که هر بار، تلخ‌تر و ناتمام‌تر از پیش رقم می‌خورند. هیچ‌ جای این دنیای پهناور برای کودکان بی‌پناه امن نیست؛ چه در کشورهای توسعه‌یافته و چه در فقیرترین نقاط زمین. کودکان کار همواره در معرض انواع آسیب‌ قرار دارند و قانون، اغلب از رنج آن‌ها عقب‌تر حرکت می‌کند. در ایران نیز این معضل در سال‌های اخیر ابعاد نگران‌کننده‌تری یافته است؛ تا آنجا که دیگر نه یک آسیب محدود، بلکه بحرانی چندلایه با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و نهادی تلقی می‌شود. اگرچه در سطح شهر تنها بخش کوچکی از این کودکان قابل مشاهده‌اند، اما شمار زیادی از آن‌ها در محیط‌های پنهان، غیررسمی و ناامن، از کارگاه‌های خانگی گرفته تا مشاغل خدماتی، زباله‌گردی و حتی کارهای پرخطر، به کار گرفته می‌شوند؛ کودکانی که باید در مدرسه، زمین بازی یا در کنار خانواده باشند، اما امروز نان‌آور خانه‌اند.

آمارهایی میان سایه و عدد
بر پایه داده‌های مرکز آمار ایران، ۲۴ درصد از جمعیت کشور را کودکان زیر ۱۵ سال تشکیل می‌دهند؛ یعنی بیش از ۲۰ میلیون کودک. با این حال، آمارهای مربوط به کودکان کار بسیار متغیر است. مرکز پژوهش‌های مجلس تخمین زده است که حدود ۱۵ درصد کودکان کشور، معادل ۱.۳ تا ۱.۷ میلیون کودک، مشغول به کارند. این در حالی‌ است که سازمان‌های مردم‌نهاد رقم این جمعیت را بین ۲ تا ۳ میلیون نفر می‌دانند. منابع رسمی نیز از حضور حدود ۷۰ هزار کودک کار در تهران خبر می‌دهند؛ آماری که ۶۰ تا ۸۰ درصد آن‌ها را کودکان مهاجر، عمدتاً افغان، تشکیل می‌دهند. با این وجود، باید توجه داشت که بسیاری از این کودکان به دلیل فعالیت در بخش‌های غیررسمی و پنهان، در هیچ آماری ثبت نشده‌اند.
برآورد می‌شود که حدود ۲۵ درصد از کودکان کار، دختران باشند. گرچه تعدادشان از پسران کمتر است، اما میزان آسیب‌پذیری آن‌ها؛ به‌ویژه در زمینه‌هایی مانند آزار جنسی، خشونت خانگی، ترک تحصیل و بهره‌کشی پنهان، به‌مراتب بیشتر است. دختران برخلاف پسرانی که عمدتاً در خیابان فعالیت دارند، در محیط‌هایی بسته‌تر همچون خانه‌ها، کارگاه‌های خیاطی یا مشاغل خدماتی مشغولند؛ شرایطی که شناسایی و حمایت از آن‌ها را دشوارتر می‌سازد.
گزارش‌ها حکایت از انواع بهره‌کشی از دختران دارد: کار بدون مزد، سوءاستفاده، ازدواج اجباری و ترک تحصیل زودهنگام. گرچه سازمان‌های مردم‌نهاد و برخی نهادهای دولتی تلاش‌هایی در جهت حمایت از این دختران انجام داده‌اند، اما شواهد نشان می‌دهد که این اقدامات کافی و اثربخش نیست.

دلایل گسترش پدیده کار کودک
در نگاهی کلان، فقر، فروپاشی خانواده، اعتیاد و مهاجرت از دلایل اصلی افزایش شمار کودکان کار به شمار می‌روند. با نرخ رسمی فقر که بیش از ۳۵ درصد خانوارها را شامل می‌شود، کودک نخستین قربانی چرخه معیوب معیشت است. اعتیاد، بیکاری، بیماری یا فروپاشی ساختار خانواده، کودک را به تنها منبع درآمد بدل می‌کند. در این میان، کودکان فاقد شناسنامه یا تابعیت رسمی، به‌ویژه مهاجران افغان، به دلیل نداشتن دسترسی به آموزش و حمایت‌های قانونی، بیشترین سهم را در جمعیت کودکان کار دارند.

پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی
کار کودک فقط اشتغال زودهنگام نیست بلکه به‌معنای حذف یک نسل از مسیر رشد سالم است. کودکان کار با آسیب‌های جسمی چون سوءتغذیه، بیماری‌های پوستی، خطرات مشاغل پرریسک مانند زباله‌گردی و قالیشویی مواجه‌اند. از نظر روانی، افسردگی، اضطراب، بی‌اعتمادی و بروز رفتارهای پرخطر در میان آنان رایج است. مهم‌تر از همه، این کودکان اغلب با انواع خشونت، بهره‌کشی، تحقیر و اعمال زور روبه‌رو هستند. محرومیت از تحصیل، آینده آنان را تهدید می‌کند. طبق آمارها، دست‌کم ۱۰ تا ۱۵ درصد از کودکان کار از تحصیل محرومند. برخی پژوهش‌ها این عدد را تا بیش از ۲ میلیون کودک بازمانده از تحصیل نیز می‌دانند.

تلاش‌ها کافی نبوده
طبق قانون کار ایران، سن مجاز اشتغال ۱۵ سال است و کار برای گروه سنی ۱۵ تا ۱۸ سال فقط با شرایط خاص و نظارت امکان‌پذیر است. ایران همچنین به کنوانسیون حقوق کودک (۱۹۹۴) و ممنوعیت بدترین اشکال کار کودک (۲۰۰۲) پیوسته است. با این حال، حضور گسترده کودکان در مشاغل سخت، خانگی و خیابانی همچنان ادامه دارد. سازمان بهزیستی اعلام کرده که در سال ۱۴۰۳، حدود ۱۲هزار و ۶۶۳ کودک کار دارای پرونده فعال در این سازمانند؛ اما ۶۰ درصد آن‌ها پس از مدتی دوباره به خیابان بازمی‌گردند. علت این بازگشت، ظرفیت محدود و منابع ناکافی برای حمایت از این کودکان است. تأسف‌بارتر آنکه بخش عمده‌ای از کودکان کار در مجموعه‌هایی همچون شهرداری‌ها به‌عنوان زباله‌گرد به کار گرفته می‌شوند؛ کودکانی که گاه بارهایی دو برابر جثه خود را حمل می‌کنند تا نانی برای خوردن داشته باشند.

هزاران روایت پنهان
اگرچه نخستین تصویر ذهنی از کودکان کار، زباله‌گردی و دستفروشی در چهارراه‌هاست، اما واقعیت، بسیار پیچیده‌تر و تلخ‌تر است. بسیاری از این کودکان؛ به‌ویژه دختران، در پشت درهای بسته و محیط‌های نمور و تاریک، به کارهایی مشغولند که جسم و جانشان را تحلیل می‌برد. برای فرار از آزار جنسی، بسیاری از دختران کودک‌کار ناچارند لباس پسرانه به تن کنند، اما همین هم تضمینی برای امنیتشان نیست. بهره‌کشی خاموش از این کودکان در محیط‌های مشاغل خرد، بدون نظارت و حساب‌رسی ادامه دارد و آن‌ها در کنار محرومیت آموزشی و آسیب‌های خانوادگی، با بیماری‌های متعدد جسمی و روانی دست‌به‌گریبانند.